کد خبر: 1086141
تاریخ انتشار: ۰۷ ارديبهشت ۱۴۰۱ - ۲۱:۰۰
استاد شهید آیت‌الله مرتضی مطهری و مواجهه با تجدد بی‌ملاک در آیینه روایت‌ها و تحلیل‌ها
در روز‌های پیش‌رو، چهل‌و‌سومین سالروز شهادت استاد شهید آیت‌الله مرتضی مطهری فرا می‌رسد. بی‌شک آن فرزانه فقید در طریق مبارزه با التقاط، دلیری و جان نثاری کرد و این مهم، در زمره اساسی‌ترین فراز‌های کارنامه وی قرار دارد. در مقال پی آمده، تلاش شده است تا این فصل شاخص از حیات آن بزرگ، به مدد پاره‌ای از روایات و تحلیل‌ها مورد بازخوانی قرار گیرد. امید آنکه تاریخ پژوهان انقلاب اسلامی و عموم علاقه‌مندان را مفید و مقبول آید.
نیما احمدپور

در روز‌های پیش‌رو، چهل‌و‌سومین سالروز شهادت استاد شهید آیت‌الله مرتضی مطهری فرا می‌رسد. بی‌شک آن فرزانه فقید در طریق مبارزه با التقاط، دلیری و جان نثاری کرد و این مهم، در زمره اساسی‌ترین فراز‌های کارنامه وی قرار دارد. در مقال پی آمده، تلاش شده است تا این فصل شاخص از حیات آن بزرگ، به مدد پاره‌ای از روایات و تحلیل‌ها مورد بازخوانی قرار گیرد. امید آنکه تاریخ پژوهان انقلاب اسلامی و عموم علاقه‌مندان را مفید و مقبول آید.

هیچ‌کس به اندازه مطهری، در تطبیق اسلام با مقتضیات زمان توفیق نداشت
زنده‌یاد آیت‌الله محمد واعظ‌زاده خراسانی از هم‌دورگان استاد شهید آیت‌الله مرتضی مطهری و عالمی روشن‌بین و تقریب‌گرا به شمار می‌رفت. وی بر این باور بود که استاد، اگر چه سعی داشت تا میان اسلام و مقتضیات زمانه راه‌های جدید بگشاید، اما هرگز تجدد بی‌ملاک را نپذیرفت و تسلیم امواج وارداتی از مغرب زمین نشد، همین نکته نیز در نهایت به شهادت وی منتهی شد:
«این هم یکی از تلاش‌های استعمار انگلیس است که از ابتدا سعی کرد در هند، مصر و سپس ایران، روشنفکران و تحصیلکرده‌ها را از نظر فکری تحت سلطه خود بگیرد و کار تا آنجا بالا گرفت که برخی از رجال سیاسی پیشنهاد دادند برای متمدن شدن، باید سرا پا غربی شد و تمدن اسلامی - ایرانی، مانع پیشرفت و تجدد و تمدن است! عده‌ای برای اینکه در برابر این موج بایستند، سعی کردند دین را به شکلی تفسیر و تعریف کنند که با علم و فرهنگ اروپایی جور دربیاید! اولین کسی هم که به شکل جدی این کار را شروع کرد، سِر سیداحمدخان هندی مؤسس دانشگاه اسلامی علیگر هند بود. او بر قرآن تفسیری نوشت و سعی کرد تا معجزات و خوارق عادات قرآن را به نحوی توجیه کند که با علم سازگار باشد. این نگرش در سایر کشور‌های اسلامی از جمله ایران هم رواج پیدا کرد. عده‌ای سعی کردند در مقابل این موج بایستند، ولی هیچ‌کس به اندازه شهید مطهری موفق نشد تا اسلام را طوری بیان کند که با شرایط روز سازگار باشد. ایشان تقریباً در تمام کتاب‌هایش همین هدف را دنبال می‌کرد و به شبهاتی که برای جوانان مطرح می‌شد، دقت تمام داشت و تلاش می‌کرد به ساده‌ترین وجه و بسیار مستدل و منطقی، به آن‌ها پاسخ دهد. مسائلی از قبیل تساوی حقوق زن و مرد، اختلاف طبقاتی، مسائل اقتصادی، التقاط، اجتهاد، روحانیت، مرجعیت، تاریخ و تمدن اسلامی، ملیت و قومیت و ده‌ها موضوع دیگر، مورد توجه شهید مطهری بوده و در هریک از این موضوعات، نظرات بدیعی برای رفع شبهه ناسازگاری اسلام با مقتضیات زمانه مطرح کرده است. جالب اینجاست که ایشان در همه مسائل به مبانی فلسفی رجوع می‌کرد و حرف تازه داشت. بسیاری تلاش کردند مسلمان بمانند و به افکار جدید هم بپردازند و با وجود حسن نیت، دچار آفت التقاط شدند، موضوعی که شهید مطهری یک عمر برای تبیین آن زحمت کشید و خون دل خورد و نهایتاً هم قربانی همان جریان شد....»
