ساعت هفت شب است و درون اتوبوس بینشهری، مملو از جمعیتی است خسته و کوفته و آویزان از چند میله به طوری که جا برای سوزن انداختن هم نیست. خیابان شلوغ و کیپ شده و ترافیک سنگین است. در همین گیر و دار است که ناگهان رانندهای جوگیر شده و شروع به لایی کشیدن میکند. به خیال خود میخواهد زرنگبازی دربیاورد و کمی از ترافیک را کوتاه کند. سپرش میخورد به گلگیر ماشین بغلی و باز هم صدای بوقهای ممتد و انبوه ماشینهایی که پشت صحنه تصادف گیر کردهاند! واقعاً همین را کم داشتیم. رانندههایی رسیده به نقطهجوش! و بوقهایی همراه با جر و بحثهایی که از همین جا و کمکم از بد و بیراه گفتن شروع شده و در نهایت هم به درگیری ختم میشود. درگیری میان کسانی که بهرغم هشدارهای راهنمایی و رانندگی بنا ندارند تا صحنه وقوع تصادف را بههم بزنند و در گوشهای پارک کنند و منتظر افسر بمانند...
ترافیک و صدای اصطکاک لاستیک!
رانندگان پشتی تمام تلاششان را میکنند تا راهی برای عبور پیدا کنند. هر کس که رد میشود، چهار تا فحش آبدار هم نثار اموات این دو میکند و این در حالی است که همچنان که در حال عبور هستند، سرشان به سمت صحنه تصادف است و با فرد بغل دستی مشغول کارشناسی و شناسایی مقصر و میزان خسارتند! تردیدی نیست که این امر خود به خود سبب کندی بیشتر عبور و مرور و ترافیک شدیدتر میشود و رانندههایی که بسیار دورتر از صحنه تصادف متوقف شدهاند و به صحنه دید ندارند، از راهبندان دچار کلافگی بیشتر شده و باز هم صدای بوق ممتد است که از هر سو به گوش میرسد. صدای بوقهای ممتد و ترمزهای گوشخراش و اصطکاک لاستیکها روی زمین. بالاخره چراغ سبز میشود و اتوبوسی که شما سوارش هستید صحنه تصادف را ترک میکند و تنها چیزی که برای شما باقی میماند، اعصابی خسته و داغان است.
آستانه تحملی که هر روز پایینتر میآید
این خلاصهای از نمونه اتفاقی است که شاید هر روز و هر ساعت و شاید هرچند دقیقه در گوشه و کنار شهر رخ میدهد. مسیرهای طولانی از محل کار تا منزل و خستگی و بیحوصلگی و گرفتاریهای روزمره و عدم رعایت قوانین راهنمایی و رانندگی و... سبب میشود تا آستانه تحمل افراد از آنچه که هست پایینتر بیاید. کافی است یک مسیر را اشتباه بروند تا مجبور شوند در انتهای اتوبان مورد نظر که سر از منطقهای متفاوت درمیآورد، دوربرگردانی پیدا کنند و این اتلاف وقت سبب میشود برای جبران زمان از دست رفته پا را بیشتر روی گاز فشار دهند و از سرعت مجاز رد شوند. حال اگر هوا بارانی هم باشد یا عابری بیهوا پا در خیابان بگذارد، کنترل ماشین سختتر شده و همین منجر به یک سانحه دلخراش میشود.
