کد خبر: 1044810
تاریخ انتشار: ۳۱ فروردين ۱۴۰۰ - ۲۳:۴۶
امروز اول اردیبهشت مصادف با روز بزرگداشت مقام سعدی، شاعر پرآوازه ایرانی است؛ شاعری که تا پیش از راه‌اندازی نظام آموزش و پرورش به سبک غربی، کتاب‌هایش منبع آموزشی کودکان ایرانی بود و به طرزی شوم پس از انقلاب مشروطه از سوی منورالفکرها! و پس از آن برخی روشنفکران بی‌سواد مدعی چپ‌گرایی با هجمه و دشمنی مواجه شد.
محمدصادق عابدینی
سرویس فرهنگ و هنر جوان آنلاین: از عجایب رفتار شبه‌روشنفکران ایرانی حمله به نماد‌های هویت ایرانی است و از نماد‌هایی که بار‌ها از سوی محافل شبه‌روشنفکری زیر آماج حمله‌های متعدد قرار گرفته، مشرف‌الدین مصلح بن عبدالله شیرازی ملقب به سعدی شیرازی است.

سعدی؛ منبع آموزشی

سعدی شیرازی، شاعر پرآوازه ایرانی حدود ۸۰۰ سال پیش می‌زیست و در این قرون که پس از سعدی بر ادبیات ایران گذشته است، بسیاری از شاعران و ادیبان تلاش کرده‌اند او را الگو قرار دهند. این تلاش در سعدی شدن تا آن حدی بود که ملک‌الشعرای بهار در شعری که به مناسبت درگذشت ایرج میرزا سرود، نوشت: «سعدی‌ای نو بود و، چون سعدی به دهر/ شعر نو آورد ایرج میرزا». جایگاه سعدی شیرازی در ادبیات و شعر نیز منحصر نشد و در تمامی قرن‌هایی که نظام آموزشی «مکتبخانه» در ایران رواج داشت، خواندن آثار سعدی جزئی از دروس آموزشی بود. مرحوم جعفر شهری، تهران شناس برجسته در وصف وضعیت آموزشی مکتبخانه‌های تهران دوره قاجار می‌نویسد: «در مکتب پس از یادگرفتنِ ۳۲ حرف فارسی و [الفبای]عربی که پایه سواد شناخته می‌شد، نخست عم جزء، بعد قرآن، آنگاه گلستان سعدی، نصاب‌الصبیان، جامع عباسی و ابواب الجنان تدریس می‌شد.»

دکتر حسن ذوالفقاری، رئیس مرکز تحقیقات زبان فارسی دانشگاه تربیت مدرس درباره جایگاه آموزشی سعدی می‌گوید: «می‌دانیم که گلستان سعدی کتابی بود که پیوسته در مکتبخانه‌ها خوانده می‌شد. همانند کتاب‌های دیگری، چون «نوش آفرین‌نامه» یا «معراج نامه» نبود که گاهی درس داده می‌شد، گلستان کتاب پایه همه مکتبخانه‌ها بود. به همین دلیل سخنان سعدی در زبان مردم به صورت ضرب‌المثل درآمده است.»

حمله به سعدی

شاید کمی تصورش سخت باشد که یک عده ایرانی تمام تلاش خود را برای ضربه زدن به سعدی شیرازی به کار برده باشند تا این شاعر را از جایگاه معنوی که طی چندین قرن به آن دست یافته بود، پایین بکشند! اما این واقعه پس از انقلاب مشروطه در ایران آغاز شد و تا چند دهه بعد به یکی از علاقه‌مندی‌های شبه‌روشنفکران ایرانی تبدیل شد.

کوروش کمالی سروستانی، رئیس مرکز سعدی‌شناسی، درباره ریشه دشمنی‌ها با سعدی می‌گوید: «گلستان به کتاب آموزشی مکتبخانه‌های ایران تبدیل و سال‌ها در کنار قرآن کریم در مکتبخانه‌ها تدریس می‌شود. تحولات اجتماعی دوران قاجار در ایران و شکل‌گیری انقلاب مشروطه و تحولات پس از آن به دلایل مختلفی سعدی‌ستیزی را در آثار کسانی، چون میرزا فتحعلی آخوندزاده، میرزا آقاخان کرمانی، احمد کسروی، علی دشتی، تقی رفعت و نیز شاعرانی، چون احمد شاملو و برخی از تئوری‌پردازان مارکسیست به‌ویژه با تأکید بر آموزه‌های گلستان رواج می‌دهد.»

کمالی سروستانی با اشاره به اینکه تجددخواهی زمینه دشمنی با سعدی بوده است، می‌افزاید: از آن زمان که دیدگاه تجددگرایانه در پیش از مشروطه نطفه می‌بندد تا زمان انقلاب مشروطه و تا سقوط پهلوی، میرزا فتحعلی آخوندزاده معتقد است که «دوره گلستان گذشته است». میرزا آقاخان کرمانی از استیلای هفتصد ساله گلستان بر ادبیات فارسی و تقلید از آن ناخرسند است، اگرچه خود نیز کتاب «رضوان» را به سیاق گلستان نگاشته است.

