اثری که هم اینک در معرفی آن سخن میرود، دربردارنده خاطـــــرات زنـــــــدهیاد حجـــتالاسلام والمســـــلمین حاج شیخ رضا شریفیگرگانی از روحانیون مبارز و انقلابی منطقه گرگان است. این مجموعه توسط غلامرضا خارکوهی تدوین شده و مرکز اسناد انقلاب اسلامی آن را روانه بازار کتاب ساخته است. تارنمای ناشر در اشارتی کوتاه و به ترتیب پی آمده، این کتاب را معرفی کرده است: «تازهترین اثر مؤسسه فرهنگی- هنری مرکز اسناد انقلاب اسلامی در حوزه تاریخ شفاهی، با عنوان خانه امن که به روایت خاطرات حجتالاسلاموالمسلمین حاج شیخ رضا شریفیگرگانی اختصاص دارد، روانه بازار نشر شد. حجتالاسلام شریفیگرگانی اغلب رخدادهای دوران نهضت اسلامی را لمس کرده و از این رو، خاطرات وی مجموعه روایی نفیسی از چگونگی رخداد نخستین جرقههای انقلاب اسلامی تا به ثمر رسیدن این پدیده شگرف به شمار میرود چراکه راوی در تمامی حوادث، همانند یک نقاش ماهر با نگاهی دقیق، سوژه هنری خود را با جزئیات کامل ترسیم میکند که این ویژگی منحصربهفرد این کتاب است. چنانکه در مقدمه اثر آمده است: نوع مبارزه مخفی راوی در دوران نهضت اسلامی و فعالیتهای محوری در سیستم چاپ و توزیع نشریات و اعلامیهها، کتاب حاضر را سرشار از خاطراتی بکر و ناگفتههایی بدیع کرده است. این کتاب مشتمل بر ۱۲ فصل از کودتای رضاخان در سوم اسفند ۱۲۹۹ تا سالهای بعد از پیروزی انقلاب اسلامی است. از مهمترین بخشهای خاطرات حجتالاسلام شریفیگرگانی، ماجرای چاپ و انتشار نشریه بعثت، نحوه روند چاپ و توزیع و تأمین هزینهها، چگونگی مدیریت و سازماندهی امور مربوط به نشریه و مشکلات انتشار بعثت است. انحرافات سازمان مجاهدین خلق در دهه ۵۰ و نحوه تعامل منافقین با رژیم پهلوی هم از جمله بخشهای برجسته خاطرات حجتالاسلام شریفیگرگانی است که در آن، شواهدی از ارتباط و همکاری سازمان منافقین با ساواک مطرح میشود. گفتنی است، خانه امن توسط غلامرضا خارکوهی تدوین شده و در ۵۰۰ نسخه و با قیمت ۳۳ هزار تومان در اختیار همگان قرار گرفته است...».
خاطرات زندهیاد شریفیگرگانی، بازه زمانی مطولی را در بر میگیرد. از جمله نکات مور توجه در آن، نحوه تصاحب زمینهای اهالی گرگان توسط رضاخان است. او در این باره به خاطر میآورد: «اگر کسی در مزایده، بالای دست رضاشاه میرفت، نیست و نابود میشد. بدین نحو مزایدههایی گذاشتند و با فریب، املاک سرتاسر شمال را گرفتند. تنها در علیآباد کتول، رژیم برای آنکه همه این ۶۰ دهات را تصاحب کند، به نام تعیین حدود، بعضی از افراد قدیمی را تریاک دادند و سرشان را گرم کردند و پرسیدند: حدود این سه آبادی که شاه برنده شده، کجاست؟ گفتند: از آن طرف تا مرز شوروی، از این طرف هم تا کوههای قسمت شاهرود و از آن طرف تا فلان، از این طرف تا فلان! رضاشاه به این شکل، همه منطقه را در تعیین حدود بلعید! حالا دیگر با ظلم چه به سر مردم آورد، آن مبحث بسیار مفصلی است. رضاشاه میخواست شمال را که املاک خودش در آنجا بود، آباد کند و روستا به روستا با زور و ستمگری، برای خودش ساختمانها و خیابانهای مدرن بسازد، به همین خاطر آن قدر آدم در کورههای داغ آجرپزی منطقه سوختند که حساب ندارد. آن زمان مأموران رضاشاه، به ترکمنها هم خیلی فشار میآوردند. در حالی که هنوز کورههای آجر داغ بودند، آنها را داخل کوره میفرستادند تا آجرها را بیرون بریزند، اما این بیچارهها با آه و ناله روی آجرها [ی داغ]میسوختند...».