کد خبر: 1051712
تاریخ انتشار: ۲۴ خرداد ۱۴۰۰ - ۱۲:۱۶
اینک سخن از آیین و اندیشه یکی از «میدان» داران اندیشه جهاد در دنیای اسلام است که افسون «دیپلماسی» او را نفریفت و در غایت حیات، به اسطوره‌ای جاودان مبدل گشت. سخن از آن است که چرا شهید دکتر فتحی شقاقی بنیانگذار جهاد اسلامی فلسطین، «میدان» را برگزید و در این طریق، از چه شخصیتی الگو گرفت؟ امید آنکه مقبول آید.
حسن ابراهیم‌زاده
نگاه دکتر فتحی شقاقی به میدانی که امام خمینی گشود!
شهید دکتر فتحی شقاقی بنیانگذار «جهاد اسلامی» فلسطین، در پیشگفتار کتاب «جهاد اسلامی» از ماهیت «میدانی» سخن می‌گوید که امام خمینی (ره) پیش روی همه مسلمانان و آزادگان جهان گشود. میدانی که ریشه در کربلای امام حسین (ع) داشت و حتی رایانه‌های نظام سلطه را نیز از درک ماهیت واقعی خود دچار اشتباه محاسباتی کرد. او در این باره، چنین می‌نویسد:
«منطق نخستین حرکت اسلام، بار دیگر ظاهر شده است. رسانه‌های غربی و شاگردانش که متحیر و سرگردان، انگشت به دهان مانده بودند، با قلم‌هایشان -که به مرکّب شیطان آغشته است- درباره آیت‌الله می‌نوشتند که توده‌های میلیونی تشنه آزادی و بازگشت به خدا، گرداگرد او جمع شده‌اند! کامپیوتر‌های امریکا از سر ناتوانی درمانده شده‌اند که میان شهادت امام حسین (ع) در بیش از ۱۳۰۰ سال پیش با سرنگونی نظامی که مدرن‌ترین و باثبات‌ترین نظام‌های غرب آسیا شمرده می‌شد، چه ارتباطی وجود دارد؟ اکنون با تداوم و پیشرفت انقلاب، مفاهیم تازه‌ای سر برآورده‌اند و مفاهیم کهنه ناپدید می‌شوند. وحشت دائمی در بین افراد مرعوب از سلطه‌گری و خشونت ابرقدرت‌ها، همچون شمشیری آخته بر ضد اسلام و آینده آن به نظر می‌رسید. این وحشت اکنون فرو می‌پاشد و آن توهمات رنگ می‌بازند. ابرقدرت‌ها همچون سایر موجودات روی زمین، ممکن است حتی با کامپیوتر هم در محاسبات خود اشتباه کنند!» (۱)
شهید دکتر فتحی شقاقی سپس از این «میدان تازه»، به عرصه‌ای با مفاهیم جدید یاد می‌کند که مفاهیم کهنه را ناپدید می‌سازند! او این میدان تازه را مرحله اسلام و پایان لیبرالیسم و سوسیالیسم می‌خواند و می‌نویسد: «.. این مرحله از آن اسلام است. از این رو توده‌ها زیر سایه آن پناه گرفته‌اند... اگر این مرحله از آن اسلام نبود، توده‌ها این‌گونه به خاطر آن بیرون نمی‌آمدند... همه احتمالات در برابر ملت‌های منطقه، فروریخته است... اکنون اعلام می‌شود که تجربه‌های توان‌فرسا در زیر سایه لیبرالیسم و سوسیالیسم، به شکست و فروپاشی انجامیده‌اند.» (۲)
شهید فتحی عبدالعزیز شقاقی، این مطالب را در سال ۱۹۷۹ م. ۱۳۹۹ ه. ق، در شهر قاهره و در روزگاری که هنوز دو ابرقدرت شرق و غرب، جهان را، چون سیبی بین خود تقسیم و سرمست از ثروت و قدرت، فرعونیت خود را به جهان تحمیل کرده بودند و درست در روز‌های پایانی سال ۱۳۵۷ و اوایل سال ۱۳۵۸، یعنی زمانی که هنوز حتی دستگاه دیپلماسی دولت موقت ایران و ملی‌گرا‌ها و لیبرال‌ها، رو به قبله لیبرالیسم ایستاده و بدین گونه به دنبال راه‌حل مشکلات بودند و گروهک‌های چپ‌گرا با سازمان‌دهی میلیشیای خود، برای آینده ایران نسخه سوسیالیست را تجویز می‌کردند و «میدانی» را که امام ترسیم کرده بود، نمی‌فهمیدند، به رشته تحریر در‌آورد. امروز پس از گذشت ۴۲ سال از تحلیل شهید فتحی شقاقی بر همگان آشکار شده است که برداشت او از امام، انقلاب اسلامی و اثرگذاری آن بر منطقه و جهان، در شهر قاهره درست‌تر از وابستگان فکری لیبرالیسم و سوسیالیسم، در دیروز و امروز در شهر تهران بوده است، زیرا او به درکی از پیوند این انقلاب با امام حسین (ع) پی برده بود که برخی هنوز از فهم آن عاجزند!

