سرویس سبک زندگی جوان آنلاین: بیشتر آدمها وقتی دارند برای بهبود وضعیتشان برنامهریزی میکنند، پا به دنیای خودیاری میگذارند، انگار این کتابها یکجور بخارشوی روح هستند.
کتابهای خودیاری جدا از جذابیتهای عصر جدید، در طول چند هزار سال به تدریج تکامل یافتهاند. کتابهای کانونی و محوری در تمام فرهنگها از پندهایی درباره چگونگی زیست اخلاقی و خشنودکننده آکنده است. یکی از نخستین متون راهنمای خودیاری جهان، «در باب وظایف» نوشته مارکوس سیسرو است که در دورانی دراز بسیار خوانده شده است. این کتاب در واقع نامه آن خطیب و سیاستمدار رومی به پسر خویش است. او به مارکوس جوان توصیه میکند که تکالیف خود را نسبت به دیگران، حتی اگر این کار نیازمند فداکاری بسیار باشد، به انجام رساند و به پسرش هشدار میدهد که از لذتهای گذرا و سطحی بپرهیزد، اما در اواسط سده بیستم میلادی، این فرهنگ ایثار دیگر رایج نبود. اقتصاد ثروتمند غربی نسلی فرصتطلب را تغذیه میکرد که تنها بر حداکثرساختن و بهنمایشکشیدن استعدادهای خود متمرکز بود. موج جدید کتابهای خودیاری برای چنین شرایط جدیدی از راه رسیدند که آیین دوستیابی دیل کارنگی از آن جمله است.
گویی عاملیت فردی و خودآگاهی، در کنار روانکاوی فرویدی که در آن دوران رواج داشت، یک شبه به کالاهایی جذاب بدل شدند. موج جدیدی از عناوین خودیاری به بازار آمدند که ظاهراً میانبری آسان و بیدردسر برای نوع خاصی از تغییر پایدار شخصی را پیشنهاد میکردند و بر تغییر آگاهانه الگوهای تفکر استوار بودند. در سال ۱۹۵۰، نورمن وینسنت پیل با کتاب «قدرت تفکر مثبت» بر فهرست پرفروشها سیطره داشت. پیل در این کتاب وعده میداد که تغییر تکگویی درونی میتواند کیفیت زندگی را به نحو شایان توجهی بهبود بدهد. به نوشته پیل: «مثبت بیندیشید و آنگاه نیروهای مثبتی را به راه خواهید انداخت که نتایج مثبتی را برای شما به ارمغان میآورند.»
«من خوبم، تو خوبی» اثر کلاسیک توماس هریس، به خوانندگان میآموخت که اگر افکارشان درباره ارزشمندی خودشان را با واقعبینی ارزیابی کنند، زندگی و روابطشان بهبود خواهد یافت. هریس تا آنجا پیش رفت که مدعی شد با تغییر روابط میان انسانها و گفتوگوی آنها با یکدیگر به عنوان افرادی بالغ و عاقل، به جای اجازه بروز نابخردانه زخمهای دوران کودکی و رنگآمیزی زندگی روزمره با آنها، بسیاری از مسائل جهانی راحتتر برطرف خواهند شد.
این روزها عرصه کتابهای خودیاری ظاهراً به دو بخش تقسیم شده است. در یکی از این دو بخش، تأکید قاطع فرهنگ امروزی بر اصالت حس و تجربه، نشان خود را بر این ژانر باقی گذاشته است. روزگار آثاری، چون «آیین دوستیابی» و حتی «راههای کمتر پیموده شده» سپری شده بود؛ آثاری که به جای نظریات علمی یا مکاتب فکری خاص، عموماً دیدگاههای شخصی نویسندگان خود را بازتاب میدادند. حال جای این دست متون را آثاری همچون «از حال بد به حال خوب» نوشته دیوید برنز، «خوشبینی آموختهشده» اثر مارتین سلیگمن و «روانشناسی نوین موفقیت» به قلم کارول دوک گرفتهاند که تمام آنها برای پشتیبانی از توصیههای خود، پژوهشهای علمی را یکی پس از دیگری مورد استناد قرار میدهند. از سوی دیگر بسیاری از کتابهای علمی نیز امروزه به تبلیغ گونهای از خودیاری میپردازند.
