با توجه به این مهم که منشأ بسیاری از نهضتهای رهاییبخش ایرانِ معاصر، روحانیت شیعه بوده است، شما نهضت جنگل را از این جنبه چگونه تحلیل میکنید؟
بسم الله الرحمن الرحیم. با نگاهی اجمالی به نهضتهای دوران معاصر ایران، صحت نکتهای که بدان اشاره کردید، بهخوبی آشکار میشود. میرزا کوچک خان جنگلی رهبر نهضت جنگل نیز، در دفاع از اسلام و با روحیه ظلمستیزی مبتنی بر قیام عاشورا و با رأفت اسلامی، در تمام مقاطع حیات خویش موضعگیریهایی کرد، که ریشه در اعتقادات دینی او داشت و لذا نهضت جنگل را، میتوان نهضتی اسلامی دانست. این نهضت در یکی از بحرانیترین برهههای تاریخی ایران، یعنی در کشاکش جنگ جهانی اول، اشغال کشور توسط بیگانگان، سقوط دولت روس تزاری و روی کار آمدن بلشویکها و جریان تأثیرگذار کمونیسم، خیانت مزدوران داخلی روس و انگلیس، گرفتاری و فقر شدید مردم، به رهبری یک روحانی شکل گرفت. رهبران نهضت جنگل، انسانهای باهوش و خردمندی بودند. مرکز ثقل و مغز متفکر این نهضت، «هیئت اتحاد اسلام» بود که اکثر اعضای آن روحانی بودند. این هیئت از کمیتههای مختلفی تشکیل میشد، که وظایف و مسئولیتهای آنها با دقت مشخص شده بودند، که نشانه برنامهریزی بسیار منسجم و دقیق رهبران نهضت بود. حضور روحانیون در کادر رهبری این حرکت، شائبه هر نوع گرایش و حرکت الحادی در نهضت را از بین میبرد.
به هرروی شاکله «هیئت اتحاد اسلام»، از انسانهای مسلمان، شریف، مخلص، مردمدوست و هوشمند تشکیل شده بود و همه اعضای آن، در بین مردم از احترام و اعتبار خاصی برخوردار بودند. به همین دلیل هم نهضت، خیلی زود توانست اعتماد مردم را جلب کند. نفوذ این هیئت بهقدری زیاد بود، که مأموران دولتی برای اینکه بتوانند وظایفشان را انجام بدهند، باید از طریق یکی از اعضای این هیئت وارد عمل میشدند.
نفوذ نهضت جنگل و هیئت اتحاد اسلام، چگونه ایجاد شد و توسعه یافت؟
با برنامهریزی دقیق و رسیدگی منظم به امور مردم. برخورد با رشوهخواری در ادارهها، دستگیری رئیس عدلیه به این جرم، ایجاد محکمههای تحقیق و تفحص در سراسر گیلان و مواردی از این قبیل. هیئت، مردم ستمدیده را زیر بال و پر خود گرفت و لذا مردم که از ظلم مزدوران داخلی و تهاجم دشمنان خارجی جانشان به لب رسیده بود، همه امیدشان را به این هیئت گره زدند.
آیا هیئت اتحاد اسلام، تنها در گیلان نفوذ داشت؟
خیر، حتی عالمان و آزاداندیشان پایتخت هم، چشم امیدشان به این هیئت، میرزا کوچک خان و حرکت ضد استبدادی و ضد استعماری او بود. میرزا انسانی بسیار شریف، با عطوفت، خوشخلق و به تمام معنا مسلمان بود و لذا دل هر آزادهای را میربود. در آن شرایط گرسنگی، قحطی، فقر و بیماری، که انگلیسیها بر مردم ایران تحمیل کرده بودند، از دست هیچ یک از احزاب کاری برنمیآمد و بسیاری به نهضت جنگل چشم دوخته بودند.
مهمترین اهداف هیئت اتحاد اسلام چه بود؟ و برای نیل به آنها چه برنامههایی داشت؟
مهمترین هدف هیئت اتحاد اسلام، خاتمه دادن به درگیری بین مسلمانان بود، زیرا دشمن از هیچ چیز به اندازه تفرقه بین مردم بهرهبرداری نمیکند. مؤسسین هیئت اتحاد اسلام میدانستند برای مبارزه علیه استبداد داخلی و استعمار بینالمللی، چارهای جز بسیج همه نیروها نیست، از همین رو آیه شریفه: «إِنَّمَا الْمُؤْمِنُونَ إِخْوَةٌ» (۱) را، بهعنوان شعار انتخاب کرده بود. این شعار وحدتآفرین، تأثیر شگرفی داشت. به همین دلیل جنگلیها با حداقل امکانات و در شرایطی بسیار دشوار، توانستند تأثیر ماندگار و عمیقی بر جریانات سیاسی گیلان ودر نگاه کلانتر ایران بگذارند و سرمنشأ حرکتهای اصلاحطلبانه مهمی بشوند.
