جوان آنلاین: از امام علی (ع) نقل شده است: إن الحَسَنَ والحُسَینَ سِبطا هذِهِ الاُمةِ، وهُما مِن مُحَمدٍ کَمَکانِ العَینَینِ مِنَ الرأسِ، وأما أنَا فَکَمَکانِ الیَدَینِ مِنَ البَدَنِ، وأما فاطِمَةُ فَکَمَکانِ القَلبِ مِنَ الجَسَدِ. مَثَلُنا مَثَلُ سَفینَةِ نوحٍ، مَن رَکِبَها نَجا، ومَن تَخَلفَ عَنها غَرِقَ؛ حسن و حسین (ع) دو سبط امت هستند و آن دو برای محمد (ص) همانند دو چشم برای سر هستند و من برای محمد (ص) همانند دست برای بدن هستم و فاطمه (س) برای محمد (ص) همانند قلب برای بدن است. (بحارالانوار، جلد ۳۹)
بیآنکه ادعای فهم کلام امیرالمؤمنین (ع) را داشته باشیم در این یادداشت میکوشیم به برخی نکات که ممکن است مدنظر ایشان باشد، اشاره کنیم.
قلب بخشی پنهانی در بدن است، یعنی برخلاف سر و چشم که آشکار هستند، قلب مستور و در عین حال مایه حیات جسم است. به این ترتیب حضرت زهرا (س) در نسبت با دین و نظام الهی نقش حیات بخش دارند. ایشان تنها عضو از میان پنج تن آلعباست که نقش ظاهری امام یا نبی را ندارد، ولی به همان اندازه ایشان، مهم و تأثیرگذار است. همچنین قلب عضوی است که عمیقترین عواطف و تعلقات خود را به آن نسبت میدهیم. به همین صورت حضرت زهرا (س) در افقی فراجنسیتی، موضوع عاطفه و علاقه هر انسان مسلمان عادی، اعم از شیعه و سنی است. در مقابل فرقههایی که نسبت به ایشان کمتوجهی یا بیمحبتی دارند، اغلب با عموم مسلمانان بسیار متفاوت و عداوتپیشه هستند. گویی شاخص قلب سلیم و نفس سالم انسانی، احساس مرد و زن مسلمان نسبت به این بانو است. در سطحی بسیار والاتر و بر همین سیاق، رویکرد نظری و رویه عملی گروههای مختلف مسلمان نسبت به زنان و به طور کلی نسبت به دیگر مسلمانان با رویکرد ایشان به حضرت زهرا (س) هم بسته به نظر میرسد. هرجا شاهد ارادت و محبت به حضرت فاطمه (س) هستیم، زنان نیز مورد عطوفت و احترام بیشتر هستند و در مناطق تحت سلطه تفکر وهابی یا تکفیری که از تعلق خاطر به سرور زنان عالم محروم هستند، وضعیت زنان نیز اسفبار و دور از تکریم انسانی است.
نکته دیگر درباب قلب آن است که دقیقاً به دلیل نقش حیاتی خود با همه اعضای بدن، صرف نظر از اهمیت آنها، مرتبط است و خون گرم و مغذی را به آنها میرساند. به همین ترتیب این بانوی والا در حوزههای مختلف حیات انسانی، همان قدر تجلی دارند که در ساحات الهی و باطنی. از این رو است که حضرت زهرای انقلابی، عابد، معلم، محدث، عفیف، اهل کمک به فقرا، عالم، مادر و همسر، همه تجلیات ایشان است و این همه گاه همزمان در ذهن و زبان ما جمع نمیشود. همان بانوی سجادهنشین، نسبت به فقر و رنج مردم حساس است. همان بانویی که یک پرده زیبا در خانهاش را به خاطر کدورت پیامبر (ص) میبخشد، به بانوی پرسنده شرمگین میآموزد که از پرسیدن خجالت نکشد، زیرا خداوند به این گفتوگوی علمی از گنجهای خودش پاداش میدهد. همان بانو که بر سر حق امامت اصرار میکند و میایستد، برای خود حتی به اندازه لباسی عروسانه هم نمیخواهد. این سهلگیریهای درست در کنار پافشاریهای برحق، آن عطوفت مادرانه در حق پیامبر (ص) و امتش در کنار غلظت و شدت در برابر ظالمان نسبت به آینده امت و دهها شور و شعور فاطمی، نام او را چنین در معرکهها نمایان میکند؛ در شکستها، رنجها، خلوتهای مادری و اشکهای همسرانه، در میدان جنگ، هنگام فتح و در سیاست، عبادت، دانش و خدمت به خلق. آن بانویی که ظاهراً حتی مزاری ندارد، در باطن تمامی زندگی ما مثل خون جریان دارد. فاطمه، نامی است برای هر برخاستن و به چالش کشیدن حیات سطحی. اگر حس میکنیم زندگی ما مردهوار شده، از آن قلب محمد (ص)، مایه حیات و شور و نشاط مدد بخواهیم و زنده شویم.
*عضو هیئت علمی پژوهشکده زن و خانواده