سرویس ایثار و مقاومت جوان آنلاین: شهید سیدمحمدرضا دستواره به عنوان جانشین لشکر ۲۷ در ۱۳ تیر ۱۳۶۵ در جریان عملیات کربلای یک آسمانی شد. شهید دستواره از زمان تشکیل تیپ ۲۷ نقش مهمی در شکلگیری تیپ و بعدها لشکر ۲۷ داشت و در کارهای ستادی و عملیاتی حاضر میشد. ۱۵ روز قبل از شهادت محمدرضا، برادر کوچکترش حسین نیز در جریان عملیات کربلای یک به شهادت رسید و حالا نوبت به محمدرضا بود که در آخرین روزهای عملیات، به برادر و دوستان شهیدش بپیوندد. در سالروز شهادت شهید دستواره، سردار محمدرضا نامی از همرزمان شهید در گفتگو با «جوان» از ویژگیهای فرماندهی و اخلاقی این فرمانده خوشنام دفاع مقدس میگوید.
شهید دستواره چه زمانی وارد لشکر ۲۷ شدند؟
من از زمان مریوان و کردستان در سال ۱۳۵۹ با شهید دستواره آشنا شدم و این آشنایی تا زمان شهادتشان ادامه پیدا کرد. ایشان یک سال در مریوان تحت فرماندهی حاج احمد کار میکردند. شهید دستواره در حوزه نیروی انسانی و هماهنگکننده فعال بودند و بعد با جمع نیروها به جنوب رفتند و فعالیتهایشان در لشکر ۲۷ تا زمان شهادت ادامه داشت. رفاقت شهید دستواره و حاج احمد از همان مریوان شکل گرفت و جزو کادر اصلی سپاه مریوان بود. شهید چراغی و قجهای بیشتر در حوزه عملیاتی بودند و شهید دستواره بیشتر در حوزه نیروی انسانی و کار ستادی فعالیت میکرد. شهید دستواره برای حاج احمد یک آچار فرانسه بود. هرجا نیاز بود سریع وارد میشد و پس از عملیات بیتالمقدس هم کار ستادی و هم کار عملیاتی میکند. تا قبل از این عملیات هم کار عملیاتی میکرد و اینگونه نبود که کار عملیاتی انجام ندهد، منتها مسئولیت اصلیشان در حوزه نیروی انسانی بود. بعد از اسارت حاج احمد بیشتر در کار عملیاتی حضور پیدا کرد.
حضور در نیروی انسانی و کار ستادی خواسته خودشان بود؟
آن زمان ضرورت چنین چیزی را ایجاب میکرد. ایشان قابلیتهای خاص خودشان را داشت و هر کسی نمیتوانست جذب نیروی انسانی، تقسیمبندی و سازماندهی نیروها را انجام دهد. برنامهریزی، تنظیم یکسری کارها و تخصیص نیرو به واحدها به ویژه در بدو تشکیل تیپ حضرت رسول (ص) خیلی کار مهم و حساسی بود که کسی مثل شهید دستواره قادر به انجامش بود. در جبهه نیز این کارها نیازمند یک تیپ و لشکر بود. نمیشود در گردان همه نیروی رزمی و پیاده شوند. اگر چنین اتفاقی بیفتد چه کسی میخواهد گردان راپشتیبانی کند؟ اگر گردان پشتیبانی و تدارکات خوب نداشته باشد و نیروها درست تخصیص داده نشوند، کل تیپ آسیب میبیند. اینها بحثهای مهمی است که اهمیت نیروی انسانی را نشان میدهد. مسئول نیروی انسانی باید نیروها و قابلیتهایشان را بشناسد و بداند به درد کدام واحد میخورند. این خودش یک هنر و مهارت ویژه میخواهد. اینها ضرورت و نیاز یک مجموعه است و اگر نباشد گردان و تیپ و لشکر نتیجه لازم را نمیگیرد.
