کد خبر: 1086507
تاریخ انتشار: ۰۹ ارديبهشت ۱۴۰۱ - ۲۲:۰۰
گفت‌وگوی «جوان» با خواهر شهیدان علی‌اکبر، عزیزالله و نورالله امین‌تبار از شهدای دفاع مقدس
علی‌اکبر قبل از اعزام به خانواده گفت: «تا علی اکبر‌ها شهید نشوند، خرمشهر آزاد نمی‌شود.» او رفت و در عملیات الی‌بیت‌المقدس شهید شد، اما شهادت علی‌اکبر پایان مجاهدت‌های این خانواده نبود
صغری خیل‌فرهنگ

علی‌اکبر قبل از اعزام به خانواده گفت: «تا علی اکبر‌ها شهید نشوند، خرمشهر آزاد نمی‌شود.» او رفت و در عملیات الی‌بیت‌المقدس شهید شد، اما شهادت علی‌اکبر پایان مجاهدت‌های این خانواده نبود. رسم ولایت‌مداری مردان دیگر خانه را راهی جبهه کرد و در نهایت سه شهید و یک جانباز ماحصل حضور دلاورانه پسران خانواده امین‌تبار شد. انسیه امین‌تبار، خواهر شهیدان علی‌اکبر، عزیزالله و نورالله با ما همراه شد تا از سیره شهدای خانه‌شان بگوید.

حاج حسینعلی و کلثوم خانم
پدرم حاج‌حسینعلی امین‌تبار کشاورزی زحمت‌کش بود. ایشان به همراه مادرم همیشه به دنبال رزق حلال برای خانواده در تلاش بودند. مادرم حاجیه خانم کلثوم ذکریایی در تمام سختی‌ها دوشادوش پدرمان بود. هر دو مذهبی و دوستار اهل‌بیت و قرآن بودند و ما را بسیار تشویق به فراگیری قرآن می‌کردند. با وجود اینکه تعداد خواهر و برادرهای‌مان زیاد بود، اما پدر و مادر توجه فوق‌العاده‌ای به تربیت دینی و اسلامی فرزندانشان داشتند، طوری که برای یادگیری هر چه بهتر قرآن و مفاهیم آن برایمان جایزه تعیین می‌کردند.
تعلیمات قرآنی
پدرم موقع نماز از ما می‌خواست تا پشت سرش بایستیم و با هم نماز بخوانیم و دائماً فرزندان را به دور خود جمع و داستان‌های پیامبران و امامان معصوم (ع) را تعریف می‌کرد. مادر هم برای تشکر از مربی قرآن مدرسه از محصولات کشاورزی که حاصل دسترنج خودشان بود، می‌برد. والدینم از پیشرفت فرزندان در یادگیری علوم قرآنی بسیار خوشحال بودند. رسم بود که هر شب قبل از خواب یک صفحه قرآن تلاوت شود و بعد به رختخواب برویم.
کفن‌پوشان شهید
در دوران انقلاب پدر، مادرم و علی‌اکبر که آن زمان طلبه بودند، کفن‌پوش می‌شدند و در تظاهرات شرکت می‌کردند. علی‌اکبر، پدر و مادرم را به دیدار امام‌خمینی (ره) برد و از همان زمان عشق عجیبی به امام پیدا کردند. با شروع دفاع مقدس برادرانم از ابتدای جنگ در جبهه‌های جنگ شرکت داشتند. پدر و مادرم هم هیچ‌گاه مخالف حضور فرزندانشان در جبهه نبودند؛ نهایتاً سه تن از برادر‌ها شهید شدند.
علی اکبر- خرمشهر
اولین شهید خانواده علی‌اکبر امینی‌تبار، متولد سال ۱۳۳۶ بود. علی‌اکبر از قم اعلامیه‌های امام، عکس و نوار سخنرانی را به فریدونکنار می‌آورد و بین جوانان شهر و انقلابیون پخش می‌کرد. بعد از انقلاب معلم شد و در یکی از مدارس روستا‌های بابلسر مشغول به کار شد. علی‌اکبر متأهل بود و یک فرزند به نام حنظله از ایشان به یادگار مانده است. حنظله در زمان شهادت پدر فقط هشت ماه داشت و برادرم قبل از اعزام به عملیات الی‌بیت‌المقدس به خانواده‌اش گفته بود: تا علی‌اکبر‌ها شهید نشوند، خرمشهر آزاد نمی‌شود.
عزیزالله – عین خوش
دومین شهید خانواده‌مان شهید عزیزالله متولد ۱۸ آبان سال ۱۳۴۱ بود. عزیزالله بعد از انقلاب به فرمان امام‌خمینی که بسیج تشکیل شد، حضور فعالی داشت و به عنوان بسیجی از سپاه بابلسر مازندران به منطقه جنوب اعزام شد. او در جبهه تک تیرانداز بود و در ۱۱ آبان ۱۳۶۱ در منطقه عین‌خوش در اثر اصابت ترکش به شکم به شهادت رسید. برادرم قبل از آخرین اعزامش عکسی به یادگار گرفت و به ما گفت: این عکس را خوب نگهدارید، چون آخرین عکس من است.
نورالله – والفجر ۸
سومین شهید خانواده نورالله بود. او برادرکوچک‌تر ما و متولد سال ۱۳۴۳ بود. ایشان چندین بار به جبهه اعزام شد و هر بار به سلامت برمی‌گشت. یک روز وصیتنامه‌اش را آورد و تکه‌تکه کرد و به شوخی گفت: فکر می‌کنم این وصیتنامه مقصر است که من شهید نمی‌شوم. کمی بعد در ۲۱ بهمن ۱۳۶۴ در اروند به شهادت رسید.
شوخ طبعی نورالله به حدی بود که یکی از همرزمانش برایمان تعریف می‌کرد: نزدیک اروند کنار بودیم که ناگهان خمپاره‌ای نزدیک‌مان منفجر شد. همه ما روی زمین خوابیدیم. بعد از آرام‌شدن اوضاع همه بلند شدیم غیر از نورالله. گفتیم بلند شو نورالله، دیدیم بلند نمی‌شود. رفتیم به او لگدی زدیم و گفتیم، بلند شو مسخره‌بازی و شوخی بس است، ولی دیدیم باز هم تکان نمی‌خورد. برگرداندیمش و دیدیم از شدت جراحت ترکش‌های متعدد شهید شده است.

نظر شما
جوان آنلاين از انتشار هر گونه پيام حاوي تهمت، افترا، اظهارات غير مرتبط ، فحش، ناسزا و... معذور است
تعداد کارکتر های مجاز ( 200 )
پربازدید ها
پیشنهاد سردبیر
آخرین اخبار