خشونتورزیهای تاریخی، عادتاً مقدمهای برای ظهور دیکتاتوری است. تشکیل و نقش آفرینی «کمیته مجازات» نیز از سوی تاریخ نگاران اینگونه تحلیل شده است. مقال پی آمده با ارائه شواهد، درصدد بسط این نظریه بوده است. امید آنکه تاریخپژوهان و علاقهمندان را مفید و مقبول آید.
بسترهای سیاسی یک وحشتآفرینی
در مشروطه دوم، دو جناح رویاروی هم صفآرایی کردند. گروهی که بر خویش نام «اعتدالی» نهادند و گروهی که به «دموکرات» شهره شدند. رقابت این دو گروه با هم تشکیل جوخههای آدمکشی و ایجاد بحرانهای عدیده، کشور را به لبه پرتگاه سوق داد. در این دوره غیر از اعتدالیهای سابق - که از وثوقالدوله حمایت میکردند- بین دموکراتها هم انشعابی روی داد. عدهای از دموکراتهای سابق که به مشی میانهروی روی آورده بودند، طرفدار تشکیل مجدد حزب دموکرات بودند. به همین دلیل هم در منابع تاریخی، از این دسته به عنوان «دموکراتهای تشکیلی» یاد شده است. یکی از مهمترین اعضای آنان، ملکالشعرای بهار بود. اما عدهای دیگر با این تصمیم مخالف بودند. آنان معتقد بودند باید صبر کرد تا دموکراتهایی که از تهران به هر دلیلی خارج شدهاند به پایتخت بازگردند و با وجود آنان حزب دوباره فعال شود. این افراد همان تندروهای ادوار اول و دوم مشروطه بودند. سلیمان میرزا اسکندری، وحید الملک شیبانی، سیدمحمدرضا مساوات و حلقهای که به دور سیدحسن تقیزاده در برلین گرد هم آمده بودند، در زمره رهبران این دسته به شمار میرفتند؛ بنابراین مخالفان تشکیل حزب دموکرات را دموکراتهای ضدتشکیلی میخواندند و رهبر این دسته در تهران، سیدمحمد کمرهای بود. نوک تیز حملات کمرهای در روزنامه خاطراتش متوجه وثوقالدوله بود، چراکه وثوق بین دموکراتها شکاف ایجاد کرده بود و میخواست بر این حزب تسلط یابد. در همین زمان بود که ضدتشکیلیها به میدان آمدند و هسته اولیه کمیته مجازات، برای ایجاد بحرانسازی و سقوط وثوق شکل گرفت.
کمیتهای مجهول بهنام مجازات
در ذیقعده سال ۱۳۳۴ ق، ابوالفتحزاده نامی همراه با رفیق صمیمی خود منشیزاده، کمیته مجازات را تشکیل دادند. علوی در کتاب خود - که اصل آن در سال ۱۳۳۶ ق، یعنی دوره اوج بحران ایران، قحطی و بازداشت عناصر کمیته مجازات در برلین منتشر شده بود- از این تشکیلات تروریستی، به عنوان «کمیته مجازات، کمیته مجهولی در طهران» یاد میکند. میرزا ابراهیمخان منشیزاده فرزند کریمخان منشیاوف ایروانی، از افسران قزاقخانه و از خانوادهای شیرازی الاصل بود که در دوره صفوی، از شیراز به ایروان رفته بودند. کریم بیک وقتی ناصرالدین شاه از سفر سوم خود از اروپا بازمیگشت، از او درخواست تابعیت و مهاجرت به ایران کرد و شاه هم درخواستش را پذیرفت. میرزا کریم بعد از ورود به تهران، مدتی بلاتکلیف بود تا اینکه به واسطه نامهنگاری کامرانمیرزا نایبالسلطنه به شاه، در قزاقخانه مشغول کار شد. پس از مدتی به دلیل نارضایتیاش از روسها در قزاقخانه، کمیتهای به نام «حمیت و غیرت» پایهگذاری کرد. اعضای کمیته شبنامههایی علیه روسها توزیع کرده و از مردم میخواستند علیه آنان به پاخیزند. فرمانده وقت قزاقخانه، از مسئله مطلع شد و حقوق اعضای کمیته را قطع کرد. پس از آن حدود ۷۰ نفر از اعضای کمیته، از قزاقخانه استعفا کردند، اما پس از مدتی