پس شهید دستواره یک استعدادیاب و آدمشناس خوب بودند؟
بله، و اینکه هرجا ضرورتی احساس میکردند وارد صحنه میشدند. به ویژه پس از اسارت حاج احمد، در کنار شهید همت در عملیاتها وارد کار عملیاتی میشد. در والفجر مقدماتی فرمانده تیپ رزمی لشکر شد و پس از شهادت حاج همت به عنوان جانشین لشکر فعالیت کرد. در والفجر ۸ و کربلای یک به عنوان جانشین لشکر انجام وظیفه کردند. شهید دستواره گاهی در آمادهسازی نیرو و سخنرانی برای توجیه نیروها مهارت زیادی داشت و صحبتها و سخنرانیهایشان نفوذ زیادی در میان رزمندگان لشکر پیدا میکرد. شهید کلام اثرگذاری داشت. پرداختن و اشاره به موضوعاتی که انگیزه نیروها را بالا ببرد کاری بود که شهید دستواره به خوبی انجام میداد. نیروهای تیپ ۲۷ از تهران بودند. نیروها به صورت گروه گروه از تهران اعزام میشدند و به تیپ در جنوب میپیوستند. کار سازماندهی داخل تیپ برعهده شهید دستواره بود. اما گاهی فرماندهان نیروهایشان را همراه خودشان میآوردند. مثلاً شهید وزوایی گروهی را با خودش آورد و گردان را تشکیل داد. اما نیروهای دیگر که میآمدند شهید دستواره به عنوان متولی و مسئول کار نیروها را به مجموعههای مختلف تقسیمبندی میکرد.
پس از عملیات بیتالمقدس به صورت جدی وارد کار عملیاتی شدند؟
هنگامی که شهید کارهای مربوط به نیروی انسانی را انجام میداد اینگونه نبود که از مجموعههای عملیاتی غافل باشد. این کار مهمی بود که زمان رفتن و برگشتن به سوریه انجام میداد و همواره نیمنگاهی به کارهای عملیاتی داشت. شهید دستواره همراه گروهی که با حاج احمد به سوریه رفت، بود و پس از اسارت حاج احمد تلاش بسیاری کرد تا یک کار و عملیاتی برای آزادی حاج احمد انجام شود، ولی محدودیتها امکان انجام این کار را نداد. تنها کسی که با حاج احمد جرئت شوخی کردن داشت شهید دستواره بود. قاطعیت حاج احمد به بقیه زیاد جرئت این کار را نمیداد. هرجایی شهید دستواره حضور داشت، این روحیه نشاط و شادابی وجود داشت.
گویا حاج احمد تأثیر زیادی روی شهید دستواره داشتند؟
حاج احمد روی همه تأثیر داشت. شخصیت ممتاز، نوع برخورد و فرماندهی احمد روی همه نیروها تأثیرگذار بود. از زمان مریوان حاج احمد با شهید دستواره رفاقت نزدیکی داشت و از همان زمان این همکاری خیلی صمیمانه بود. مستقیم با هم کار میکردند و به خوبی از روحیات و اخلاق همدیگر آشنایی داشتند.
مثل اینکه در حوزه عملیاتی فشار بسیار زیادی به خودشان وارد میکردند؟
شهید دستواره جسم ضعیفی داشت و فشار زیادی هم رویشان بود. فشار عملیات باعث میشد گاهی اوقات در شرایطی قرار بگیرد که حالش بد شود و مجبور به زدن سرم میشد. یعنی زیر سرم میرفت تا کمی جون میگرفت دوباره وارد منطقه میشد. عملیات والفجر ۸ یکی از عملیاتهایی بود که ایشان بارها و بارها در جایگاه جانشین لشکر در چنین موقعیتی قرار گرفت و با چنین وضعیتی انجام وظیفه کرد. فشار عملیات، بیخوابی و حجم کارها زیاد بود و جسم ایشان کم میآورد. مأموریت لشکر ۲۷ در والفجر ۸ در دفع پاتک در محور ام القصر بود و شهید دستواره به عنوان جانشین لشکر بیشتر در خط حضور داشت و فعالیت میکرد. ۷۸ شبانهروز مقاومت نیروها در والفجر ۸ در طول جنگ بیسابقه بود. محور امالقصر در این عملیات خیلی مهم بود و برای هدایت گردانها و واحدها نقشآفرینی میکرد. من آن زمان به عنوان مسئول تیپ ذوالفقار برای پشتیبانی آتش توفیق ارتباط بیسیمی زیادی با شهید دستواره داشتم. با ابتکار شهید دستواره یک نمایش خوب جهت فریب دشمن پیاده کردیم. ایشان میگفت باید به حضور نیرو و اجرای آتش تظاهر کنیم. در بیسیم بین ما و ایشان طوری صحبتها رد و بدل میشد که انگار کلی نیرو و مهمات و توپ در منطقه است و یک جنگ روانی راه میانداخت. واقعاً استاد این کار بود. مخصوصاً در مواقعی که توان نیروها در مقابله با دشمن کم میشد، چنین کارهایی را از طریق بیسیم انجام میداد تا دشمن بیشتر در حالت دفاعی برود تا تهاجمی. این کارها اثرگذار هم بود و جواب میداد.
