فیلمهای کمدی همواره در ایران فروش خوبی را تجربه میکنند، اما در ژانرهای دیگر سینما یا اصلاً تولیداتی وجود ندارد یا اگر هم هست در گیشه در رقابت با آثار کمدی کم میآورند. به نظر شما علت این مسئله چیست؟
واقعیت این است که فیلمهای کمدی اساساً به جنس سینما نزدیکتر هستند. اصلیترین مؤلفه و شاخصه سینما عنصر سرگرمی است، یعنی یک فیلم باید بتواند اول مخاطبانش را سرگرم کند، البته به شکل دراماتیک و نمایشی و نه با تمهیدات غیرسینمایی. به نظر من، چون آثار کمدی اکرانشده در سینما به این جنس نزدیکترند، بنابراین فروش خوبی را هم تجربه میکنند. دومین عامل اثرگذار در فروش خوب آثار کمدی این است که این آثار در بخش خصوصی توسط سرمایهگذارانی ساخته میشود که برای برگشت آن سرمایهها دل میسوزانند و برنامهریزیهای دقیقی انجام میدهند، بنابراین تبلیغات وسیع و کارشناسانهای را ترتیب میدهند. به طور مثال در مورد فیلم «فسیل» گفته میشود که سرمایهگذاران آن برای فروش آن چیزی حدود ۱۵ میلیارد تومان هزینه تبلیغات کردهاند که امروز شاهد فروش ۱۵۰ میلیارد تومانی آن هستیم. مطمئناً اگر ۱۰ میلیارد خرج تبلیغات میکرد الان ۱۰۰ میلیارد فروش را تجربه میکرد. از طرفی دیگر فیلمهایی که در بخشهایی با منابع عمومی یا همان بیتالمال ساخته میشود به اصطلاح یتیم هستند! علت آن هم این است که برای این آثار دلسوزی صورت نمیگیرد.
نمونه قابل ذکری در ذهن دارید؟
همین فیلم «دسته دختران»! هر چند این فیلم هم مانند همه آثار سینمایی دارای ضعف و قوتهایی است، ولی به هر حال از منظر پروداکشن یک فیلم مناسب پرده سینماست، اما شما ببینید در مدتی که این فیلم در حال اکران بود، بر سر اینکه چه کسی باید برای آن کار تبلیغاتی انجام بدهد چه دعواهایی به راه افتاد!
پس شما اعتقاد دارید که فیلمهای کمدی و بخش خصوصی با بهرهمندی از عنصر تبلیغات فروش خوبی را تجربه میکنند؟
غیر از این نمیتواند باشد و اتفاق خیلی خوبی هم هست، چون باعث آشتی بیشتر و باز کردن مجدد پای مخاطب به سالنهای سینما میشود.
گمان میکنید آثار سینمایی ساخته شده در دیگر ژانرهای سینما میتوانند بهرهای از این اتفاق ببرند؟
قطعاً با حضور مخاطب در سینما و آشتی مجدد مردم با سالنهای سینما به خاطر همین فیلمهای کمدی، همین مخاطب به دنبال نمونههای دیگری از آثار سینمایی هم خواهد رفت و کمکم فیلمهای جدیتر هم در معرض دید مخاطبان قرار میگیرند. منتها این مسئله مشروط به آن است که آثار جدی بر اساس قواعد سینما حرکت کنند؛ اول از همه در بخش ساخت باید آثاری ساخته شود که جنس سینما یا همان سرگرمکنندگی را داشته باشد و بتواند مخاطب خودش را نگه دارد و قلاب و کشش خوبی داشته باشد. در بخش عرضه هم به لحاظ شبکه توزیع و هم به لحاظ تبلیغات مردم در جریان ساخت آن آثار قرار بگیرند و صد البته ساخت آنونسهای جذاب میتواند اثرگذاری بالایی در کسب موفقیت برای آنها داشته باشد. من از دوران کودکی یادم هست فیلمهایی که قرار بود روی پرده سینماها بیایند از مدتها قبل تیزر یا به اصطلاح آن موقع «پیشپرده» آنها نمایش داده میشد که مخاطب را برای دیدن آنها ترغیب میکرد. بسته تبلیغی و شبکه نمایش و تعداد سینماها و تلاش برای بهتر شدن فضا و امکانات سالنها در بالا بردن تعداد مخاطبان و فروش بیشتر فیلمهای سینمایی تأثیر بالایی دارد، ضمن اینکه باید از نگاههای قدیمی و کهنه در مورد سینما دوری کرد.
