جوان آنلاین: رضا هشت ساله است و تا این سن همه خواستههای مادی او برآورده شده و به هر بهانهای برایش کادو خریدهاند. او تاکنون شاهد برگزاری صدها جشن و بریز و بپاش بادلیل و بیدلیل در خانهشان بوده است. رضا در حالی که کنج اتاق خودش نگاهش به صفحه تبلت بود، متوجه شد مادرش تلفنی سفارش کیک میدهد، سرش را بلند کرد و رو به مادر از او پرسید، تولد کیست؟ مادر همانطور که مشغول صحبت با تلفن بود، سرش را بالا انداخت، یعنی تولد نداریم. او دوباره نگاهش به تبلت رفت تا اینکه مادر تلفنش را قطع کرد. رضا به طرف او دوید و باز سؤال کرد جشن داریم؟ مادر گفت: برو توی اتاقت و به این کارها کاری نداشته باش! پسرک سرخورده لبانش را ورچید و به اتاقش رفت. چند روزی گذشت و دوستان مادر رضا برای یک دورهمی و بریزو بپاش دیگر به خانهشان آمدند. در بین خوشحالیهای کودک یک دفعه مادر دست او را گرفت و گفت باید به اتاقت بروی. بعد از رفتن مادر، کودک از روی کنجکاوی به طرف در اتاقش رفت و از لای در بیرون را نگاه کرد. دید کیکی روی میز گذاشته شده است که با کیکهای دیگر فرق دارد. روی آن یک مجسمه زن و شوهر بود در حالی که به هم پشت کرده بودند و روی کیک نوشته بود: «خداروشکر، دیگر نمیبینمت!». رضا شاهد یک جشن طلاق بود.
بدعتی دیگر از نوکیسهها
جشن طلاق یکی از جشنهایی است که بعد از جدایی زوجین گرفته میشود. این جشن ممکن است با حضور زوج یا به صورت جداگانه از سوی زن و مرد برگزار شود. این جشن برای اولین بار در امریکا شکل گرفت و چند سال پیش از ایران سردرآورد. با مطالعه روی زوجهایی که با این جشن از هم جدا شده بودند، مشخص شد این مراسم هم از سوی نوکیسهها مصادره و به یک کالای لوکس مصرفی برای عرض اندام و به شوآف تبدیل شده است. اولین خبر این مراسم سال ۸۸ در یکی از روزنامهها کار شد. آنقدر عجیب و جنجالی که حتی کار به تریبون نماز جمعه هم کشید و چند نفر از مراجع تقلید واکنش نشان دادند. عدهای روانشناس و جامعهشناس نیز درباره پیامدهای آینده ابراز نگرانی کردند. برای اینکه مطمئن شویم با چند فروشنده کارت دعوت تماس گرفتیم. یکی از فروشندگان میگفت: «سال گذشته سفارش چنین کارتی داشتم، ولی قبول نکردم و به آن فرد که مرد جوانی بود گفتم من فقط سفارش کارتی را میپذیرم که در جامعهمان عرف باشد. اگر این سفارشات را قبول کنیم به این اشتباهات دامن میزنیم و ناخواسته این رفتارهای غلط را رواج میدهیم.»
نقاب فرافکنی در جشن طلاق
آذردخت داوری، کارشناس ارشد روانشناسی بالینی درباره جشن طلاق میگوید: «جشن طلاق مفهوم و واقعهای نوپاست که در زمانهای گذشته وجود نداشته است و با فرهنگ ایرانی نیز فاصله زیادی دارد. از قدیم مرسوم بوده است آدمها برای مناسبتهای خاص مثل تولد، ازدواج و مجالس شادی جشن میگیرند. طلاق نوعی از دست دادن است، بنابراین جشن گرفتن برای آن معنایی ندارد. طلاق مثل سوگی است که باید دوره خود را بگذراند. وقتی در یک زندگی سازگاری و تفاهمی وجود نداشته باشد، توصیه میشود برای اصلاح و بهبود آن زندگی تلاش شود، ولی بعضی زوجین به مرحلهای میرسند که دیگر نمیتوانند زندگی با همسرشان را ادامه دهند، آنجاست که پدیده طلاق رخ میدهد. در همین طلاق با وجود اینکه فرد سختیهای زیادی را تحمل کرده است، ولی بعد از جدایی خیلی خوشحال نیست چراکه میداند این جدایی برای او عواقب و تأثیراتی منفی در پی دارد. این اتفاق از منظر روانشناختی، واقعهای است که آسیب بسیاری دارد چراکه در زندگی خاطراتی هم برای زن و هم برای مرد و فرزندان وجود دارد که یادآوری و مرور آن خاطرات و لحظات، آسیبهای زیادی را در پی دارد.»
