شهید آیتالله حسین غفاری در سال ۱۲۹۵ﻫ. ش، در روستای دهخوارقان تبریز (آذرشهر فعلی) در خانوادهای کشاورز و تنگدست به دنیا آمد. گفته میشود که هفت تن از اجداد مادری شهید غفاری، در مبارزه با بیگانگان شهید شدهاند و آرامگاه همه آنها در مسجد حسنلوی آذرشهر است. شاید بتوان گفت جسارت و شهامت مثال زدنی شهید غفاری در دوران مبارزه، ریشه در چنین فداکاریهایی دارد. او در کودکی پدر را از دست داد و به ناچار برای اداره خانواده، به کشاورزی و کارگری پرداخت. با تشویق داییاش حاج میرزا حسن غفاری (دهخوارقانی)، به تحصیل علوم دینی مشغول شد. او در سال ۱۳۲۵ﻫ. ش و در سن ۳۰ سالگی، برای ادامه تحصیل به قم رفت و ۱۱ سال از محضر آیات عظام: حجت کوه کمرهای، خوانساری، بروجردی و فیض استفاده کرد و نسبت به تمام آنان، ارادتی خاص داشت. در دوره تحصیل با آیتالله میرزا علی مقدسی تبریزی، صاحب هفتهنامه «الدین و الحیات» آشنا شد و بعدها دختر ایشان را به همسری برگزید و زندگی محقرش را در یکی از فقیرنشینترین محلات قم به نام باغ پنبه آغاز کرد. شهید آیتالله غفاری با گروههای مختلف اجتماعی، در مراوده بود و هم از این روی از وضعیت نابسامان محرومین جامعه - که خود نیز در زمره ایشان به شمار میرفت- بهخوبی آگاهی داشت. وی در سالهای قبل از ۱۳۴۱ﻫ. ش و به عنوان تبلیغ و ارشاد دینی، به آگاهسازی مردم در نقاط مختلف کشور نیز میپرداخت.
همزمان با آغاز نهضت امام خمینی در سال ۴۱، در مسجد الهادی که امامت آن را به عهده داشت، علیه لایحه انجمنهای ایالتی و ولایتی، سخنرانی و همراه با دیگر علمای آگاه، اعلامیههایی را امضا، چاپ و توزیع کرد. او پس از فاجعه مدرسه فیضیه قم و مدرسه طالبیه تبریز در فروردین ۴۲، سخنرانیهای تندی را ایراد کرد و در دیماه ۱۳۴۳، دو روز پس از سخنرانی در مسجد خاتمالاوصیاء، دستگیر و زندانی شد. او در زندان نیز دست از تبلیغ برنداشت و همراه با مطالعه، ساعاتی را به تفسیر قرآن و نهجالبلاغه، فقه و تاریخ به زندانیان مشتاق اختصاص داد. وی در سالیانی که کمتر کسی جرئت مخالفت با رژیم ستمشاهی را داشت، به عنوان بازوی پرتوان امام خمینی، همواره در میدان مبارزه بود. او در این طریق، لحظهای از پا ننشست و بارها به زندان افتاد، از جمله پس از دستگیری امام خمینی در شب ۱۴ خرداد ۴۲ که به همراه ۸۰ تن از روحانیون دستگیر شد و ۴۰ روز در زندان بود. او پس از آزادی، به علمایی که از سراسر ایران به شهرری آمده و در حمایت از آزادی امام خمینی تجمع کرده بودند، پیوست و تلگرافی برای آیتالله طالقانی، مهندس بازرگان و دکتر سحابی فرستاد که منجر به دستگیری مجدد او در ۴ بهمن ۴۳، به جرم ضدیت علیه امنیت کشور شد و طبق حکم دادستانی ارتش، تا ۱۵ فروردین ۴۴ در زندان بود. وی در مرداد سال ۴۵، از مرحوم فلسفی برای سخنرانی در مسجد الهادی دعوت کرد و ساواک از این سخنرانی و برگزارکننده آن گزارش مفصلی تهیه کرد. شهید غفاری خود نیز به مناسبتهای گوناگون به ایراد سخنرانی میپرداخت و دستگیر میشد. سرانجام در تیر سال ۵۳، ساواک برای آخرین بار، وی را دستگیر نمود و ضمن بازرسی منزلش، به اعلامیههای فراوانی دست یافت. آیتالله مورد بازجوییهای گوناگون قرار گرفت، تا کیفیت و میزان ارتباط او با امام مشخص شود. رژیم شاه برای دستیابی به اطلاعات مورد نظر خود، از هیچ فشار و شکنجهای خودداری نکرد و سرانجام او را در شش دی ۱۳۵۳، به شهادت رساند. خبر شهادت آیتالله غفاری، موج عظیمی را در میان مبارزان به راه انداخت، بهطوری که رژیم ناچار شد پیکر او را شبانه به قم بفرستد، اما طلاب و مردم قم از موضوع مطلع شدند و تشییع جنازه باشکوهی را برای او برگزار کردند. در آن مراسم برای نخستین بار، شعارهایی علیه حکومت داده شد و عدهای از طلاب نیز دستگیر شدند. روحش شاد و یادش گرامی باد.