او که خود، سودای شهادت در میدان را به سر داشت
عصر عاشورای خرداد ۱۳۴۲، هنگامی که امام خمینی در مدرسه فیضیه قم، خون به زمین ریخته شده شهید سید یونس رودباری را استمرار خون شهدای کربلا در سال ۶۱ هجری در کربلا خواند و فیضیه به یکباره در سوگ نشست و امام «مبدأ» حرکت را «عاشورا» و «میدان» مبارزه را «کربلا» قرار داد، فتحی شقاقی نوجوانی ناامید از آینده مبهم فلسطین در اردوگاه رفح در نوار غزه بود. آن روز فتحی شقاقی هرگز باور نمی‌کرد روزی در «میدانی» حرکت کند که مبدأ آن عاشورا باشد و شمیم رایحه کربلا، او را به جایی رهنمون سازد که در پایان همین کتاب، شهادت در میدان عاشورایی را سعادت دنیا و آخرت خود و فلسطین بداند و بگوید: «خدایا! شهادت در راهت را به ما ارزانی بفرما و ما را با پیامبران و صدیقان، شهیدان و صالحان محشور بگردان، حسن اولئک رفیقا و الصلاه و السلام علی سیدالمرسلین و علی آله و صحبه.» (۳)
فتحی شقاقی و یک تجربه شکست خورده
فتحی شقاقی که سال‌های سال، تجربه شکست دیپلماسی منفعل سران عرب و احزاب و گروه‌های چپ‌گرا را در برخورد با رژیم اشغالگر دیده بود و حتی در عرصه «میدانی» هم حرکت‌های چریکی مبتنی بر ملی‌گرایی و وام‌گیری از نظام‌های سوسیالیستی را ناکارآمد می‌دید، با الهام از امام خمینی بر این باور بود که نمی‌توان به سران حکومت‌های اسلامی تکیه کرد و به صراحت اظهار داشت: «رژیم‌های موجود در جهان اسلام و اسرائیل دو روی یک سکه‌اند.» (۴) او حتی به نقد کسانی پرداخت که رویارویی با اسرائیل را متضمن شکل‌گیری دولت و خلافت اسلامی می‌دانستند و مسئله فلسطین را فرع و دنباله این حرکت می‌خواندند. (۵) فتحی شقاقی حتی نظریه بعضی از دانشمندان اهل سنت را که جهان اسلام را در مرحله دوران مکه تفسیر می‌کردند و دوران کنونی را دوران کشمکش نمی‌دانستند و دوران صبر می‌خواندند، به باد انتقاد می‌گیرد و صراحتاً اعلام می‌کند: «به تعویق انداختن نبرد به بعد از برپایی حکومت اسلامی، خطر‌های سهمگینی را در بردارد.» (۶) و نسبت به این نگاه و رویکرد هشدار داد. (۷)

انقلاب اسلامی، گشایش میدانی جدید پس از تجربیاتی تلخ
او که با پیروزی انقلاب اسلامی، سخنان و مواضع امام خمینی را به‌دقت دنبال می‌کرد، به‌خوبی به این نکته پی برده بود که خطوط میدانی که امام خمینی ترسیم کرد، همان گمشده او و منجی سرزمین مادری وی و قبله‌گاه اول مسلمین است. او می‌دید که امام خمینی، تنها شیفتگان مکتب لیبرالیسم و تالارنشینان عرصه دیپلماسی را -که همه چیز را بر اساس معادلات مادی تعریف می‌کنند- مورد خطاب قرار نمی‌دهد، بلکه در میدانی عاشورایی، کسانی را هم که میدان مبارزه را با نگاه سوسیالیستی و مادی خود تعریف می‌کنند و خود را سردار عرب می‌خوانند و سنگ فلسطین را به سینه می‌زنند، متوجه ناکارآمدی مبارزه منهای ایمان می‌کند. امام خمینی در آذر سال ۱۳۶۰ در پاسخ به تلگراف تبریک معمر قذافی به خاطر عملیات طریق‌القدس، به او گوشزد می‌کند: «کسانی که قدرت ایمان را نمی‌فهمند، با شکستی مفتضحانه روبه‌رو می‌شوند.» شکستی که بلوک شرق با همه قدرت جهنمی‌اش، مفتضحانه با آن روبه‌رو شد. فتحی شقاقی در ایران نظاره‌گر مردمی می‌شود که با پیوند با تفکر عاشورایی در «میدان» عمل، همه معادلات سیاسی-اجتماعی دشمنان اسلام و فلسطین را یکی پس از دیگری به هم می‌ریزند و رهبرشان پس از پیروزی بزرگ رزمندگانش، با کمترین امکانات در عملیات بزرگ فتح‌المبین، «میدان» و «مردان میدان» را این‌گونه توصیف می‌کند: «اکنون ملت ما دریافته است