و با وساطت کامران میرزا به کار خود بازگشتند. با مرگ کریم بیک، فرزندش میرزاابراهیم وارد قزاقخانه شد و کار کمیته غیرت را پی گرفت. اسماعیل رائین در کتاب «فراموشخانه و فراماسونری در ایران» مدعی است: «انجمن غیرت یکی از انجمنهای فرعی فراماسونری در ایران بود که توسط حاج میرزا ابراهیم آقا وکیل افراطی تبریز، ابوالفتحزاده به عنوان نایب اول انجمن، منشیزاده نایب دوم و محمدنظرخان مشکوه الممالک صندوقدار لژ بیداری ایران تشکیل شد. البته حاج میرزا ابراهیم آقا از اعضای لژ بیداری ایران نیز به شمار میرفت. در دوره جنگ اول جهانی، گروه یاد شده از طریق لژ بیداری ایران، با رهبر دموکراتهای ضدتشکیلی یعنی سیدمحمد کمرهای هم مرتبط میشوند....» ابراهیم منشیزاده نهایتاً اوایل سال ۱۳۲۵ ق، از خدمت در قزاقخانه استعفا کرد و به مشروطهخواهان پیوست. اسداللهخان ابوالفتحزاده فرزند ابوالفتحخان میرپنج از مهاجران قفقاز بود که پس از دوره دوم جنگهای روس و ایران و امضای معاهده ترکمانچای، به ایران مراجعت کرد. ابوالفتحزاده هم افسر قزاقخانه بود و درجه سرتیپی داشت. او در دوره اول مشروطیت، همراه عدهای از افسران و در همراهی با مشروطه و ضدیت با محمدعلی شاه، از قزاقخانه استعفا کرد. ابوالفتحزاده پس از فتح تهران، سر و سرّی با بهائیان پیدا و حدود سال ۱۳۲۸ ق، سفری به اروپا میکند. او پس از مراجعت از سفر، مأمور مالیات ساوجبلاغ و شهریار میشود، اما به دلیل بدرفتاری نسبت به رعایای منطقه عزل میگردد. ابوالحسن علوی از همکاران تقیزاده در کمیته برلین در خصوص ابوالفتحزاده نوشته است: «در همین موقع بود که معلوم شد او جزو بهاییها شده و شب و روز برای پیشرفت کار آن دسته کار میکرد....» محمد نظرخان مشکوه الممالک فرزند اعتماد نظام، فراشباشی کامران میرزا نایبالسلطنه بود. محمدنظرخان و پدرش تا سال ۱۳۲۶ ق، در خدمت کامران میرزا بودند تا اینکه در سال ۱۳۲۹ ق، مشکوه رئیس اجرای مالیه تهران شد و در شمار کارمندان مورگان شوستر قرار گرفت. او تا سال ۱۳۳۵ ق، در استخدام اداره خزانه داری بود، ولی از همین سال وارد کمیته مجازات شد. برخی انگیزه او را از عضویت در این گروه تروریستی، مخالفتش با حسن مشار از یاران وثوق الدوله میدانند، چراکه حسن مشار در مقام وزیر مالیه، موجب اخراج مشکوه شده بود. کریم دواتگر اهل زنجان بود، ولی در تهران با محافل افراطی ارتباط داشت. همین گروهها او را به ترور آیتالله شیخفضلالله نوری تشویق کردند. وی بعد از مجروح ساختن شیخ گلولهای هم به خود زد، اما از مرگ نجات یافت و شیخ هم او را بخشید. او اندکی بعد از تشکیل کمیته مجازات و با معرفی ابوالفتحزاده وارد آن تشکیلات میشود. دواتگر نه مانند دیگر اعضای کمیته از تحصیلات متعارف بهره داشت و نه به شغلی مشغول بود و نه فردی مانند کامران میرزا از او حمایت میکرد. در واقع کریم استخدام شد که رعب و وحشت ایجاد کند! چراکه همه اعضا با او و اعمالش در دوره مشروطه آشنایی داشتند. رشیدالسلطان از دیگر اعضای کمیته مجازات بود. او فرزند حسینقلی خلخالی، حاکم خلخال بود. پس از مرگ پدر در سال ۱۳۳۱ ق، منصب او را به فرزندش رشیدالسلطان دادند، اما در این دوره خلخال از جمله مناطقی بود که به تصرف نیروهای روسیه درآمد. رشیدسلطان