کتب ماتریالیست‌هایی نظیر ارانی را بار‌ها از نظر گذرانده بود
آیت‌الله سیدعلی محقق داماد را می‌توان در عداد شاگردان و مراودان استاد مطهری در حوزه علمیه قم قلمداد کرد. وی نیز در یکی از گفتار‌های خویش، تسلیم نشدن در برابر آورده‌های روشنفکران عرفی و حتی دینی را از مختصات نظری آن متفکر نامور قلمداد کرده و در تبیین آن می‌گوید:
از حدود نیم‌قرن پیش، نخست در بین دانشمندان اهل تسنن به‌خصوص اسلام‌شناسان مصر، این پندار پیدا شده بود که دستورات اسلام را با آنچه خود می‌فهمند و درک می‌کنند یا به تعبیری دیگر با عقل خودشان وفق دهند و خوب و بدش را بسنجند! و اگر احیاناً نتوانستند برای بعضی از مسائل اسلامی توجیهی پیدا کنند، در اصل حکم خدشه وارد کنند که شاید اینچنین نباشد یا شاید آنچنان باشد! به این ترتیب و به‌مرور، این جریانات آن قدر اوج گرفت که اگر می‌خواستند بگویند نماز واجب است، حتماً باید در کنارش توجیهی دست و پا کنند، مثلاً نماز صبح همچون ورزش صبحگاهی مفید است! یا اگر از واجب بودن روزه سخنی به میان می‌آمد، می‌گفتند وسیله‌ای است برای صحت و سلامتی یا یک نوع شفا از بیماری‌ها و علاوه بر آن برای تساوی طبقاتی هم خوب است! این توجیه به اصطلاح علمی فلسفه‌های احکام، به دانشمندان و اسلام‌شناسان ایرانی نیز سرایت کرده بود و کم‌کم کار به اینجا کشیده شد که اگر بعضی از مسائل فقهی با برداشت آنان توافقی داشت، تعبیری به بیان خود اضافه می‌کردند و می‌گفتند روح اسلام چنین است! یا ما از تعلیمات کلی پیامبر (ص)، این چنین برداشت می‌کنیم و اگر با برداشت آنان توافقی نداشت به اشکال گوناگون از پذیرش آن طفره می‌رفتند! متأسفانه در آن سال‌ها، یک نوع روشنفکرزدگی در بین اسلام‌شناسان ایرانی نیز پیدا شده بود که می‌خواستند با چراغ عقل خود، احکام اسلامی را روشن کنند و همین دیدگاه‌ها باعث می‌شد گاهی وقت‌ها این اسلام‌شناسان یک نوع درگیری با فقه اسلامی و رساله‌های علمیه پیدا کنند. استاد شهید مطهری در عین حال که با روشنفکران تماس زیادی داشت و در دانشگاه تدریس می‌کرد، مکتب‌های غیراسلامی را دقیقاً مطالعه کرده بود و به قول خودش، کتاب‌های ماتریالیست‌هایی نظیر تقی ارانی را کلمه به کلمه و بار‌ها از نظر گذرانده بود. با وجودی که فیلسوف بود - و فیلسوف اهل تعقل است- اما در مقابل احکام شرع، یعنی همین ظواهر شرعی فقه اصیل اسلامی، کاملاً متعبد بود. هیچ وقت حاضر نمی‌شد در نوشته، درس یا سخنرانی خود، کوچک‌ترین تجاوزی از احکام شرعی، یعنی همان احکامی که بعضاً فلسفه جعل آن‌ها روشن نیست، داشته باشد. امیدوارم امروز که در یک کشور اسلامی و با یک حکومت اسلامی زندگی می‌کنیم، مسلمانان و به‌خصوص دانشجویان، معلمان و اندیشمندان ما در این جهت، استاد شهید مطهری را الگوی خود قرار دهند. نکند زمانی خدای ناخواسته، دیدگاه‌های شخصی خود را در قالب دین بریزیم و مانند همان سال‌های گذشته به عنوان روح دین یا برداشت از روح اسلامی، این طرف و آن طرف مطرح کنیم. ما در احکام شرعی اگر مجتهدیم، باید براساس ضوابطی که داریم عمل کنیم و اگر مقلدیم باید تمام رساله از اولین مسئله رساله تا آخرین آن برایمان حجت باشد. وگرنه اگر بگوییم در این مسئله چنین به نظر می‌رسد یا خدا بهتر دوست دارد که اینگونه یا آنگونه باشد، به نظر می‌رسد خواسته باشیم نظرمان را بر خداوند تحمیل کنیم!...»
