کد خبر: 1007723
تاریخ انتشار: ۰۳ تير ۱۳۹۹ - ۰۳:۴۵
سلطه‌گری و سلطه‌پذیری مردود است
در اختلال شخصیت وابسته، فرد برای تمام تصمیمات کوچک و بزرگ زندگی نیاز به چسبندگی به فردی دارد، از این‌رو می‌تواند زیر سلطه شخصی درآید. بر خلاف این گروه برخی دچار خودشیفتگی هستند و نیاز به تسلط بر دیگری دارند. شاید احساس کنیم این افراد که از بالا به پایین نگاه می‌کنند، قدرتمند هستند ولی برعکس، اعتماد به نفس پایینی دارند و می‌خواهند با مستبد بودن و تسلط بر دیگران، این ضعف خود را پنهان کنند. این افراد معمولاً دچار حسادت نسبت به موفقیت دیگران هستند و نیاز به تأیید دیگران دارند. نیاز دارند قدرتمند جلوه کنند و در اصطلاح تافته جدا بافته و خاص به نظر برسند
لیلا جعفری
سرویس سبک زندگی جوان آنلاین: گاهی احساس می‌کنیم در برابر برخی افراد، اراده و قدرت کافی نداریم. ممکن است در رویارویی با این افراد نتوانیم آنچه را که مد نظر داریم و لازم است به روشنی بیان یا اجرا کنیم. چون در یک کلام زیر سلطه و کنترل‌شان هستیم. ممکن است سوی دیگر این رابطه باشیم و از اینکه با رفتار و افکارمان دیگران را تحت استبداد خود در می‌آوریم، احساس قدرت پیدا کنیم. «افراد سلطه‌گر، افرادی کنترل‌گر هستند و معمولاً در اموری که ارتباطی با آن‌ها ندارد هم دخالت می‌کنند، چون به خود این حق را می‌دهند که دخالت داشته باشند. از این‌رو مسئولیت بیش از اندازه‌ای برای خود ایجاد می‌کنند و به دلیل این مسئولیت‌ها دچار اضطراب می‌شوند؛ چون مسئولیت‌هایی را می‌پذیرند که در نقش خودشان نیست. به طور مثال همسری که کنترل‌گر است، به همسر خود از بالا به پایین نگاه می‌کند و با برتر بینی خود، نه تنها مسئولیت‌های خود که مسئولیت‌های همسر خودش را هم به عهده می‌گیرد. ممکن است این ارتباط در زندگی مادران با فرزندان‌شان هم دیده شود. این سلطه‌گری شخص، دیگران را مجبور می‌کند که به زیر سلطه‌اش بروند، چون این شخص می‌خواهد مسائل را جوری هدایت کند که خودش صلاح می‌داند. از آنجا که او خودش را ناظری آگاه می‌بیند و می‌خواهد همه طبق صلاحدید او حرکت کنند، دیگران را تحت سلطه خود درمی‌آورد.» این را مینو خان‌بابایی مشاور و روانشناس بالینی می‌گوید. این پژوهشگر و مدرس دانشگاه، در گفت‌وگویی با ما به بررسی اختلال سلطه‌گری و سلطه‌پذیری در روابط پرداخته است. اختلالی که گریبان بسیاری از روابط خانوادگی، همکاری و... را گرفته است.

سلطه‌گر‌ها و سلطه‌پذیر‌ها را بشناسیم

خان‌بابایی به توضیح سلطه‌پذیری پرداخته و می‌گوید: «افراد سلطه‌پذیر معمولاً اعتماد به نفس پایینی دارند و به فردی که سلطه‌گر است تکیه می‌کنند. این ارتباط ممکن است تا جایی پیش برود که فرد سلطه‌پذیر را دچار درماندگی کرده و احساس اعتماد به خود را در او پایین بیاورد. این افراد ممکن است در تصمیم‌گیری‌ها دچار تردید بیشتری شوند و از این‌رو دیگر نتوانند مستقل رفتار کنند.»