که نتوانست بحرانهای داخلی را مهار کند، به تهران آمد و با وقوع جنگ اول جهانی، همراه با اردوی مهاجران به قم، اصفهان و کرمانشاه رفت. هرچند با ناکام ماندن دولت موقت کرمانشاه او هم مثل بسیاری دیگر وارد تهران شد و به عضویت کمیته مجازات درآمد. رشیدسلطان عامل اصلی ترور اسماعیلخان رئیس انبار غله تهران بود، اما قتل را به گردن کریم دواتگر انداختند! او کسی بود که به دستور ابوالفتحزاده، کریم دواتگر را از پا درآورد. احمد محمودی مشهور به کمال الوزاره، دیگر عضو مؤثر و تعیینکننده کمیته بود. او فرزند محمودخان مشاورالملک قمی بود. کمال الوزاره تحصیلاتش را در دارالفنون به پایان رساند و در دورانی که نوز در اداره گمرکات ایران کار میکرد، ریاست گمرک اغلب بنادر بحر خزر را به دست آورد. وی طی مدتی مدید، معاونت اداره مالیاتهای مستقیم و مفتشی اداره وظایف را تصدی مینمود. کمالالوزاره پس از عزل مرنارد، به ریاست اداره مالیاتهای مستقیم منصوب شد و در همین زمان بود که به کمیته مجازات پیوست. در سال ۱۳۳۶ ق که مردم از قحطی در کوچه و خیابان جان میدادند، وی ریاست انبار گندم را به عهده داشت. سیدشکرالله روحانی، مسئول توزیع اعلامیههای کمیته مجازات بود. او منشی مخصوص کامرانمیرزا نایبالسلطنه بود. سیدشکرالله زمانی که به خدمت اداره مالیه درآمد، وارد کمیته مجازات شد. حسینخان لله، بیتردید عضو مهم کمیته مجازات بود. حسینخان، شاگرد آبدارخانه سردارافخم بود. وقتی لله فرزند سردارافخم از دنیا رفت، این منصب به او رسید. از آنجا که سردارافخم از کارکنان کامرانمیرزا محسوب میشد، حسینخان لله هم با دستگاه کامرانمیرزا در ارتباط قرار گرفت. او در دوره مشروطه، یکی از قاتلان سیدعبدالله بهبهانی بود. حسینخان لله در کمیته مهاجرت با کریم دواتگر و احسانالله خان نیز همراه بود. علیاکبر ارداقی در ارداق قزوین به دنیا آمده بود و در ۱۵ سالگی به تهران آمد و به تحصیل پرداخت. بعدها همراه برادرش قاضی ارداقی، به صف مشروطهخواهان پیوست. بعد از سقوط مشروطه اول، این دو برادر دستگیر و در باغشاه زندانی شدند. قاضی به دستور محمدعلی شاه کشته، ولی علیاکبر به رشت تبعید شد. هنگامی که مشروطه دوم شکل گرفت، ارداقی به عضویت وزارت عدلیه درآمد که توسط محمدرضا مساوات اداره میشد. وی توسط کریم دواتگر به کمیته مجازات پیوست. میرزامحمدحسین عمادالکتاب سیفی قزوینی، دیگر عضو کمیته مجازات بود. او پیش از مشروطه از کاتبان وزارت انطباعات و از خوشنویسان دوره خویش بود. عمادالکتاب و ابوالفتحزاده از ابتدای مشروطه از یاران مصمم حیدرخان عمواوغلی بودند، به طوری که وقتی حیدرخان به سوی کالسکه محمدعلی شاه نارنجک پرتاب کرد، به خانه ابوالفتحزاده رفت! بیتردید افراد بسیاری در همان مدت محدود، به عضویت این گروه درآمدند، اما برجستهترین چهره پشتپرده کمیته مجازات، اردشیر ریپورتر بود. او به شدیدترین لحن ممکن از این گروه در برابر تیم وثوق الدوله حمایت میکرد. خطاست اگر تصور کنیم تمامی کسانی که در کمیته مجازات جمع آمده بودند سوء نیت داشتند یا اهل دسیسه بودند. واقعیت این است که اکثر این افراد، فرودست بوده و آلت فعل واقع شدند. هدف اصلی کمیته مجازات، به مراتب فراتر از کشتن تعدادی از افراد بود.