منظورتان از نگاههای قدیمی و کهنه چیست؟
فیلمی که با بودجه عمومی ساخته میشود به خودی خود همانطور که اشاره کردم، یتیم است، وقتی این مسئله در کنار مدیریت و گماردن افراد غیر سینمایی و عمدتاً سیاسی بر مناصب سینمایی قرار میگیرد، نتیجهاش تولید آثار یتیم و بلااثر است. ما برای فیلمهای مهم باید برنامهریزی داشتهباشیم.
این برنامهریزی که به آن اشاره کردید، از چه مقطع و مرحلهای باید مورد توجه قرار بگیرد؟
از مرحله سوژهیابی تا بحث فیلمنامه و مقطعی که طرح یک فیلم ارائه میشود باید همانند کمپانیهای فیلمسازی دنیا عمل شود و از همان ابتدای طرح یک اثر تا انتهای آن که تبلیغات و برنامهریزی بازگشت سرمایه است، راهبرد و استراتژی داشته باشیم. سینما در همه جای دنیا بر اساس فرمول و حساب شده تولید اثر میکند، اما اگر قرار باشد به قول قدیمیها به شکل حسینقلی خانی مدیریت بشود و فیلمی با بودجه عمومی ساخته بشود و دست آخر ندانند که آن را کجا و چگونه باید عرضه و ارائه کنند، روشن است که فیلم از بین میرود و نابود میشود و مردم هم برای دیدن آن به سینماها نمیروند. وقتی یک فیلم با ۲۰ میلیارد بودجه و هزینه ساخته میشود و به خاطر ضعفهای مدیریتی و نگاههای کهنه، کسی هم متوجه نمیشود که کی آمد و کی رفت، خب این برای سینما یک خسارت چندجانبه است.
یکی از وجوه اصلی در بین آثار پرفروش و موفق دنیا، تنوع ژانر است، اما در کشورمان چنین رویکردی را نمیبینیم. به نظر شما اشکال کار کجاست؟
واقعیت این است که سینما در بسیاری از نقاط دنیا از تفریحات مهم خانوادههاست و در سبد مصرفی جامعه است، اما اینجا سینما سالیان زیادی گرفتار مدیریت کسانی بوده که افق نگاهشان و نهایت آرزوهایشان حضور یک فیلم ایرانی و کسب جایزه از جشنوارههای خارجی بوده است و این مدیران به فیلمسازانی اهمیت میدادند که احتمالاً فیلمشان در کن و برلین جایزه میگیرد! این افراد سالهای سال دنبال این بودند که سینما را به دفتر حزب سیاسی تبدیل کنند. در کشور ما بساط نقد تعطیل است و مخاطب هم به سینما نمیرود، خب مشخص است که بخش عمدهای از اوضاع و مشکلات امروز سینمای کشورمان به خاطر نگاه غلط سیاسی و جشنوارهزده این مدیران غیرسینمایی است. در کنار این نگاههای جشنوارهای، سیاسی و حزبی، ساخت فیلمهای ضدتماشاگر را هم اگر لحاظ کنیم، نتیجهاش همین سینما و فیلمهای ضعیف و جشنوارهپسند است. متأسفانه این مدیران گمان میکردند سینمای ایران با جشنوارهای شدن، جهانی هم میشود، اما واقعیت چیز دیگری است. اینها یا واقعاً نمیدانستند یا میخواستند با رفتن به سفرهای خارج به کیف و خوشیهای خودشان برسند، در حالی که سینما بدون فیلم خوب و تماشاگر زنده نمیماند؛ همه اینها نتیجه نگاه غلط سیاسی به سینماست. تولیدکنندگان سینمای کمدی برای برگشت سرمایه دل میسوزانند و برنامهریزیهای دقیقی میکنند، بنابراین تبلیغات وسیع و کارشناسانهای را ترتیب میدهند، اما این حساسیتها برای فیلمهایی با بودجه عمومی صورت نمیگیرد