تفکرات چه کسانی در شکلگیری هیئت اتحاد اسلام، نقش بیشتری داشت؟
این تفکر در میان مسلمانان، بهخصوص شیعیان سابقه داشت و پیش از آن سید جمالالدین اسدآبادی، همین مضامین را بیان و آنها را تبیین کرده بود. هر چند که او به اهدافش نرسید، اما طرحی را درافکند که بناهای عظیم بعدی، روی آن استوار شدند. شهید آیت الله مدرس پس از سید جمالالدین اسدآبادی، بیشترین نقش را در تشکیل هیئت اتحاد اسلام داشت. البته سابقه تشکیل چنین هیئتی، به سال ۱۳۳۰ تا ۱۳۳۳ برمیگردد که ایران بر اساس قرارداد ۱۹۰۷، به دو منطقه نفوذ انگلیس و روس تقسیم شد. در آن دوره چهرههایی چون: سید محمدرضا مساوات، سید محمد کمرهای، سید یحیی ندامانی (ناصرالاسلام)، میرزا طاهر تنکابنی، ادیبالسلطنه سمیعی و از همه مهمتر مرحوم مدرس، در فکر ایجاد انجمن یا سازمانی به نام اتحاد اسلام بودند، اما نهایتاً این میرزا کوچک خان جنگلی بود، که توفیق پیدا کرد به این آرزو جامه عمل بپوشاند.
توفیقات هیئت اتحاد اسلام و میرزا کوچک خان جنگلی در این فرآیند، در چه قالبهایی بروز و خودنمایی کرد؟
اولین توفیقی که به دست آمد، زمینگیر کردن نیروهای قزاق در ۱۴ ذیقعده سال ۱۳۳۳ قمری بود. دومین پیروزی، شکست امیر مقتدر، ضرغامالسلطنه و همپیمانان شاهسون او بود، که نهایتاً به وحدت خانهای شاهسون خلخالی و هیئت اتحاد اسلام منجر شد. میرزا معتقد بود وظیفه اصلی هیئت اتحاد اسلام، از بین بردن نفاق و دودستگی در بین مردم و ایجاد اتحاد بین آنهاست.
هر چند همکاری میرزا کوچک خان جنگلی با بلشویکها بسیار کوتاهمدت بود، اما با توجه به تضاد اعتقادی و عملکردی میرزا با آنها، این تعامل چگونه توجیه میشود؟
حکومت جدید شوروی، با شعارهای آزادیخواهانه و انساندوستانه زیادی پیش آمد. هدف اصلی میرزا، کوتاه کردن دست انگلیس از ایران بود و گمان میکرد با کمک بلشویکها، قادر خواهد بود تا این کار را انجام بدهد، اما پس از مدتی متوجه شد که آنها نقشههای خائنانهای برای ایران کشیدهاند و قصد تبلیغ مرام ضد دینی خود را دارند و لذا از آنان روی برگرداند و به همرزمان خود گوشزد کرد، که اینها، چون در لباس دوستی آمدهاند، از هر دشمنی خطرناکترند!
برخی تلاش میکنند که منشأ هیئت اتحاد اسلام را، به شکلی به بیرون از مرزها منتسب کنند! ارزیابی شما از این تحلیل چیست؟
مورخین و نویسندگان وابسته به روس و انگلیس که تکلیفشان معلوم است، اما عدهای هم وابسته به استبداد داخلی و عملاً کارگشای قدرتهای خارجی بودند و زندگی ننگینی را سپری کردند. در اندیشه آنها چیزی بهعنوان جنبش آزادیخواهانه، بدون وابستگی به بیگانگان معنا نداشت! اتفاقاً اینها بیشتر از اربابانشان تلاش میکردند، تا میرزا را فراماسون و هیئت اتحاد اسلام را، وابسته به عثمانیها جا بیندازند. بعضیها هم میگفتند: میرزا از علمای نجف خط میگیرد! البته سخنان این طیف بهقدری آشفته و بیسر و ته است، که با اندکی بررسی میتوان ادعاهای پوچ آنان را اثبات کرد، اما وجدانهای پاک و شریف میدانند که هر گاه خانه و ناموس ملتی مورد تعرض قرار گرفت، حق همه است که از خود دفاع کنند و مردان و زنانی که دست به چنین جهادی میزنند، شایسته هرگونه تجلیل و تکریمی هستند. وقتی انسان اینگونه تحلیلها را از مورخان خارجی میشنود، آنقدرها برایش عجیب و دردناک نیست، اما شنیدن این تفاسیر از زبان یک هموطن -که گاهی حتی از تحلیلهای خارجی هم غلیظتر است- حقیقتاً دردناک است!