آغاز ترورها و بحرانسازیها
کمیته مجازات برای آغاز بحرانسازی، ابتدا تصمیم گرفت قائممقامالملک رفیع را به قتل برساند، چراکه او در دوران قدرت گرفتن حسینخان لله در رشت، برای حفظ اموالش به روسها پناهنده شده بود. مأمور این کار، کریم دواتگر بود، اما با همه تلاشش نتوانست کار خود را به نتیجه برساند. سپس دواتگر و دوستانش به سراغ اسماعیلخان رئیس انبار غله تهران میروند. اسماعیلخان در دستگاه مرنارد بلژیکی، ریاست مالیه سیستان را عهدهدار بود و از نزدیکان وثوق به شمار میرفت. نخستین ترور در ۲۸ بهمن ۱۲۹۵ اتفاق افتاد. قتل اسماعیل خان به این دلیل صورت گرفت که گفته میشد در دوره قحطی و گرسنگی تودههای مردم به ویژه در تهران، مقادیر فراوانی غله به سربازان انگلیسی و هواداران بریتانیا رسانیده است؛ بنابراین مرگ اسماعیلخان موجب خوشحالی مردمی که از پشت پرده ماجرا خبر نداشتند، شد، چراکه گروه ضدتشکیلی آن قدر علیه وثوق تبلیغات کرده بودند که کمتر کسی به واقعیات توجه میکرد. حقیقت این بود که کمیته مجازات، به کمال الوزاره رئیس اداره مالیاتهای مستقیم وزارت مالیه، وعده داده بود به محض به دست گرفتن قدرت، او را به جای اسماعیل خان رئیس انبار غله خواهند کرد. پس از قتل رئیس انبار غله، شورای کمیته تصمیم گرفتند تا وثوقالدوله را به قتل برسانند. برای این کار، ابوالفتحزاده در نظر گرفته شده بود. اگرچه این عملیات هیچگاه عملی نشد، ولی نشان میداد اهداف کمیته، بالاتر از آنچه تصور میشد، بوده است. از طرفی در شرایطی که منشیزاده و دیگران از تأسیس کمیته اهداف خاصی را دنبال میکردند، دواتگر و بسیاری از اسلحه به دستان نمیدانستند که چرا باید به این اقدامات مبادرت ورزند! بنابراین کریم که جوانی عام بود و به راه و رسم تشکیلات واقف نبود، خودسرانه به عضوگیری برای کمیته میپرداخت. از جمله این موارد، عضویت فردی به نام بهادرالسلطنه بود که بعدها از ترس کشته شدن، تشکیلات کمیته مجازات را در دوره دوم کابینه وثوقالدوله لو داد! گذشته از این دواتگر جوان عیاشی نیز بود. او به خاطر پول و باجگیری، در میگساریهای شبانه، شروع به افشاگری در مورد تشکیلات میکرد. کریم دواتگر با رجال سیاسی قدرتمندی همچون مورخالدوله سپهر هم در ارتباط بود. مورخ الدوله هم از رجالی بود که علیه وثوق الدوله فعالیت میکرد. او با اعزازالسلطنه فرزند کامران میرزا نایبالسلطنه نیز مراوده داشت. مورخ الدوله نقل میکند: «کریم دواتگر برایش توضیح داده مردی به نام کنت ریچ از طرف انقلابیون روسیه در رشت به تهران آمده و به او گفته حاضر به هر نوع همکاری است. پس از آن مورخالدوله از سیدمحمد کمرهای میخواهد با هم به مساعدت روسهای انقلابی برخیزند، اما کمرهای نمیپذیرد....» ۲۴ ساعت بعد از ملاقات و تهدید کمرهای توسط کریم، خبر قتل او پخش میشود. چندی پس