با این حال در کنار اینگونه آثار مبتنی بر پژوهش علمی، دسته دیگری از کتابهای خودیاری نیز به بازار آمدهاند که بر ادعاهای غیرعلمی و بلکه بیپایه و اساس مبتنی هستند. البته پژوهشگران این جادو و جمبلها را در سالهای اخیر با دقت ارزیابی کرده و اثبات کردهاند که فراگیری و شهرت اصول خودیاری، لزوماً کارآمدی آنها را تضمین نمیکند. به عنوان نمونه، در پژوهشی که سال ۱۹۹۹ در دانشگاه کالیفرنیا به انجام رسید، دانشجویانی که کسب نمرات بالا را تخیل و تصور کرده بودند، در واقعیت نمرات پایینتری به دست آوردند چراکه نسبت به افرادی که زمان خود را صرف خیالپردازی نکرده بودند، وقت کمتری را صرف آماده کردن خودشان کرده بودند. در سال ۲۰۰۹ نیز روانشناسی به نام جوآن وود در دانشگاه واترلو دریافت آدمهایی که عزت نفس پایینی دارند، با تکرار عبارات تأکیدی مثبت درباره خودشان، احساس بدتری پیدا میکنند. از این رو، تفکر مثبت از آنگونه که در آثاری همچون «راز» طرح میشود، سرابی بیش نیست، اما با وجود ویژگیهای نامطلوب برخی آثار راهنمای خودیاری، این ژانر توصیههای را نیز دربر دارد که به نحو شگفتآوری مؤثر و بلکه دگرگونکننده هستند. اغلب پژوهشهای اخیر امکانات بالقوه کتابدرمانی را در آثاری با اصول و مبانی معقول، برای کمک به ایجاد تغییرات مثبت در زندگی نادیده گرفتهاند. در پژوهشی که در سال ۲۰۱۰ در دانشگاه نوادا صورت پذیرفت، افراد افسرده حین مطالعه «از حال بد به حال خوب» موفق شدند از طریق فرآیند درمان شناختی - رفتاری افکار منفی خود را شناسایی کنند، تحریفشدگی این افکار را ارزیابی نمایند و آنها را با افکاری منطقیتر و مبتنی بر واقعیت جایگزین سازند. شرکتکنندگان در این گروه کتابدرمانی بهبودی مشابه با اعضای گروه دیگری را نشان دادند که معالجات معمولی همچون داروهای ضدافسردگی را دریافت کرده بودند.
جان نورکراس بر این باور است که کتابهای خودیاری مناسب میتوانند برای برخی بیماران بارها بهتر از داروهای ضدافسردگی و دیگر شیوههای دارو درمانی عمل کنند، بدون آنکه عوارض جانبی را به همراه آورند. به گفته او «داروهای ضدافسردگی به نحو ترسناکی بیش از حد تجویز میشوند. در مورد مشکلاتی با شدت کمتر که از اثربخشی خودیاری در آنها آگاهیم، رویکرد خوددرمانی را تأیید میکنیم چراکه بیمار با شیوهای کمهزینه و در دسترس روند درمان را آغاز میکند.»
البته نوکراس به خوبی از این نکته آگاه است که مجموعه کتابهای خودیاری بیشتر به صنعتدرمانی در اواخر قرن هفدهم شباهت دارد که پر از محصولاتی بود با وعده دگردیسی شخصی که در ارائه دلایل اثربخشی خود ناتوان بودند. بر این اساس آیا کتابهای خودیاری باید با گونهای استاندارد علمی سنجیده شوند؟
زمانی که یکی از کتابهای خودیاری معیارهای اولیه اثربخشی را برآورده ساخت، داوری نهایی بیشتر به احساسات خاص هر درمانجو وابسته است. چرخش کتابهای خودیاری به سوی معیارهای تجربی، مزیتی آشکار دربر دارد و اینک خوانندگان با تکیه بر این مزیت میتوانند با اطمینان بیشتر به نتایج نهایی و ارزشمندی تلاش و سرمایهگذاری خود در این مسیر گام بردارند. در عین حال، این چرخش به انتشار کتابهایی انجامیده است که به جای ارائه توصیههای کلی درباره شیوههای زندگی، با هدف کمک به رفع مشکلات خاص افراد و مسائل بیشماری همچون افسردگی، بدبینی، مشکلات ارتباطی و اضطراب اجتماعی نوشته شدهاند.
به شخصه میتوانم شهادت دهم که ارزیابی کتابهای خودیاری با معیارهای تجربی مزایایی واقعی را در پی خواهد داشت. به طور مثال متقاعد شدهام که «از حال بد به حال خوب» با روشهای اثباتشده برای مقابله با تفکر منفی، در مبارزه با افسردگیهای سرسخت و دیرپا به من کمک کرده است.
نقل از وبسایت ترجمان/ نوشته: الیزابت سوبودا/ ترجمه: علی حاتمیان/ تلخیص: سیمین جم/ مرجع: وبسایت «ایان»