اثری که هماینک در معرفی آن سخن میرود، خاطرات زندهیاد امیرعبدالله کرباسچیان از اعضای مؤسس جمعیت فدائیان اسلام را در خویش دارد. این مجموعه از سوی فاطمه نظری تدوین یافته و مرکز اسناد انقلاب اسلامی آن را روانه بازار نشر ساخته است. تارنمای ناشر در یادداشتی، محتوای کتاب را به ترتیب پی آمده معرفی کرده است: «کتاب زندگینامه و خاطرات امیرعبدالله کرباسچیان در دو بخش تنظیم شده است. بخش اول به زندگینامه امیرعبدالله کرباسچیان اختصاص دارد و به طور اجمالی به برهههای مختلف زندگی وی از جمله تولد و کودکی، ارتباط با فدائیان اسلام، فعالیت در عرصه مطبوعات، وقایع منتهی به دستگیری وی در سال ۱۳۳۰، جدایی کرباسچیان از فدائیان و... میپردازد. بخش دوم مربوط به خاطرات امیرعبدالله کرباسچیان بوده و شامل ۱۰ فصل است. فصل اول به تولد، تحصیلات و ازدواج وی اختصاص دارد و فصل دوم وقایع مربوط به سقوط رضاخان را در شهریور ۱۳۲۰ بازگو میکند. در فصل سوم کرباسچیان به ذکر خاطرات خود درباره احمد کسروی و نحوه ترور وی از سوی فدائیان میپردازد. در فصل چهارم و پنجم نحوه آشنایی وی با شهید نواب صفوی و آیتالله سیدابوالقاسم کاشانی مورد بررسی قرار میگیرد. در پنجمین فصل همچنین خاطراتی درباره اعزام فدائیان به سرزمین قدس، برای کمک به مجاهدان فلسطینی روایت میشود. فصل ششم به فعالیتهای کرباسچیان، در عرصه مطبوعات اختصاص دارد. حضور راوی در عرصه مطبوعات و در متن بسیاری از وقایع آن دوره، موجب شده ناگفتههای جدیدی در رابطه با تحولات دهه ۳۰ و نهضت ملی نفت در اختیار خواننده قرار گیرد. در فصل هفتم نیز مطالبی راجع به اتحاد فدائیان اسلام و آیتالله کاشانی علیه دولت هژیر بیان میشود. فصل هشتم شامل خاطرات کرباسچیان در رابطه با واقعه ترور محمدرضا پهلوی در نیمه بهمن ۱۳۲۷ و دستگیری فدائیان اسلام و آیتالله کاشانی پس از این حادثه است. فصل نهم نیز به قضایای مربوط به ملیکردن صنعت نفت ایران اختصاص دارد و کرباسچیان، خاطرات خود را در این رابطه روایت میکند. در فصل دهم و پایانی نیز امیرعبدالله کرباسچیان به اختلافات خود با فدائیان اشاره کرده و خاطره جدایی خود از این گروه را روایت میکند....»
امیرعبدالله کرباسچیان در بخشی از خاطرات خویش، در باب آغازین گامهایش در طریق روزنامهنگاری چنین روایت میکند: «در سال ۱۳۲۵، اولین شماره روزنامهای به نام خدنگ را منتشر کردم. آن موقع من ۲۲ سال داشتم و قانوناً نمیتوانستم روزنامهای داشته باشم. اولین روزنامهای که منتشر کردم، همین خدنگ بود که از آبان سال۱۳۲۶ شروع شد تا بهحکومتهژیر رسیدیم. آن نشریه را به طور هفتگی منتشر کردیم که اتفاقاً مرحوم آقای نواب هم در آن خدنگ مقالاتی دارند. من تا سال ۱۳۲۶که اولین روزنامه را منتشر کردم، فعالیتم در خدنگ بود و جنبه جمعیتی و تشکیلاتی داشت. روزنامه خوبی هم شد و از تیترهایی که هیچ وقت فراموش نمیکنم مربوط به مسئله حجاب بود که تمام صفحه اول را تیتر زدم: حجاب از ضروریات دین مقدس اسلام است. این مقاله حجاب در روزنامه خدنگ، زمانی چاپ شد که مرحوم نواب از مشهد برگشته بود و فدائیان اسلام، درهای مسجد شاه (امام) را از سه طرف به روی زنهای بیحجاب بستند. کسبه بازار هم اعلامیه زدند که به زنان بیحجاب جنس فروخته نمیشود....»