عمدهترین شاخصه حسن روحالامین این است که نقاشیهای او تحت تأثیر فرهنگ شیعی و بعضاً ملهم از اتفاقات روز خلق میشود. از این بابت باید او را هنرمندی زمانآگاه قلمداد کرد که نسبت به رویدادهای اجتماعی روز بیاعتنا نیست. او وقایع تاریخی شیعه را دستمایه خلق آثار خود قرار میدهد و از این منظر تا حدودی و در حد بضاعت خلأ این رشته مهم و مادر را در هنرهای تجسمی پر میکند. او در سالهای اخیر نقاشیهای زیادی با موضوع انقلاب و مذهب کشیده است و موقعشناسی برخی آثار او در این حیطه مزیت فعالیتهایش بهشمار میرود.
با این حال آثار روحالامین مانند هر هنرمند دیگری قابل نقد و بررسی است و اگر دلسوزانه و البته کارشناسانه باشد، قطعاً میتواند در رشد کیفی آثار این نقاش تأثیرگذار باشد.
تازهترین اثر هنری او نقاشی برگرفته از حدیث سلسلهالذهب امامرضا (ع) است که به تازگی در رسانهها منتشر شده، اثری که خیلی زود روی دیوارنگاره میدان، ولی عصر (عج) نیز نقش بست.
عبور از توقفگاه به سمت گذرگاه
برای آنها که کمی تاریخ هنر خواندهاند ردپای الهام از سبک اروپایی در آثار روحالامین واضح به نظر میرسد. چهرهها، ترکیببندی رنگ، خطوط و فضای کلی آثار، ناخودآگاه جنسی از نقاشی اروپایی را در ذهن تداعی میکند. این به خودی خود شاید یک ایراد مهم برای یک نقاش ایرانی محسوب نشود، البته به شرط آنکه این شکل از تقلید به مرحلهای برسد که هنرمند بتواند به مرور از آن عبور و جایگاه منحصربهفرد و یکتای سبک و امضای خود را پیدا کند. حقیقت ماجرا این است که تقلید برای هر هنرمندی میتواند گذرگاه خوبی باشد، اما بهطور قطع توقفگاه خوبی نیست و امید است شاهد سیر تحول نقاشیهای روحالامین به سمت ترکیببندی و فضاسازی شرقی و ایرانی باشیم که اگر این با موضوعات متعهدانه وی انطباق پیدا کند، مایه فخر و سرور هنر انقلاب خواهد بود.
یک ابهام ذهنی ناخودآگاه در بیننده.
اما نقد دیگری که به آثار روحالامین وارد است، برخی غفلتها در موضوع وحدت حرکت اجزای بصری است. برای مثال ناظر بر نقاشی حدیث سلسلهالذهب، وضعیت امام رضا (ع) روی کجاوه شتر نسبت دقیقی با وضعیت نویسندگان حدیث ندارد. بهطور عادی امام هنگام بیان حدیث مطابق آنچه شیخ صدوق آورده، پرده کجاوه را کنار زده و مقابل مردم ایستاده است و باید در حال بیان حدیث نشان داده شود، اما نقاش امام را در وضعیتی نشان میدهد که در حال پاسخگویی به ابراز احساسات مردم دست خود را در حالتی نشسته رو به بالا گرفته است و در عین حال عدهای از نویسندگان قلم به دست در حال نوشتن حدیث هستند. از این منظر میتوان به منطق حرکت در این نقاشی ایراد وارد کرد. این ناهمخوانی حرکت در نقاشی چیزی نیست که از دید بیننده در نگاه اول دور بماند و ناخودآگاه یک ابهام ذهنی ایجاد میکند، ایرادی که البته در اغلب آثار این هنرمند قابل ردیابی است. اگر نویسندگان در حال تحریر حدیث هستند و روی این موضوع تمرکز دارند پس چرا امام نشسته روی کجاوه در حال ابراز احساسات است؟! تمهید نقاش در پوشاندن چهره امام نیز میتوانست دقیقتر صورت گیرد. اینکه چهره امام از زاویه روبهرو درست مقابل یکی از کنجهای کجاوه قرار بگیرد و دیده نشود، شخصیت امام را در حالتی نهچندان مطلوب و مرموز ارائه میدهد، درحالیکه انتظار میرود شمایل و شخصیت امام در وضعیتی صمیمانه، متواضعانه و مردمگرایانهتر به تصویر درآید.