از قتل کریم دواتگر، رشیدالسلطان و سیدمرتضی دستگیر میشوند و به قتل دو تن یاد شده اعتراف میکنند. از همین زمان بود که نام کمیته مجازات سر زبان مردم افتاد. نفر بعدی که مورد هدف قرار گرفت، متینالسلطنه بود. سابقه اختلاف گردانندگان کمیته مجازات و متینالسلطنه نیز قدیمی بود. متینالسلطنه در مجلس دوم به فراکسیون اعتدالی پیوست و مواضعی نرم اتخاذ کرد و هنگام ماجرای اولتیماتوم، در زمره کسانی بود که میگفت برای ممانعت از حمله روسها به کشور، باید بخشی از اولتیماتوم را پذیرفت. او هم با مورگان شوستر و عملیاتش مخالف بود و میگفت باید به خدمت شوستر در ایران پایان داده شود. همین نیز موجب شد تا تقیزاده در خصوص او در نامهای به شیخ ابراهیم زنجانی بنویسد: «هیئت رئیسه را وجود متینالسلطنه فاسد کرده، بلکه مجلس را و مملکت را نیز...» متینالسلطنه با وثوق وزیرخارجه وقت، همسو بود. حقیقت این است که متین السلطنه، چون از پشت پرده تحولات کشور آگاهی داشت و میدانست دست کمیته مجازات از آستین چه کسانی بیرون میآید، به قتل رسید. با قتل متینالسلطنه، وثوق الدوله دانست که هدف بعدی و اصلی کمیته، قتل اوست؛ لذا در پنجم شعبان ۱۳۳۵ ق و چهار روز بعد از قتل متینالسلطنه، هیئت دولت را به منزل خود دعوت نمود و اطلاع داد تصمیم دارد استعفا کند. دو روز بعد، استعفای وثوق پذیرفته شد، در حالی که چند روزی از سقوط کابینه وثوق میگذشت و درست در روز معرفی کابینه علاءالسلطنه به شاه، میرزامحسن مجتهد اراکی به دست کمیته مجازات ترور میشود. در واقع کمیته مجازات برای اینکه رعب و وحشت را به خوبی بین مردم و رجال کشور پراکنده سازد، روز روشن و در وسط بازار تهران و مقابل دیدگان دهها عابر، برادر صدرالعلما را در راه منزلش به قتل رساندند! پس از آن کمیته مجازات شایع کرد او از انگلیسیها پول میگرفته است. اما بعداً مشخص شد که میرزا محسن مجتهد اندکی قبل از ترور خود، در چند نوبت قاصدانی نزد کمرهای فرستاده و از او تأمین میخواسته. بدیهی است که وقتی کمرهای درمییابد میرزا از ارتباط او با کمیته مجازات مطلع است، درصدد حذف او برآید. قتل میرزامحسن مجتهد ضمن اینکه رعب را به اوج خود رسانید، مردم را نسبت به منویات کمیته مجازات و اینکه قصد ترور خائنین به کشور را دارد، مشکوک ساخت، چراکه کمیته مجازات تلاش میکرد با ارعاب، از رجال کشور باجگیری کند. نصرت الدوله فیروز نیز یکی از مهمترین کسانی بود که مورد تهدیدات کمیته مجازات قرار گرفت، اما او مقابل تهدیدهای مخالفان خود گارد مسلحی تشکیل داد تا از جان خود محافظت کند. عمادالکتاب نیز در اعترافات خود به این مسئله اشاره کرده است. او میگوید: «کمیته میخواست از سران کشور باج دریافت کند، اما با تمام تلاش و کوشش نتوانستند از مشیراعظم، مجدالسلطنه و یمین الملک مبلغی دریافت کنند....»