داوری درباره انگیزه و هدف بعضی افراد در برگزاری این نوع جشنها گفت: «افرادی که در ذهنشان جشن طلاق رقم میخورد، در واقع فرافکنی میکنند. در اینجا افراد برای فرار از این شکست به دنبال دستاویزی میگردند که یکی از آنها جشن طلاق است چراکه او ذهنیتش از ازدواج یک ذهنیت و اتفاق شاد و خوب بود حالا که جدایی را میبیند، میخواهد تلقین کند که از این اتفاق ناراحت نیست و با زدن نقاب در انظار همگان جشن طلاق را به نمایش میگذارد.»
به این نوع فرهنگها دامن نزنیم
پایتخت این جشن لاسوگاس در ایالاتمتحدهامریکاست. لورا داوا، اولین رمان را درباره جشنهای طلاق نوشت و سپس کریستین گالاگر مفهوم جشن طلاق را در کتابش تحت عنوان «چطور یک جشن طلاق برگزار کنیم» گسترش داد. این نشان میدهد ابداع فرهنگ جشن طلاق از غرب بوده و با فرهنگ اصیل ایرانی در تضاد است، بنابراین باید نگاه عاقلانه داشته باشیم و از تقلید کورکورانه بپرهیزیم.
آذردخت داوری در این باره میگوید: «در جامعه سطحینگری رواج یافته است. اینکه در هر کشوری فرهنگ و رفتاری رواج پیدا کند و آن رفتار برای ما هم خوب باشد، برداشت غلطی است، البته ما باید کلام و حرف خوب را بپذیریم، اما نباید از هر عملکردی الگو بگیریم. باید تعمق و طبق فرهنگ جامعه به آن نگاه کرد که آیا هر عملکردی در هر کشوری که با فرهنگهای متفاوت اتفاق میافتاد، در جامعه ما جواب میدهد؟»
ما طلاق را منفور میدانیم چراکه طلاق مغضوبترین حلال خداوند است، بنابراین برای آن هیچ نوع تشویقی انجام نمیشود، حتی در مراکز مشاوره هم به آن توصیه نمیشود، مگر در مواردی خاص. شاید در بین این افراد کسانی باشند که به خاطر اذیتها و سختیهایی که در زندگی تحمل کردهاند، از جداییشان راضی و خوشحال باشند، اما نمیتوان آن را به کل طلاقها تعمیم داد.
داوری در خصوص تأثیر این نوع جشنها معتقد است: این قبیل جشنها باعث میشود قبح طلاق که منفورترین حلال خداوند است، ریخته شود و از آن بدتر به آن تشویق شوند. او همچنین معتقد است: با توجه به بافت فرهنگی مردم و روحیات و تعلقات آنان نسبت به کانون خانواده، این فرهنگ خیلی در کشور پذیرفته نیست، اما لازم است در این مورد هم مثل طلاق پیشگیریهای لازم انجام شود، چراکه به ازدواجگریزی دامن میزند.
حمایتهای کورکورانه اطرافیان
در اینجا روی صحبت با والدین و افرادی است که دعوت چنین جشنهایی را قبول میکنند. به گفته کارشناسان تأیید کار اشتباه فرزند مهر تأییدی است بر رفتار غلط او چراکه وی را در باتلاقی که ساخته است، غرق میکند. درباره این جشن هم میتوان گفت متأسفانه برخی والدین برای برگزاری جشن با فرزندانشان همکاری هم میکنند، به خیال اینکه این نوع جشنها بر روحیه آنها تأثیر میگذارد و غم و آسیب حاصله را تخلیه میکند. این حمایت نه تنها کمکی به آنها نمیکند بلکه فراری رو به جلو بعد از شکست است. به نظر بسیاری از کارشناسان، این قبیل جشنها عوارض ناشی از جدایی را عمیقتر میکند و در مواردی حتی فرصت جبران را میگیرد چراکه دیده شده است بعضی زوجین بعد از طلاق به اشتباه خود پی میبرند و تصمیم میگیرند، رجوع کنند، اما این قبیل رفتارها باعث دلخوری و حتی کینه در دل طرف مقابل میشود و همین موضوع فرصت جبران را میگیرد.