کد خبر: 1120397
تاریخ انتشار: ۱۳ آذر ۱۴۰۱ - ۲۱:۰۰
نگاهی به زندگی شهید عبدالحسین عمرانی
شهید عبدالحسین عمرانی در نهم شهریور شب اربعین سال ۱۳۳۵ در محله هومشی شهرستان میناب به دنیا آمد و از همان سنین کودکی به خاطر فضای روحانی و مذهبی خانواده، خیلی زود با مسائل دینی آشنا شد. قرآن خواندن را از همان سنین کودکی شروع کرد و حضوری فعال در کلاس‌های قرآن داشت. معلم قرآن عبدالحسین به مادرش گفته بود: «من نمی‌دانم چرا هر زمانی عبدالحسین قرآن می‌خواند اشک از چشمانم جاری می‌شود.»
آرمان شریف

شهید عبدالحسین عمرانی در نهم شهریور شب اربعین سال ۱۳۳۵ در محله هومشی شهرستان میناب به دنیا آمد و از همان سنین کودکی به خاطر فضای روحانی و مذهبی خانواده، خیلی زود با مسائل دینی آشنا شد. قرآن خواندن را از همان سنین کودکی شروع کرد و حضوری فعال در کلاس‌های قرآن داشت. معلم قرآن عبدالحسین به مادرش گفته بود: «من نمی‌دانم چرا هر زمانی عبدالحسین قرآن می‌خواند اشک از چشمانم جاری می‌شود.»
دوره خدمت شهید عمرانی با خدمت در سپاه دانش آغاز شد. شش ماه آموزشی را در گرگان گذراند، سپس به روستای پلنگی برازجان در استان بوشهر رفت. بعد از گذراندن سپاه دانش وارد دوران تدریس و مرحله جدیدی از زندگی‌اش شد. اولین تلاش‌هایش برای معلمی را در روستای دهوسطی میناب شروع کرد. او در کنار تربیت نسل نوپا، به مبارزه علیه رژیم هم می‌پرداخت.
تعقیب مأموران ساواک
یکی از دغدغه‌های همیشگی شهید عمرانی، مسئله مذهب و دین اسلام بود. در یکی از روستا‌های میناب که هم مدیریت آن را بر عهده داشت و هم به تدریس می‌پرداخت، چنان فضایی مذهبی و دینی به وجود آورده بود که در این مدرسه سرود شاهنشاهی را تغییر داده بودند!
شهید عمرانی با جایگزینی اشعاری دیگر به جای سرود صبحگاهی، ناخواسته مأموران ساواک را متوجه فعالیت‌هایش کرد. خدمتگزار مدرسه پس از آگاهی از حضور مأموران در مدرسه، شهید عمرانی را مطلع کرد و ایشان هم پیش از رسیدن مأموران از مدرسه گریخت و مدتی نیز مخفیانه به زندگی ادامه داد.
شهید عمرانی در چنین اوضاعی به روشنگری‌اش ادامه داد و مردم میناب را از ظلم حاکم آگاه کرد. سرانجام با پیروزی انقلاب اسلامی دور تازه فعالیت‌های شهید آغاز شد. در سال ۱۳۵۹ مسئولیت امور تربیتی آموزش و پرورش و رفاه میناب را بر عهده گرفت. همچنین در سال ۶۱ مدیرعامل شرکت تعاونی مصرف فرهنگیان میناب شد و سال ۱۳۶۴ نیز معلمی کلاس پنجم دبستان دهو را بر عهده گرفت.
اعزام به جبهه
در سال ۱۳۵۹ به جبهه اعزام شد. محل خدمتش بستان بود و در عملیات‌های زیادی حضور پیدا کرد. در گروه تخریب و خنثی‌سازی مین و گشودن معبر به انجام وظیفه پرداخت. بودنش معمولاً برای رزمندگان به جهت روحی و روانی موهبت الهی به حساب می‌آمد. هر بار که رزمندگان امیدشان را از دست می‌دادند این شهید عبدالحسین عمرانی بود که مرهمشان می‌شد. فضایی معنوی در جمعشان به چشم می‌آمد. در کنار همه مشغله‌ای که داشت، نماز شب را نیز واجب می‌دانست. یوسف خرمی همرزم شهید از این مهم می‌گوید: «شب نوزدهم یا بیست‌ویکم ماه رمضان بود و من هنوز هم نمی‌دانستم آقای عمرانی اهل نماز شب است. آن شب بچه‌ها در سنگر احیا گرفتند و دعای ابوحمزه ثمالی می‌خواندند که در آن مراسم شهید محمدی، شهید عیسی کریمی، شهید عیسی بهرامی و تعدادی از رزمندگان عزیز حضور داشتند. شهید عمرانی چنان زیبا می‌خواند که همگی به عالم دیگری رفتند.»
شهادت در والفجر ۸
اذان صبح بود. چند بار ایشان را صدا زدم با همان لهجه شیرین محلی گفت چی شده کاکا! گفتم کاکا اذان صبح می‌گوید برویم نماز بخوانیم. دو دستش را محکم به هم کوبید و با ناراحتی گفت آه امشب هم از دست رفت. حرف آخرش برایم معمایی شده بود. جریان را به یکی از دوستانم گفتم. گفت معلوم است تو هنوز سید را نشناخته‌ای! سید نماز‌های شبش را مانند نماز‌های یومیه واجب می‌داند. آن شب هم سید تا صبح مشغول عبادت بود.»
سرانجام پس از سال‌ها انتظار در تاریخ ۲۱ بهمن ۱۳۶۴ در عملیات والفجر ۸ که فرمانده گروهان ابوالفضل (ع) گردان ۴۱۵ ثارالله بود در فاو به شهادت رسید. مراسم تشییع شهید عبدالحسین عمرانی را می‌توان شبیه به تشییع پیکر شهید موسی درویشی دانست. نه تنها از میناب که از دورترین نقاط استان آمده بودند تا در غم از دست دادن تکیه‌گاه‌شان اشک بریزند و ناله کنند. هر چند او شوق رسیدن به خدایش را داشت، اما برای دیگران و خصوصاً مردم شریف میناب و البته بشاگرد از دست دادنش یک فاجعه بود. نوعی بی‌پناهی در میان مردم دیده می‌شد، گویی پدرشان را از دست داده‌اند.

نظر شما
جوان آنلاين از انتشار هر گونه پيام حاوي تهمت، افترا، اظهارات غير مرتبط ، فحش، ناسزا و... معذور است
تعداد کارکتر های مجاز ( 200 )
پربازدید ها
پیشنهاد سردبیر
آخرین اخبار