ما بعد از رفتن شاه، می‌خواهیم مسلمان باشیم نه مارکسیست
زنده‌یاد آیت‌الله محمدرضا مهدوی کنی، در عداد آن طیف از عالمان انقلابی بود که با استاد شهید قرابت فکری و عملی فراوان داشت. سخنرانی‌های آن فیلسوف موشکاف در مسجد جلیلی تهران و همکاری‌های نزدیک آن دو در فرآیند پیروزی انقلاب اسلامی و نیز شورای انقلاب، شاهدی بر این مدعاست. وی نیز در زمره آن طیف از دوستان مطهری است که از حساسیت وی بر نفوذ افکار بیگانه در سال‌های اوج‌گیری نهضت گفته است:
«به طور کلی التقاط خطری است که انقلاب را در هر زمانی تهدید می‌کند و بنده در این راستا از قبل از انقلاب شدیداً با شهید مطهری هم‌عقیده بودم. تأکید می‌کنم من و ایشان، چون بعضی دوستان دیگر ما که روحانی هم بودند، ابتدا این نگرانی را نداشتند و حتی بعضی از دوستان مایل بودند برخی از اعضای منافقین در شورای انقلاب عضویت داشته باشند و از آن‌ها نیز دعوت کردند که بحمدالله و به خواست خدا، آن‌ها عذر خواستند و شرکت نکردند! مرحوم مطهری چنین مصالحه‌ای را با التقاطیون هیچ‌گاه صحیح نمی‌دانستند. در آن زمان برخی دوستان روحانی ما اگرچه با نظرات التقاطیون موافق نبودند، اما می‌گفتند ما دارای هدف مشترک هستیم و نباید یکدیگر را تضعیف کنیم، ولی مرحوم شهید مطهری با کمونیست‌ها و ماتریالیست‌ها شدیداً مبارزه می‌کردند. یادم است در مسجد جلیلی که من پیش‌نماز آنجا بودم، ایشان پنج شب سخنرانی داشتند با عنوان «گریز از ایمان». سخنان ایشان در این پنج شب، متوجه مارکسیست‌ها بود. یکی از دوستان روحانی‌مان که حضور داشتند، به صورت آرام اعتراض می‌کرد چرا آقای مطهری این حرف‌ها را می‌زند؟ وقتی ایشان از منبر پایین آمد، آن دوست روحانی‌مان به تندی اعتراض کردند و گفتند این حرف‌ها چیست و الان موقع این حرف‌ها نیست و شما اختلاف‌افکنی می‌کنید بین جناح‌های مبارز و افرادی که دارای هدف مشترک با ما هستند! مرحوم شهید مطهری فرمودند ما هیچ هدف مشترکی با این گروه‌ها نداریم! هدف ما صرفاً براندازی شاه نیست، براندازی شاه مقدمه است، بعد از رفتن شاه ما می‌خواهیم مسلمان باشیم، پس اگر می‌خواهیم مسلمان باشیم، از همین حالا باید صفمان را از توده‌ای‌ها، ملحدان و التقاطی‌ها جدا کنیم... شناخت راه‌های سقوط، راه‌های علاج و راه‌های صعود، بسیار ضروری است. من در سال ۷۶ و در سخنرانی دانشگاه الهیات تهران در این باره هشدار دادم. هشدار بنده خیلی جدی بود. الان هم خطر جدی است و من در جدی بودن خطر، هیچ تردیدی به خود راه نداده‌ام و حتی گذشت زمان، مرا در این اعتقاد پایدارتر کرده است. آنچه در آن سخنرانی گفتم، یک واقعیت تاریخی بود. البته نباید اشتباه شود. من نمی‌خواهم شخص یا اشخاص معینی را مورد حمله قرار دهم. بنده همیشه گفته‌ام که جریاناتی در حال وقوع است که در پی اعاده جریان مشروطیت است و مقصودم از اعاده مشروطیت، این نبود که نظام مشروطه برمی‌گردد! بعضی‌ها در سال ۱۳۷۶، در جواب من گفته بودند آمدن مشروطه که بد نیست! مشروطیت یعنی حاکم شدن اراده مردم و این همان مردم‌سالاری است، اما مقصودم از اعاده جریان مشروطیت، بازگشت مصیبت‌ها و آسیب‌هایی است که پس از مشروطه بر سر ملت ایران آمد، اما بعضی نخواستند حرفم را بفهمند، لذا حرفم را تحریف کردند و حتی کسانی که قدری لیبرال بودند، گفتند بازگشت نظام مشروطه چه اشکالی دارد؟ ولی مقصودم این بود که مشروطه واقعی، یعنی مشروطه مشروعه، کنار می‌رود و مشروطه غیر مشروعه برمی‌گردد. ترسم از این بود که مشروطه واقعی یا مشروطه مشروعه - که شیخ فضل‌الله نوری به خاطر آن بر دار رفت - از بین برود و امثال شیخ شهید به طرفداری از شاه و استبداد متهم شوند! هم‌اکنون همان نگرانی و احساس را دارم و همان خطر را احساس می‌کنم و به‌ویژه با جریاناتی که در این سال‌ها واقع شد، نگرانی کماکان باقی است....»
او اولین فریاد را علیه گروه‌های التقاطی برآورد
زنده‌یاد آیت‌الله ابوالقاسم خزعلی نیز ضمن خاطرات خویش از آیت‌الله مطهری، از ستیز وی با التقاط سخن‌ها دارد. او بر این باور است که آن اندیشمند شهید با نگاهی روشن به پدیده‌های نوظهور می‌نگریست، اما هرگز به اندیشه‌های ترجمه‌ای و کلیشه‌ای، وقعی نمی‌نهاد و حتی‌الامکان سعی داشت تا ساحت فکر دینی را از نفوذ آن‌ها مصون نگه دارد:
«ایشان در مسائل دینی، سنتی می‌اندیشید و ابداً به خاطر جذب جوانان، حاضر نبود کوچک‌ترین التقاطی را بپذیرد. ایشان به‌رغم مبارزه مستمر با التقاط، روشنفکر بود و مسائل روز را کاملاً درنظر داشت و درباره مسائل مهم به‌موقع و بجا موضع‌گیری می‌کرد و مقاله می‌نوشت. آنچه را دیگران درک می‌کردند، ایشان بهتر و بیشتر درک می‌کرد و مسائلی که درباره اصلاح نظام آموزشی مطرح می‌کرد، باعث می‌شد که همه از ایشان حمایت کنند. همواره نواقصی را که در حوزه می‌دید، صراحتاً می‌گفت و ابعادی را که باید براساس مقتضیات و شرایط زمانه در کار خود داخل کنند، تذکر می‌داد و کاملاً مشخص بود بسیار بیشتر از روشنفکران، از مسائل روز آگاهی دارد، اما این وقوف به مسائل روز، باعث نمی‌شد کوچک‌ترین مجالی به التقاط بدهد، بلکه چه در روش و چه در تفکر، به‌شدت با التقاط می‌جنگید. البته ابتدا با کسانی که گرفتار این معضل بودند، دوستانه بحث می‌کرد و وقتی زیر بار نمی‌رفتند، برخوردش جدی می‌شد! ثبات قدم و استقامت در اسلام اصیل و دقیق و مبتنی بر استدلال و منطق، ویژگی ایشان بود. دیگران هم جوانان را به سوی اسلام سوق می‌دادند، ولی تقید و تعصب مرحوم مطهری را در عدم ورود التقاط در هر شکل و لباس نداشتند. بی‌تردید اولین فریادی که علیه گروهک‌های التقاطی بلند شد، فریاد ایشان بود. کتاب علل گرایش به مادی‌گری، سیلی محکمی بود که به گوش چپی‌ها و التقاطی‌ها خورد، آن‌چنان که پس از انقلاب، حضور ارزنده ایشان را که همچون سد محکمی در مقابل القائات آن‌ها ایستاده بود، تاب نیاوردند....»
