جوان آنلاین: تا حالا دقت کردید چه میزان حرص و ولع خرید دارید؟ از خودتان پرسیدید؟ ما آدمها ولع خرید داریم که بخش اعظمی از این ولع به لحاظ روانی است. پاساژهایی که هر روز بیشتر از دیروز ساخته میشوند تا ولع ما انسانها را برای خرید و چشم و همچشمی پر کنند. اساساً مهارت افراد برای بازاریابی به گونهای شده تا ولع انسانها را به خرید بیشتر کنند. تخفیفهای چند درصدی فروشگاهها، حراجهای فصلی و مناسبتی، صفحات مجازی رنگارنگ و پر زرق و برق و صد البته جذاب و بلاگرهایی که از ولع و حرص ما بیشتر متمول میشوند و بیشتر خودنمایی میکنند. اصلاً انگار در یک چرخه گیر کردیم و خودمان متوجه نمیشویم. چه خوش گفت باباطاهر عریان «ز دست دیده و دل هر دو فریاد/ که هر چه دیده بیند دل کند یاد» خب پر واضح است که هر چه بیشتر ببینیم، بیشتر دلمان میخواهد. ذات انسان تنوع طلب است. شاعر در ادامه هم میگوید: «بسازم خنجری نیشش ز پولاد/ زنم بر دیده تا دل گردد آزاد» یعنی برای کنترل دل و نخواستن و مدیریت آن باید دیده را کنترل کرد که این کنترل کردن یا مدیریت برای هر کسی میتواند متفاوت باشد.
ولع خرید در هر کسی به نحوی بروز و ظهور میکند که شاکله اصلی آن افراطگرایی است. بعضاً حتی در افراد فرهیخته و تحصیلکرده هم دیده میشود، مثل ولع خریدن کتاب در حالیکه همچنان کتابهای نخوانده داخل قفسه کتاب بیداد میکند. این ولع خرید در تمام فصول سال جاری و ساری است و به لطف بازار رقابتی شکل گرفته در فضای واقعی و مجازی دمی خیال آسوده نداریم و دائماً تصور میکنیم اگر الان نخریم دیر میشود، اما بحث اینبار ما شب عید است.
بنده خدایی تعریف میکرد من و همسرم زیاد با ماشین شخصی سفر میرویم، اما از ابتدا، تصمیم ما این بود که وقت خود را در شهرهایی که بار اول میرویم به خرید نگذاریم مگر اینکه بنا به دلایلی برای بار دوم یا سوم به آن شهر سفر کنیم. یکی از خاطرات این شخص سفر اخیرشان سمت استان گلستان و بندر ترکمن بود. میگفت برای سرکشی و دیدن قیمتها فقط نیم ساعت در بازارچه ساحلی توقف داشتیم، اما برای خرید به هیچ عنوان وقت خود را اصلاً در هیچ بازار و بازارچهای هدر ندادیم. همواره در همه شهرها هم همین رویکرد را داریم مگر اینکه بازار شهری به لحاظ تاریخی ارزش دیدن و قدم زدن داشته باشد. کمااینکه صرفاً در حد چند قلم کوچک و سوغات خرید میکنیم تا خیرمان هم به مردم آن شهر برسد.
این خود یک روش مدیریتی برای جلوگیری از خرید غیرضروری است که برای همه ما بارها پیش آمده است، به ویژه در سفرهایی که به برخی مناطق داریم. کیش و قشم و سایر شهرهای مرزی شمال و جنوب کشور مصداق بارز خریدهای غیرضروری است. ترجیح میدهیم وقت خود را در بازار و پاساژ سپری کنیم، اما سرکشی به مناطق تاریخی نداشته باشیم و متأسفانه حتی برای دیدن این اماکن تمایلی به پرداختن هزینه نداریم در حالیکه چندین برابر آن را برای خرید یک کفش و لباس میدهیم.
در کنار بحث داغ ولع خرید بد نیست اشارهای هم داشته باشیم به این موضوع که گاهی خرید میتواند قالب احسان و نیکوکاری داشته باشد. چرا ما همواره ولع و حرص خرید برای خودمان داریم؟! شاید برخی بگویند ما به اندازه کافی هم به مستمندان و نیازمندان کمک میکنیم. این خیلی خوب است، اما باز هم موضوع ولع خرید به حاشیه نمیرود. ولع و حرص خرید را باید صرفاً سرجای خود مورد بررسی قرار داد.
چند وقت پیش بنده خدایی تعریف میکرد که نوروز چند سال پیش دو تا چمدان پر لباس و کفشهایی را که مورد استفاده نبود به باغبان ویلای خود در یک روستای شهرهای شمالی داده بود. چند وقت بعد باغبان این بنده خدا را میبیند و میگوید: «فلانی راضی باش و حلال کن، لباسها به قدری نو بود که من شب عید بردم میدان اصلی ده و فروختم و از پولش استفاده کردم.»
این بنده خدا میگفت نمیدانستم خوشحال باشم یا غمگین، چون لباسها واقعاً به چشم ما در حد نو نبود و کهنه شده بود، اما نه تنها به چشم باغبان ما نو آمد بلکه شاید بیشتر به چشم بقیه هم آمده و آنها هم به عنوان خرید شب عید خریدند. خلاصه میگفت خوشحال بودم که هم خیر مادی برای باغبان داشت و هم لباسها به اهلش و نیازمندها در قالب کمترین هزینه رسیده است. بعد از این کار هر سال ما همین شد و بچهها هم تصمیم گرفتند حتی لباسهایی را هم که چند بار میپوشند شب عید کنار بگذارند و به عنوان انفاق به همین بنده خدا بدهیم. خود را مدیریت کنیم تا ولع خرید نداشته باشیم. مدیریت ولع خرید کردن باعث خواهد شد تا در مدت کوتاهی به پس انداز برسید. شب عید را حیف خریدهای مجبوری و با عجله نکنید، در عوض راهی پیدا کنید تا خیرتان به افراد بیشتری برسد تا آنها هم شب عید شادتری داشته باشند.