با شهید همت نیز همانند حاج احمد آن رفاقت را داشتند؟
بله، این دوستی و رفاقت تا زمان شهادت حاج ابراهیم همت ادامه پیدا کرد. یکی از ویژگیهای شهید دستواره در کادر لشکر نقد وضعیتی بود که وجود داشت و بدون تعارف شرایط را نقد میکرد. شهید دستواره با شجاعت دیدگاهها و نظراتش را بیان میکرد. گاهی این نقد مثل جدال احسن میشد و همه بحثها در مورد کار، وضعیت جاری لشکر و مواردی عملیاتی بود. این روحیه نقادی و بررسی موضوعات و بیان مسائل مختلف از خصوصیتهای شهید دستواره بود. تعصب خاصی هم روی لشکر داشت. یعنی گاهی اوقات بحث جابهجایی از لشکر به جاهای دیگر پیش میآمد و ایشان با تعصب خاصی میگفت در لشکر میمانم. نقدها نیز در مورد مسائل کاری بود و ربطی به مسائل شخصی نداشت. در شرایط مختلف گاهی اوقات در مورد روشها دیدگاههای مختلفی وجود داشت و اینگونه نبود که شهید بگوید ولش کن و مهم نیست بلکه باحساسیت زیادی مسائل را دنبال میکرد و میگفت میمانیم و اگر ایرادی وجود دارد برطرف میکنیم. ارتباط من با شهید نزدیک بود و ندیدم این نقدها باعث کدورت شود. روی هوای نفس این نقدها را مطرح نمیکردند. دلسوزانه نظر میدادند و بیشتر سعی در حل موضوعات داشتند و گاهی اختلافنظر بین کادر لشکر پیش میآمد که چنین اختلافنظرهایی طبیعی بود. در مسائل تاکتیکی چنین اختلافنظرهایی در هر تیپ و لشکری وجود دارد.
برادر شهید نیز ۱۵ روز قبل از ایشان به شهادت میرسند؟
بله، قبل از شهادت شهید دستواره در عملیات کربلای یک برادر کوچکشان، حسین، در همین عملیات شهید میشود. سردار کوثری در آن شرایط عملیاتی با اصرار زیادی شهید دستواره را به تشییع پیکر برادرش به تهران میفرستد. سردار کوثری تعریف میکنند که وقتی شهید دستواره به بهشت زهرا میرود، مزار کناری برادرش را نشان میدهد و میگوید اینجا را برای من در نظر بگیرید. وقتی که دوباره برای حضور در عملیات به منطقه میروند، در ۱۳ تیر ۱۳۶۵ به شهادت میرسند.
کربلاییک عملیات سنگینی برای نیروها بود؟
بعد از عملیات والفجر ۸، عراق استراتژی دفاع متحرک را پیگیری میکند و به دنبال جبران شکست والفجر ۸ است؛ بنابراین عملیاتهایی در فکه و مهران انجام میدهد و شهر مهران را اشغال میکند. صدام مهران را مقابل فاو قرار میدهد و یک جنگ تبلیغاتی گسترده راه میاندازد. عملیات کربلای یک پس از اشغال مهران انجام میشود و مهران با این عملیات آزاد میشود. آزادسازی مهران استراتژی دفاع متحرک عراق را با مشکل مواجه میکند. اهمیت کربلای یک و آزادی مهران شکست استراتژی دفاع متحرک عراق است. شهید دستواره نقش مهمی در این عملیات داشت. لشکر ۲۷ در فکه به شدت درگیر بود و بعد برای کمک به نیروهای ارتش رفت و در ادامه با تمام قوا برای آزادسازی مهران در عملیات کربلای یک حضور پیدا کرد.