در برخی انجمن‌های اسلامی، آثار استاد را جمع‌آوری کردند
و در فراز آخر باید اذعان داشت که خانواده استاد شهید آیت‌الله مرتضی مطهری هم حساسیت عمده وی در سالیان منتهی به پیروزی انقلاب اسلامی را بر توسعه نفاق و التقاط دانسته‌اند. آنان از وی روایت کرده‌اند که مضار جریان نفاق، از وجود و تداوم حیات سلسله پهلوی بیشتر است. علی لاریجانی داماد آن اندیشمند والا در این باره معتقد است:
«در اظهارنظر‌های ایشان پیرامون عقاید انحرافی یا لغزش‌های ایدئولوژیک گروه‌های سیاسی، خصیصه حریت و آزادگی دیده می‌شود. در مقدمه‌ای که بر کتاب علل گرایش بر مادی‌گری نوشته‌اند، انحرافات گروه فرقان و بعضی از گروه‌های سیاسی و التقاط این افکار با افکار مارکسیستی را آزادانه و مستند نشان داده‌اند. در مسائل اجتماعی نیز در دوره پیش از پیروزی انقلاب اسلامی و در محیط‌های دانشجویی، اغلب یک حالت چپ‌زدگی دیده می‌شد و اکثراً آثار اصیل اسلامی را راغب نبوده و دنباله‌رو بعضی کتب سطحی و بعضاً التقاطی بودند و در آن شرایط، شاید اظهارنظر بسیار مشکل بود، ولی مرحوم مطهری به خاطر روحیه آزادگی که در طول عمر پربرکت خویش داشتند، چون خطر اعوجاج را در افکار نسل جوان مشاهده می‌کردند، صریحاً اظهارنظر می‌فرمودند. البته این رویکرد در چنان شرایطی، در بعضی از محیط‌های دانشجویی، انعکاس‌هایی نیز داشت، تا حدی که در بعضی از کتابخانه‌های انجمن‌های اسلامی، آثار مرحوم استاد مطهری را جمع‌آوری نمودند! ولی بعد از پیروزی انقلاب، به‌مرور حقانیت روش و کار ایشان بر عموم دانشجویان و محصلین و سایر اقشار روشن گردید. این روحیه که یک روحانی با معلومات، مردم‌زده نشود و در جریان‌های شعارآلود، استقلال نظر خود را از دست ندهد، از اختصاصات استاد شهید مرتضی مطهری بود. روحش گرامی باد، چقدر ایشان دوراندیش بود. روزی در سال‌های قبل از انقلاب اسلامی، می‌فرمودند خطر منافقین از خطر شاه بیشتر است!... این حرف را در آن زمان، شاید هیچ‌کس باور نمی‌کرد، ولی، چون این استاد بزرگوار و اندیشمند والا، مبانی افکار آن‌ها را خوب دریافته بود و می‌توانست حرکت آینده این گروه را پیش‌بینی نماید و درست چند سال بعد از انقلاب، ما توانستیم قدر این حرف را دریابیم که منافقین چه شخصیت‌هایی را از ما گرفتند که شاید شاه جرئت گرفتن یک نفر آن‌ها را نداشت! در دوران پس از پیروزی انقلاب اسلامی نیز این واقع‌نگری در همان چند صباحی که ایشان در شورای انقلاب بودند، نمود داشت. حضرت آیت‌الله مهدوی کنی می‌فرمودند مرحوم مطهری در شورای انقلاب، بیش از همه در برگزیدن متد‌ها و روش‌های اسلامی در به حرکت درآوردن چرخ اقتصاد و فرهنگ جامعه، همت داشتند....»
کلام آخر
استاد شهید آیت‌الله مرتضی مطهری با اندیشه‌های نوپدید و وارداتی، به شیوه‌ای علمی مواجه می‌شد و با شفافیت و شجاعت، نقاط ضعف آن‌ها را می‌نمایاند. وی از طرح این افکار بیمی به خود راه نمی‌داد، بل به استقبال خوانش و نقد آن‌ها می‌رفت، اما از پسوند دینی دادن بدان و توجیهات مربوطه، بس نگران و ملول بود. همین حساسیت و دقت نیز نهایتاً سرنوشت وی را رقم زد و او را در زمره نخستین اهداف گروه التقاطی و تروریستی فرقان قرار داد.

نظر شما
جوان آنلاين از انتشار هر گونه پيام حاوي تهمت، افترا، اظهارات غير مرتبط ، فحش، ناسزا و... معذور است
تعداد کارکتر های مجاز ( 200 )
پربازدید ها
پیشنهاد سردبیر
آخرین اخبار