وی در ادامه خاطرنشان می‌کند: «در اختلال شخصیت وابسته، فرد برای تمام تصمیمات کوچک و بزرگ زندگی نیاز به چسبندگی به فردی دارد، از این‌رو می‌تواند زیر سلطه شخصی درآید. بر خلاف این گروه برخی دچار خودشیفتگی هستند و نیاز به تسلط بر دیگری دارند. شاید احساس کنیم این افراد که از بالا به پایین نگاه می‌کنند، قدرتمند هستند ولی برعکس، اعتماد به نفس پایینی دارند و می‌خواهند با مستبد بودن و تسلط بر دیگران، این ضعف خود را پنهان کنند. این افراد معمولاً دچار حسادت نسبت به موفقیت دیگران هستند و نیاز به تأیید دیگران دارند. نیاز دارند قدرتمند جلوه کنند و در اصطلاح تافته جدا بافته و خاص به نظر برسند. در حالی که وقتی زندگی‌شان بررسی می‌شود معمولاً موفقیت خاص و چشمگیری در زندگی‌شان دیده نمی‌شود.»

شخصیت و رفتار‌های مبتنی بر سلطه

«نظریه‌پردازان شخصیت درباره شخصیت انسان نظرات متفاوتی ارائه کرده‌اند. تعریف رسمی مورد پذیرش اکثر نظریه‌پردازان در مورد شخصیت عبارت است از الگو‌های فکری و رفتاری در رویارویی با تجربه‌ها و رویدادها.» این را مدرس دانشگاه در تعریف شخصیت عنوان می‌کند و ادامه می‌دهد: «بر این اساس برخی افراد در مواجهه با تجربه‌های جدید انعطاف‌پذیر برخورد کرده و الگو‌های خود را مطابق با زندگی و تجربیات شخصی تغییر می‌دهند. برخی دیگر تمایلی برای تغییر آن‌ها ندارند و آن‌ها را به شکل ثابت در زندگی پیاده می‌کنند. افرادی که الگو‌ها را بدون هیچ انعطافی در زندگی خود پیاده می‌کنند، ممکن است دچار اختلالاتی شوند. دو مورد از این اختلالات، به سلطه‌گری و سلطه‌پذیری مربوط می‌شود.»

وی با یادآوری نظریه برخی از شخصیت‌پردازان، به بررسی دلایل سلطه‌گری و سلطه‌پذیری می‌پردازد: «یکی از شخصیت‌پردازان به نام آلفرد آدلر، عنوان می‌کند که انسان‌ها معمولاً اهدافی را برای خود انتخاب می‌کنند که برمبنای موفقیت کل جامعه و بشریت شکل می‌گیرد. برخی دیگر نیز بر اساس برتری شخصیت خود و دیدگاهی خودخواهانه اهداف خود را انتخاب می‌کنند. در روش دوم معمولاً فرد با سلطه‌گری یا سلطه‌پذیری به اهداف خود دست پیدا می‌کند. کارن هورنای معتقد است همه ما در کودکی نیاز به محبت داریم و در صورتی که این نیاز به درستی برآورده نشود، ممکن است دچار اضطراب شویم و برای کنار آمدن با این اضطراب از روش‌های غلط سلطه‌پذیری و سلطه‌گری بر دیگران استفاده کنیم. اریک فروم در این باره می‌گوید: ما در ارتباط با دیگران منش‌های مختلفی داریم که ممکن است سالم یا ناسالم باشد. در روش‌ها و منش‌های سالم به سوی کار کردن، مهرورزی و روابط سالم اجتماعی هدایت می‌شویم. در روش‌های ناسالم پذیرا و گیرنده بودن یا بهره‌کشی از دیگران برای ما پررنگ‌تر می‌شود. درباره انتخاب الگو‌های سلطه‌گری و سلطه‌پذیری از سوی افراد می‌توان به این نکته نیز اشاره کرد که برخی زنان و مردان سبک زندگی‌های مختلفی را مانند مرد سالاری، زن سالاری در خانواده خود تجربه می‌کنند و با الگوبرداری از سوی والدین مانند حمایت والدگونه از همسر، برخورد سلطه‌پذیری با همسر سلطه‌گر یا برعکس را فرا می‌گیرند.»