که «کُلُّ یَومٍ عاشورا وَ کُلَّ اَرضٍ کَربَلا.» مجالس حال و دعای اینان شب عاشورا‌های اصحاب سیدالشهدا (ع) را در دل زنده می‌کند.» (۸) فتحی شقاقی به درکی از راهبرد «میدانی» امام خمینی (ره) و کارایی آن در برخورد با دشمنان اسلام می‌رسد که دانشمندی، چون «شهید چمران» و دانش‌آموزی، چون «شهید فهمیده» را در یک جهان و با یک جهان‌بینی قرار می‌دهد. هم از این‌روی پشت به دیپلماسی منفعل، معامله‌گر، منفعت‌طلب - آن هم برای منفعت صاحبان ثروت و قدرت - تنها نسخه نجات فلسطین را میدانی می‌بیند که امام خمینی و پس از او امام خامنه‌ای آن را ترسیم کرده‌اند و با شجاعت فریاد می‌زند: «ما با امام خمینی همصدا خواهیم شد که می‌گوید: ما با منطق اسلام حرکت می‌کنیم. اگر کشته شویم، در بهشت هستیم و اگر شکست هم بخوریم، در بهشت هستیم و اگر دشمنان اسلام را شکست دهیم نیز در بهشت هستیم و به همین دلیل از شکست نمی‌ترسیم، بلکه از هیچ چیز نمی‌ترسیم، پیامبر (ص) در برخی از غزوه‌ها شکست خورد. ما با شمشیر خدا می‌جنگیم و نهضت ادامه خواهد یافت.» (۹)

روایت فتحی شقاقی از نگاه امام به «میدان» مبارزه با اسرائیل
فتحی شقاقی هوشمند و موشکاف، منظر امام خمینی به فاجعه تاریخی فلسطین را یکی از ممیزات آن بزرگ قلمداد می‌کند و در این باره، چنین می‌آورد: «از آن زمان که امام خمینی مبارزه و جهادش را در آغاز دهه ۶۰ شروع کرد، فلسطین در فهرست اولویت‌های مبارزه او بود. چون رابطه‌ای را که میان شاه و اسرائیل وجود داشت، درک می‌کرد. این درک و اصرار بر ارتباط میان شاه و اسرائیل بود که ایران را از چنگال صهیونیست‌ها نجات داد و از تبدیل آن به فلسطینی دیگر جلوگیری کرد. این شیوه امام خمینی، شاه را نابود کرد و از علل مهم پیروزی بعدی انقلاب بود. موقعی که شاه فهمید امام چه چیزی را هدف گرفته و اهمیت آن را درک کرد، شروع به ارسال پیام‌های تهدیدآمیز به او و شاگردانش نمود. با تأکید بر اینکه بین او و اسرائیل ارتباطی نیست، هشدار داد که از حمله به اسرائیل بپرهیزند، لکن این مرد که از دشمنان، هر چقدر هم که بزرگ بودند نمی‌ترسید، این انسانی که با قاطعیت و عدم عقب‌نشینی و نیز طرد گفتگو و راه‌حل‌های میانه شناخته شده، به راه خویش ادامه می‌داد، مردی که از حکمت و تجربه انقلابیون بزرگ برخوردار بود، همین تهدیدات شاه را فرصتی برای افزایش حمله به او و رسوا نمودنش قرار داد. با این استدلال که چرا شاه بر این مطلب اصرار می‌ورزد؟ آیا او یهودی است؟ یا او اسرائیلی است؟... امام خمینی در یک سخنرانی در مدرسه فیضیه قم، در سال ۱۳۴۲ می‌گوید: امروز به من اطلاع دادند که برخی از گویندگان را بازداشت کرده و به مراکز امنیتی برده و به آنان گفته‌اند: سه موضوع است که شما کاری نداشته باشید و غیر از اینها، از هر چه خواستید صحبت کنید! کاری به شاه نداشته باشید و درباره او حرفی نزنید، کاری به اسرائیل نداشته باشید و نیز نگویید که اسلام در خطر است. ما اگر این مسائل را کنار بگذاریم، پس با مردم درباره چه چیزی صحبت کنیم؟ همه گرفتاری‌های ما مربوط به همین امر است... بعد می‌فرمایند: مزدوران اسرائیل در ایران، دست به ویرانگری می‌زنند و خداوند بهتر می‌داند که مخفیانه چه نقشه‌های دیگری می‌کشند و ما موقعی که به این قضیه می‌پردازیم، می‌گویند: از شاه و اسرائیل صحبت نکنید. چه ارتباطی بین شاه و اسرائیل است؟ آیا شاه اسرائیلی است؟ شاید یهودی است، در حالی که او ادعای اسلام دارد و به حسب ظاهر می‌گوید: من مسلمانم. شاید سرّی در این قضیه باشد....»