وی همچنین می‌گوید: سال‌ها بعد علی‌اصغر طالقانی در روزنامه «زبان آزاد» کلیات سعدی را تنزل‌بخش می‌خواند و می‌نویسد: «این کلیات چیست که بت مسجود ملل فارسی‌زبان شده است.» احمد کسروی او را همرایی می‌کند و بر جبرگری سعدی می‌تازد. علی دشتی گلستان سعدی را یکی از آثار مکتب ماکیاولی می‌داند. نیما یوشیج، پدر شعر نو اشتباهات لغوی سعدی را مورد حمله قرار می‌دهد و بر معشوقه چادرپوشیده و به کنجی نشسته او می‌تازد. به دنبالش احمد شاملو، سعدی را ناظم می‌خواند و نه شاعر. نصرت رحمانی و اسماعیل خویی هر یک به گونه‌ای به سعدی می‌تازند. اگرچه بیشتر حملات متوجه گلستان است و از میان چند حکایت بر سعدی می‌تازند.»

دکتر سعید حمیدیان، سعدی شناس با اشاره به دشمنی افرادی، چون کسروی و آخوندزاده با سعدی می‌گوید: «این افراد بدون اینکه دقتی داشته باشند، شروع به نشانه گرفتن تعدادی از آثار ادبیات قدیم و کهن به‌ویژه آثار گلستان و بوستان سعدی کردند و همچنین غزلیات شورانگیز سعدی نیز از اینگونه انتقاد‌ها مصون نماند. آن‌ها بر این باور بودند که سعدی موجودی واپس‌گرا و فرصت‌طلب است! آن‌ها معتقد بودند که ادبیات کهن جوابگوی نیاز نسل‌های جدید نیست و امروز کسی از گلستان سعدی درس اخلاق و زندگی نمی‌گیرد و ملت ما نیاز به الگو‌های تازه‌تری دارد. نسل بعدی در زمان رضاخان پهلوی جنبش وسیعی یافت و تا حدود بسیاری شعر و شاعری به سمت اعتدال پیش رفت و میانه‌روی و ژرف‌نگری ثمره این اعتدال بود.»

پس از مخالفت منورالفکر‌های قاجاری با سعدی، نوبت به نسل جدیدتر رسید، احمد شاملو، جزو مخالفان سعدی بود. دکتر شفیعی کدکنی درباره شخصیت سعدی‌ستیز شاملو می‌گوید: «در نظرش سعدی شاعر نبود، فردوسی شاعر نبود، بهار شاعر نبود.»

علی دشتی نیز از جمله روشنفکرانی است که درباره سعدی کتابی نوشته است. دشتی در مقام مقایسه، سعدی را با ماکیاولی برابر می‌کند و کتاب گلستان را برگرفته از نظریات ماکیاولی می‌داند. سعدی‌شناسان این ایراد‌ها را ناشی از نداشتن شناخت از سعدی می‌دانند. رضا داوری اردکانی با ابراز تأسف از این نگاه دشتی، می‌گوید: «او سعدی را نشناخته بود.»

برای مطالعه بیشتر درباره سعدی‌ستیزی جماعت شبه‌روشنفکر ایرانی می‌توان به کتاب «جدال با سعدی در عصر تجدد» نوشته کامیار عابدی مراجعه کرد. عابدی در مقدمه کتابش درباره نوع نگاه روشفکران به سعدی نوشته است: «تردید نیست که هیچ انسانی مصون از خطا نیست و همه در خور نقدند، اما به نظر می‌آید که بدبختانه به «دلیل» یا «بهانه» سطر‌هایی اندک از آثار سعدی، گاه کار از مرحله «نقد» درگذشته و به مرز‌های «بی‌مهری»، «نکوهش» و «ناسزا» کشیده است.» با وجود همه ناسزاگویی‌ها و کتاب‌سوزی‌هایی که شبه‌روشنفکران علیه سعدی به راه انداخته‌اند، امروزه از نام سعدی بزرگ نه تنها در ایران بلکه در جهان به احترام یاد می‌شود و شاعر شیرازی مصداق شعر خودش شده است که سرود «سعدیا مرد نکونام نمیرد هرگز/ مرده آن است که نامش به نکویی نبرد».
نظر شما
جوان آنلاين از انتشار هر گونه پيام حاوي تهمت، افترا، اظهارات غير مرتبط ، فحش، ناسزا و... معذور است
تعداد کارکتر های مجاز ( 200 )
پربازدید ها
پیشنهاد سردبیر
آخرین اخبار