کد خبر: 1210586
تاریخ انتشار: ۲۶ دی ۱۴۰۲ - ۱۵:۲۸
عملیات والفجر مقدماتی بعد از عملیات رمضان برای اجرا در منطقه فکه‌جنوبی و به قصد تصرف شهر العماره و محاصره شهر بصره طرح‌ریزی شد

جوان آنلاین: کتاب «قلب زمین مال ماست؛ روایتی مستند از جنگ نابرابر در والفجر مقدماتی» اثر گلعلی بابایی است که در زمستان سال گذشته همزمان با چهلمین سالگرد عملیات والفجر مقدماتی سال۱۳۶۱ از سوی نشر ۲۷ بعثت چاپ شد. جانمایه این کتاب اسناد معتبر بایگانی‌های جنگ و روایات راویان میدانی است تا به این ترتیب جزئیات عملیات والفجر مقدماتی برای خوانندگان آشکارتر شود.
عملیات والفجر مقدماتی بعد از عملیات رمضان برای اجرا در منطقه فکه‌جنوبی و به قصد تصرف شهر العماره و محاصره شهر بصره طرح‌ریزی شد. فرماندهان قصد داشتند با تصرف این منطقه دست رژیم بعثی را از خلیج‌فارس کوتاه کنند، اما لورفتن این عملیات، دشواری‌های طبیعی این منطقه و همچنین برخی ناهماهنگی‌ها در پیشروی لشکر‌های عملیاتی سبب می‌شود این عملیات نیز با شکست مواجه شود، ولی با وجود این نیرو‌های مخلص ایرانی با شجاعت و توانی خارق‌العاده چندین روز در برابر پدافند سنگین دشمن مقاومت می‌کنند. این کتاب راوی حوادث ریز و درشتی است که قبل و بعد از این عملیات رخ داده‌اند. آخر کتاب نیز تصاویر و نقشه‌ها درج شده‌اند.
در قسمتی از این کتاب می‌خوانیم:.
اما مگر می‌شود از فکه و کانال‌هایش روایت کرد و از شهیدی نگفت که نام او با کانال‌های فکه گره خورده و طی سالیان اخیر، بدل به اسوه جوانان نسل سوم و چهارم ایران‌زمین شده است؟
شهید ابراهیم هادی، همان معلم با اخلاق مدارس جنوب شهر تهران که دانش‌آموزان او، عاشق مرامش شده بودند؛ همان پهلوان گوش‌شکسته‌ای که به حریفانش درس مردانگی می‌داد؛ همان که در اوج نبرد‌های غریبانه سال نخست جنگ، عضو گروه چریکی شهید اندرزگو در محور سرپل ذهاب-گیلان‌غرب شده بود؛ همان کادر مؤثر تیم‌های شناسایی واحد اطلاعات-عملیات لشکر۲۷ محمدرسول‌الله (ص) که در شب آغاز مرحله نخست عملیات والفجر، به عنوان بلدچی با گردان خط‌شکن کمیل همراه شد و دیگر بازنگشت؛ هم او که تاکنون پیرامون حضور و نحوه مقاومت وی در کانال فکه روایت‌های فراوان و متفاوتی نقل شده است. از جمله این‌راویان محمد (قربانعلی) ایران‌عقیده، فرمانده دسته در گروهان سوم گردان کمیل است؛ کسی که در روز پنجم محاصره، آخرین نفری بود که از کانال بیرون آمد و خود را به نیرو‌های ایرانی رساند. ایران‌عقیده، آخرین مواجهه‌اش با ابراهیم هادی را چنین روایت کرده است:
«.. غروب روز ۱۷ بهمن۱۳۶۱، نیرو‌های گردان کمیل به همراه رزمندگان دیگر گردان‌های عمل‌کننده در مرحله اول عملیات والفجر، در محلی به نام تک‌درخت که نقطه رهایی گردان‌ها برای آغاز عملیات بود، جمع شده بودند. آنجا، برادر حاجی‌پور، فرمانده تیپ یکم عمار برای همه سخنرانی کرد. بعد از آن دستور حرکت صادر شد. من جزو اولین نفرات جلوی ستون گردان کمیل بودم. همان موقع ابراهیم هادی را دیدم که در کنار علیرضا بنکدار، معاون گردان در حال حرکت است. او بلدچی گردان ما بود و از عناصر زبده اطلاعات- عملیات لشکر، البته من ابراهیم را از جبهه‌های غرب می‌شناختم و با توانایی‌های او آشنایی داشتم. طبق طرح مانور، گروهان ما باید به سمت کانال سوم پیش می‌رفت که در پشت جاده شنی قرار داشت. از بد حادثه، بعد از کانال اول، دشمن متوجه حضور ما شد و آتش سنگینی روی سر ما سرازیر کرد، طوری که نظم گردان از هم پاشیده شد. در آن لحظات هر کسی به طرفی در حال دویدن بود و عده‌ای زمینگیر شده بودند. بعضی‌ها فریاد می‌زدند: «عقب‌نشینی. گردان کمیل عقب‌نشینی کند.» محمود ثابت‌نیا داد زد: «چه‌کسی گفته عقب‌نشینی؟ پیشروی کنید!» الله اکبر گفت و به راه افتاد. ما هم پشت سر او، به سمت سنگر‌های دشمن هجوم بردیم، اما پس از آن طی پنج شبانه‌روزی که در کانال محاصره بودیم، اصلاً او را ندیدم. نه در کانال و نه در جای دیگر. بعد‌ها فهمیدم شهید شده و پیکر مطهرش در منطقه جا مانده است.»

نظر شما
جوان آنلاين از انتشار هر گونه پيام حاوي تهمت، افترا، اظهارات غير مرتبط ، فحش، ناسزا و... معذور است
تعداد کارکتر های مجاز ( 200 )
پربازدید ها
پیشنهاد سردبیر
آخرین اخبار