سرویس فرهنگ و هنر جوان آنلاین: «شنای پروانه» در یک مسیر مشخص حرکت میکند، شخصیتها به درستی معرفی میشوند و کارکرد آنها در تداوم داستان نقش مهمی دارد. بسترسازی داستانی برای خلق چنین فیلمی نیازِ مهمی به رویکرد روانشناختی دارد و فیلمساز به درستی توانسته از موقعیت جغرافیایی بهرهگیری و با خلق یک حادثه، اتفاقهای دیگر را در راستای موضوع اصلی اضافه کند. فیلمساز در به کارگیری موقعیتها آنچنان از لحاظ ساختاری و خلق موقعیت سنگ تمام گذاشته است که نمیشود حتی یک لحظه چشم از پرده برداشت، به طوری که تداوم و پیگیری رخدادها و ایجاد بحران در شکلی نمایشی تماشاگر را درگیر میکند.
چیدمان رخدادها و گرهافکنیهای متعدد آنقدر جسورانه است که جایگاه پژوهش در کار نویسندگی را پررنگ میکند. نوع روایت و لحن در فیلمنامه است که شنای پروانه را جلو میبرد و فیلمساز مسیر قصه گوییاش را با تعلیقهای بجا گره میزند و این تعلیقها تقلبی نیستند و هدف آنها کشش درام و ایجاد موقعیت برای گرهگشایی است و محمد کارت روند قصهگوییاش را اگر چه بر اساس یک بحران چیده است، اما گرههای ایجاد شده در فیلم به واقعگرا بودنِ موضوع به عنوان یک معضل اجتماعی کمک کرده و باعثِ تداوم قصه شده است، به طوری که در هیچ یک از فصلهای فیلم ریتم قصه افت نمیکند.
روند التهابآورِ قصه جدا از موقعیتهای نمایشیاش برشی از بخشی مغفول از جامعه کنونی ماست؛ قشری که برای رسیدن به اهدافشان حاضرند هر کاری بکنند. محمد کارت با بسترسازی موضوعی یا خلق شخصیتهایش توانسته تلخیهای جامعه را نشان بدهد. در همین راستا فیلمساز با قالبی مشخص نگاهی به جامعه کوچکتر یعنی خانواده داشته، نقش خانواده در تربیت فرزند شاکله مهم فیلم است. فرزند خلف خانواده یعنی حجت با شنیدن حقایق دچار تغییر شخصیت میشود.
فیلمساز در ایجاد موقعیتها و تعلیقها کوشیده حفرهای در مضمون جا نگذارد، اساساً شلوغ بودن محیط داستان و موقعیتهایی که پیش میآید باعث نشده فضای فیلم الکن شود. فیلمساز به عنوان یک کار اولی در بخش اجرا و تکنیک توانسته در پلانهای شلوغ کادرهای استانداردی ببندد و این تبحر حتماً از تجربههای قبلیاش یعنی سینمای مستند میآید. محمد کارت به خوبی میتواند نما را کنترل کند و گرفتار ادا و اطوار فرمیک نمیشود.
برای فیلمساز چگونه روایت کردن مسئله بوده و به همین دلیل از افتتاحیه فیلمش به درستی کاراکتر و محوریت موضوع را طرح میکند و در همان چند دقیقه نخست هسته مرکزی را به عنوان شخصیت پروانه از فیلم حذف میکند تا چگونه گفتن و چگونه از تکنیک استفاده کردن را در فیلم لحاظ کند. فیلمساز از عناصر محتوایی یعنی غیرت برادری به انتقام رسیده و اساساً تعلیق یا بهتر بگویم غافلگیری که در فیلم شاهد هستیم به دلیل تعدد مسائل گوناگون در بطن موضوع قرار میگیرد، بنابراین در هیچ مقطعی نمیتوانیم پایان را حدس بزنیم و فیلمساز به عنوان دانای کل با دادن اطلاعات لحظهای مخاطبش را در بُهت و ناباوری فرو میبرد و اهمیت ژانر و گسترش بافت موضوعی در چگونگی رفتارشناسی بخشی از جامعه در موازات خشونتها باعث شده فیلمساز مسیر درستی برای داستانگویی انتخاب کند. «شنای پروانه» با اینکه میتوانست یک اثر سیاه و چرک باشد، اما هرگز خبری از سیاهی در روند داستان احساس نمیشود، اما تلخ است و کارت توانسته در سکانس پایانی هوشمندانه از آن بکاهد.
در سکانسی که پلیس مصیب را دستگیر میکند، در نمایی میبینیم که کوچه و خیابان به دلیل عروسی یا اعیاد ریسهبندی شده و در یک نما حجت را میبینیم که به عنوان یک قهرمان به دوربین نزدیک میشود. همین چند پلان از شادمانی مردم و در ادامه اینکه حجت راضی به اعدام هاشم میشود از تلخی اثر میکاهد و بلکه پایان فیلم با تعادل روحی مخاطب پیوند میخورد چراکه مخاطب به شدت درگیر حجت است و اساساً بار اصلی درام روی دوش اوست، اما باید این را بدانیم که حجت در پایان فیلم همان قهرمان خاکستری اثر است. خاکستری شدن او به دلیل اتفاقات اجتماعی و ندانستنهایش از مصیب دستگیرش میشود. فیلمساز در جای درستی فیلمش را به پایان رسانده و دیالوگ حجت در سکانس آخر نقطهگذاری محسوب میشود و دیگر چیزی نمیتواند تغییر کند.
زمان دوساعته فیلم باعث نمیشود ریتم در بعضی از سکانسها کند شود، با این حال اکتهایی که از ری اکشنهای حجت گرفته میشود یا آن سکانس حرفکشی از خبرچینهای محله زمان فیلم را قدری تلف کرده است. اما شنای پروانه قابلیت برقراری ارتباط مخاطب با فیلم را دارد و به خوبی توانسته موقعیتهای درستی در قالب ژانر به مخاطب نشان بدهد، کارت توانسته با قهرمانپروری و اثری پیرنگدار به هدف نهاییاش برسد.
فیلمبرداری، تدوین، صحنه و لباس و موسیقی در موازات هم به فیلم یاری رساندهاند و این عناصر ساختاری در کنار کارگردانی دقیق باعث شده مخاطب پس از مدتها با اثری درگیر کننده و درونیشده مواجه شود. بازی جواد عزتی اگر چه از نکات مهم فیلم و کارنامه بازیگری اوست، اما تا حدودی تکرار نقش کوتاهش در «لاتاری» است ولی او به شدت توانسته نقش حجت را درک و به درستی ایفا کند و این درست بودن به دلیل شخصیتپردازی در فیلمنامه است که مابقی بازیگران هم توانستهاند بازی بهقاعده و استانداردی را ارائه بدهند. «شنای پروانه» در ادامه ژانر «ابد و یک روز» و «متری شیش و نیم» اثر قابل اعتنایی است و برای سازندهاش به عنوان اولین فیلم بلند میتواند یک اثر کامل، دغدغهمند و فراموشنشدنی باشد.