جانیانی که از محبس رهایی یافتند
وقتی اعضای کمیته مجازات مورد سوءظن واقع شدند، دولت علاءالسلطنه عبداللهخان بهرامی را از رشت احضار کرد و به او ریاست تأمینات تهران را داد تا مظنونان را تحت تعقیب قرار دهد و آنان را به جزای اعمالشان برساند. برخی مطبوعات نسبت به ورود بهرامی ابراز شادمانی کردند، اما سیر تحولات نشان داد که این انتظار تا چه حد بیهوده است، چراکه وقتی او به منصب ریاست تأمینات تهران نائل آمد، سران کمیته او را به خانه ابوالفتحزاده دعوت کردند. در ملاقاتی که بین او، منشیزاده و ابوالفتحزاده به واسطه مردی به نام حاجی باباخان اردبیلی اتفاق افتاد، آنان شرحی از تشکیلات خود را به وی ارائه کردند. بهرامی بعد از این ملاقات از شغل خود استعفا کرد! مورخ الدوله سپهر - که خود در زمره بازداشت شدگان بود- در خاطراتش مینویسد: «از جمله حاجی باباخان اردبیلی از مردان بیباک آذربایجان، مستقیماً با عبداللهخان بهرامی وارد مذاکره شد، مأموریت خود را از طرف کمیته ابلاغ کرد و آزادی دستگیرشدگان را خواستار شد و نتیجه اینکه در روز ۲۷ رمضان ۱۳۳۵ ق، مرخص گردیدند....» بهرامی هم در خاطراتش به این موضوع اشاره میکند که بعد از ملاقات با سران کمیته مجازات، فردای آن روز نزد میرزا باقرخان پدر رفته و در مورد پرونده بازداشتشدگان گفته است: «ما دلایل محکمی نداریم... میرزاباقرخان که مترصد چنین دستوری بود، همان روز آنها را از محبس آزاد ساخت....» البته زمانی که قاتلان کریم دواتگر دستگیر شدند، میرزاباقرخان مسئول بازجویی از آنان بود. سران کمیته برای روشن کردن ذهن او نامهای توسط مشکوهالممالک برای وی ارسال میکنند و نامبرده را از پیگیری موضوع برحذر میدارند. میرزا ابراهیم خان هم هنگام اطلاع از موضوع، تلاش بسیاری برای رهایی محبوسان و قاتلان کریم دواتگر نمود، به همین خاطر هم بود که جنایات کمیته مجازات تداوم یافت!
کلام آخر
هدف اصلی گردانندگان کمیته مجازات، گسترش ناامنی، ایجاد فضای رعب و وحشت و ترسانیدن رجال از به دست گرفتن مسئولیت و در یک کلام بحرانسازی بود. بهانه امر نیز مجازات خائنان بود. حال آنکه در یک مورد هم خیانت مقتولان ثابت نشد! آنها از این طریق قصد داشتند راه را برای عملیاتی ساختن کودتا هموار سازند تا اربابان به اهداف خویش برسند. یک سر طیف این نابسامانی، دامن زدن به تنگناهای اقتصادی و از آن جمله قحطی نان و سوی دیگر این بحران، ناامید کردن مردم از هرگونه تحول مثبت اجتماعی بود. آنان تلاش بسیاری در سرنگونی کابینهها از خود نشان میدادند و مانع از تشکیل مجلس میشدند. زمانی هم که مجلسی وجود داشت، با کشانیدن دشمن به خاک کشور، آن را تعطیل کردند و اجازه شکلگیری مجدد آن را ندادند. نهایتاً کودتای سوم اسفند به وقوع پیوست و رضاخان در کسوت ناجی به میدان آمد!