تا کی باید شاهد تصادف باشیم؟
با توجه به دیدگاه نظریهپردازان و صاحبنظران، این روزها از سوانح رانندگی و جادهای میتوان به عنوان یکی از مهمترین و اساسیترین مسائل و معضلات جادههای کشور یاد کرد. این در حالی است که بارها و بارها سعی در اطلاعرسانی و آگاهسازی از عواقب و پیامدهای سوء سوانح رانندگی شده است، اما متأسفانه برخی نسبت به این مهم بیتفاوت و بیاعتنا هستند و در نهایت سوانحی مرگبار را رقم میزنند. اگر در آمارها و ارقام دقیقتر شویم، میبینیم که تصادفات رانندگی شهری و جادهای کشور ما، سالانه حدود ۸۰۰ هزار سانحه و حدود ۱۸ هزار کشته بر جا میگذارد و در مقایسهای کوچک بین آمار سازمان پزشکی قانونی با آمارهای جهانی و با توجه به گزارشهای سازمان بهداشت جهانی، این تلفات در کشور ما حدود دو برابر آمار جهانی است. در واقع آنچه اهمیت دارد این است که مجموعهای از مؤلفهها و عوامل در بروز یک حادثه رانندگی دخیل هستند. علاوه بر اشتباهات فردی باید عدم تمرکز و عدم پایبندی افراد به قوانین را نیز بررسی کرد. جدا از اهمیت بررسی عوامل دخیل در این بحث، سؤال اساسی اینجاست که تا کی باید به خاطر یکسری دلایل، عوامل و مسائل، همچنان شاهد حوادث تلخ جادهای باشیم؟
خواب آلودگی و تصادفات زنجیرهای
پر واضح است که امروزه خیلی از رانندهها دارای گواهینامه پایه یک بوده و مشغول باربری با خودروهای سنگین هستند. این گروه از افراد جامعه با وسیله نقلیه سنگین خود شبانهروز در جادههای کشور مشغول رانندگی هستند و از این طریق امرار معاش میکنند. اما نکته حائز اهمیت در این میان این است که اکثر آنها با وجود خستگی و خوابآلودگی شدید حاصل از چندین و چند ساعت رانندگی همچنان اصرار بر ادامه مسیر دارند و گاهی حادثهساز نیز میشوند. در این باره بررسیهای بسیاری انجام شده و نتایج تحقیقات اندیشمندان این حوزه نشان میدهد که ﺧﻮابﺁﻟﻮدگی را میتوان ﻋﺎﻣل و علتی ﺑﺰرگ در ﺗﺼﺎدﻓﺎت ﺟﺎدﻩای و زنجیرهای دانست.
پشت فرمان از همه جا بیشتر عجله دارند
در آموزشهای مدارس تا جای ممکن به مسئله احتیاط در رانندگی پرداخته میشود، اما خانوادهها به عنوان ضلع مهمی از اضلاع یک جامعه این نکات را جلوی فرزندان رعایت نمیکنند و طبعاً کودکی که در این فضا رشد کند، پایبندی به قوانین را یاد نخواهد گرفت. مردم با وجود تمام وقتهایی که جلوی تلویزیون یا پای آگهیهای بازرگانی تلف میکنند یا زمانی که صرف بازیهای کامپیوتری و گشتزنی در فضای مجازی میکنند، پشت فرمان خودرو از همه جا بیشتر عجله دارند. پشت چراغهای قرمز حساب ثانیهها را دارند و حتی چراغ سمت چپ را کنترل میکنند تا به محض اینکه قرمز شد و هنوز چراغ سمت خودشان سبز نشده، گاز بدهند و حرکت کنند.
در کنار تمام مسائل مذکور مدیریت غلط شهری نیز منجر به ایجاد ترافیک بیشتر میشود. یکطرفه کردن خیابانها و فقدان اتوبانهای استاندارد به میزان کافی، نبود وسایل حمل و نقل عمومی مطابق با نیاز جمعیت جامعه، کار نکردن روی فرهنگ مردم برای استفاده از این وسایل و عدم نظارت بر عملکرد بسیاری از رانندگان خاطی، سرویس حمل و نقل عمومی در کنار تولید انبوه خودروهای داخلی بدون توجه به گنجایش خیابانها، همه و همه کلاف سردرگمی است که روزانه افراد زیادی تحت تأثیر نتایج و اثرات منفی آن قرار میگیرند. به هر حال متأسفانه این نکات مسکوت مانده و تلاشی در جهت رفع آنها صورت نمیگیرد.
آیا میتوان در تقاطعها منچ بازی کرد!
جان کلام اینکه بالطبع افراد بیشتری از خودروهای شخصی استفاده کرده و سبب شلوغی بیشتر مسیر میشوند. بیراه نیست که هاینریش بل در کتابش (عقاید یک دلقک) مینویسد: هر روز صبح در هر ایستگاه بزرگ راهآهن هزاران نفر داخل شهر میشوند تا به سر کارهای خود بروند و یا در همین حال هزاران نفر دیگر از شهر خارج میشوند تا به سر کارهایشان برسند. راستی این دو گروه از مردم، محلهای کارشان را با هم عوض نمیکنند؟ صفهای طویل اتومبیلها و راهبندانهای ناشی از آن در ساعتهای پر رفت و آمد از روز، خود معضلی بزرگ است. اگر این دو دسته از مردم، محل کار یا سکونتشان را با یکدیگر عوض کنند، میتوان از تمام مسائلی، چون آلودگی هوا، درگیریهای روانی و فعالیتهای پلیس راهنمایی و رانندگی بر سر چهارراهها اجتناب کرد. آنگاه خیابانها آنقدر خلوت و ساکت خواهند شد که میتوان سر تقاطعها نشست و منچ بازی کرد!