مرثیه شهید میدان فلسطین برای شهید میدان لبنان
شهید فتحی شقاقی با شنیدن خبر شهادت سیدعباس موسوی دبیرکل فقید حزب‌الله لبنان و خانواده‌اش، باز از میدان شهادت و کربلا می‌گوید و او را این‌گونه خطاب قرار می‌دهد: «سرور بزرگ من! برای تو مرثیه نمی‌خوانم، بلکه برای صندلی‌ها و دفاتر و اوراق و اسناد خویش مرثیه می‌خوانم. باید برای آن‌ها آتش بیفروزم و پشت سرت در خیابان‌ها راه بیفتم و به سوی جنوب لبنان سرازیر شوم. جنوب فقیران و مردان ستمدیده تا شهادت یا آزادی قدس. مردم به شما گفتند: به جنوب لبنان نروید، آن‌گونه که جدتان رفت. شما رفتید تا با مرگتان، به ما حیات دوباره ببخشید. تا در بیابان‌های خشکمان، بذر امید بکارید. پس درود بر شما‌ای فدایی بزرگ!» (۱۰)
پس از شهادت سیدعباس موسوی، شهید فتحی شقاقی در «میدان» ماند، همان‌گونه که شیخ احمد یاسین، عبدالعزیز رنتیسی، عماد مغنیه و سرانجام ابومهدی المهندس و سردار بزرگ سپهبد حاج قاسم سلیمانی، در میدان به او پیوستند، تا فلسطین از زن و مرد، بزرگ و کوچک، دانشمند و دانش‌آموز و روحانی و دانشگاهی، آزادی قدس را تنها در «میدان» جهاد و مبارزه جست‌وجو کنند، نه در کاخ‌ها و پشت میز‌ها با زبان دیپلماسی منفعل و قلم‌های قرارداد‌های ننگین.
توصیف پیر مراد از شهید میدان
حضرت امام خامنه‌ای پس از شهادت فتحی شقاقی در تاریخ هشتم آبان ماه ۱۳۷۴، او را «مجاهد مؤمن و شجاع و متفکر و مخلص» خواندند که جان خود بر سر جهاد مقدس نهاد. امروز فتحی شقاقی، چون همه مردان میدان در نزد مجاهدان غزه و کرانه غربی و کودکان معصوم غزه زنده است، همان‌گونه که حاج قاسم سلیمانی زنده است، همان‌گونه که خود او شهید سید عباس موسوی را این‌گونه خطاب کرد: «برای تو مرثیه نمی‌خوانم، تو زنده هستی! کودکان معصوم تو را زنده می‌دانند، گلوله مجاهدان، فریاد‌های انتفاضه تو را زنده می‌دانند...» (۱۱)

پی‌نوشت:
۱- جهاد اسلامی، امام خمینی، شیعه و سنی، مسئله فلسطین، شهید دکتر فتحی شقاقی، ترجمه سیدهادی خسروشاهی، ص ۲۱.
۲- همان مدرک، ص ۲۱.
۳- همان مدرک، ص ۳۱۶.
۴- همان مدرک، ص ۲۸۹.
۵- ر. ک همان مدرک، ص ۲۸۵.
۶- ر. ک همان مدرک، ص ۳۱۳.
۷- ر. ک همان مدرک، ص ۳۱۵.
۸- صحیفه امام، ج ۱۶، ص ۱۵۱.
۹- جهاد اسلامی، فتحی شقاقی، ص ۲۳.
۱۰- شاهد یاران، ش ۲۶، احیاگر جهاد مقاومت فلسطین، ص ۱۸.
۱۱- همان مدرک.
نظر شما
جوان آنلاين از انتشار هر گونه پيام حاوي تهمت، افترا، اظهارات غير مرتبط ، فحش، ناسزا و... معذور است
تعداد کارکتر های مجاز ( 200 )
پربازدید ها
پیشنهاد سردبیر
آخرین اخبار