به طور مشخص به تحلیل چه کسانی اشاره میکنید؟
یکی از آنها احسان طبری است، که بخت با او یار بود و در غروب زندگی متوجه شد که عمری اشتباه کرده است. او به تقلید از مورخین روسی، حرکت میرزا را تحریک فون پاشن، سفیر آلمان در ایران و فردی آلمانی به نام گائوک میداند. گائوک همان کسی است که تا لحظه مرگ، در کنار میرزا بود و در کوههای تالش از شدت سرما از پا درآمد! فرد دیگر ملکالشعرای بهار است، که با آن همه سوابق درخشان مبارزه علیه استبداد، ناگهان تغییر جهت میدهد و در باره میرزا و نهضت جنگل حرفهای حیرتانگیزی میزند، که هیچ عقل سلیمی آن را نمیپذیرد. هر کسی این حرفها را بزند برای انسان قابل قبول است، اما سیاستمداری، چون بهار چگونه به این ورطه میافتد؟ جای سئوال دارد. او دلیر مردان جنگل را یاغی و عناصر نامطلوب و وثوقالدوله فراماسون و عاقد قرارداد ننگین ۱۹۱۹ را، خادم میداند! چنین چرحشی انصافاً اسباب تأسف است. علیاکبر دهخدا در حاشیه کتاب «زندگی احمدشاه»، به اسامی کسانی که مرحمتی انگلیس را دریافت کردند، اشاره میکند: سید محمد تدین، زینالعابدین رهنما، سید ضیاءالدین طباطبایی، علی دشتی و ملکالشعرای بهار.
اسماعیل رائین هم در مقدمهای بر کتاب قیام جنگل، چنان اباطیلی را در باره میرزا به هم میبافد، که کافی است کسی کمترین شناختی از میرزا داشته باشد، تا سستی ادعاهای نویسنده را بفهمد. او تمام تلاشش را کرد تا میرزا را فراماسون جلوه بدهد، بلکه نسلهای بعد را از یکی از مهمترین الگوهای مبارزاتی خود محروم کند!
رمز پایداری، عزتمندی و به انحراف کشیده نشدن هیئت اتحاد اسلام چه بود؟
مهمترین رمز این ماندگاری، پایبندی به احکام شریعت و نیز اعتدال و خردورزی است. روحانیت آگاه، پرهیزگار و آشنا به مسائل روز و مسلط به آموزههای اسلامی، مهمترین پشتوانه این حرکت بود. در دورانی که کمونیسم همه دنیا را به تسخیر خود درآورده بود، هیئت اتحاد اسلام نمونهای مثال زدنی از پایبندی به اسلام به شمار میرفت؛ و سخن آخر؟
غیرت، شجاعت، اعتدال، مردانگی، آراستگی و ایمان کمنظیر دلاوران جنگل، بهویژه رهبر خوشفکر و خوش رفتا آن میرزا کوچک خان جنگلی، یکی از بهترین الگوها برای جوانانی است، که همواره در گوشه و کنار این سرزمین، علیه استبداد و استعمار قامت برافراشتهاند. جنگلیها انسانهای مؤمن، معتقد و خداجویی بودند، که انتساب آنها به کمونیسم دروغی آشکار و شرمآور است. جنگلیها بهویژه میرزا، همواره در برابر کمونیسم و مدعیان ساختن انسان تراز نوین، موضعگیری قاطعانه و روشنی داشتند. باید مراقب بود چهره این مبارزین مؤمن، مسلمان و اصیل، به دست دشمنان دین و کشور خدشهدار نشود.
پینوشت:
۱ ـ حجرات/ ۱۰