نقش مخرب سلطه در روابط همسری

سلطه، در روابط همسری نقش مهمی دارد، چون می‌تواند آرامش را از زندگی زوجین سلب کند. مشاور و روانشناس در این‌باره می‌گوید: «اگر سلطه‌گری و سلطه‌پذیری را در روابط همسری در نظر بگیریم ممکن است در صورتی که یکی از آن دو سلطه‌گر باشد و دیگری سلطه‌پذیر، مشکل خاصی در ارتباط‌شان به وجود نیاید، چون هر دو در نقش ناسالم خود، راضی و خوشحال باشند. ولی از آنجا که اساس این سیستم و این تیپ اشتباه است، پس از مدتی مشکلاتی را برای طرفین ایجاد می‌کند، اما به خواسته‌های خود می‌رسند و رضایت نسبی دارند. مشکل زمانی ایجاد می‌شود که در این روابط فرزندی به وجود بیاید. بر اساس الگوبرداری فرزند از والدین خود، این فرزند ممکن است سلطه‌گر یا سلطه‌پذیر شود که در واقع هر دو تیپ شخصیتی الگوی مناسبی برای او نخواهد بود، از سوی دیگر ممکن است دچار تناقض شده و بین این دو تیپ دچار سردرگمی شود که به این ترتیب تأثیرات مخربی در شخصیت او خواهد گذاشت.»

وی پیامد‌های ارتباط افراد سالم با کسانی که دچار اختلال سلطه‌پذیری و سلطه‌گری هستند را این‌گونه بررسی می‌کند: «افراد سالم که اختلال شخصیتی ندارند، نمی‌توانند افراد سلطه‌پذیر یا سلطه‌گر را در صورتی که ویژگی‌های این افراد به حد اختلال رسیده باشد بپذیرند، چون این افراد که دچار این دست از اختلالات شخصیت هستند حاضر به تغییر در خود نیستند و افراد سالم به این سبک رفتاری عادت ندارند و به لحاظ فکری مستقل عمل می‌کنند. درست است که افراد برای پیشبرد کار‌ها نیاز به کمک فکری و مشورت دارند، اما وقتی این همفکری‌ها به چسبندگی یا تسلط منجر شود، برای شخصی که سلامت روان دارد ناراحت‌کننده است. افراد سالم در برخورد با این گروه‌ها که از اختلال شخصیت رنج می‌برند، به راستی سختی‌های فراوانی را تجربه خواهند کرد. البته ذکر این نکته نیز حایز اهمیت است که تشخیص این اختلال‌ها تنها بر عهده متخصصان حوزه سلامت روان بوده و نباید براساس نظر شخصی و غیرتخصصی به این تشخیص رسید. موضوع قابل توجه دیگر که می‌توان به آن اشاره نمود این است که همه ما در ارتباط با دیگران سه نوع برخورد داریم، از موضع بالا اصطلاحاً والدانه و از موضع پایین، اصطلاحاً کودکانه و از حوزه منطقی اصطلاحاً بالغانه. پس برخی از ما نیز از موضع بالا برخورد می‌کنیم. توصیه بر این است که از این موضع در برخورد با دیگران تا حد امکان بپرهیزیم و در برخورد با افرادی که در ارتباط بیشتر از موضع والدانه استفاده می‌کنند، که می‌توانند تا اندازه‌ای شبیه افراد سلطه‌گر باشند، از شیوه‌های برقراری ارتباط مؤثر بهره جست تا والد آن‌ها را کنار زده سپس با بالغ آن‌ها وارد تعأمل شد. این امر نیازمند یادگیری ارتباط مؤثر خواهد بود.»

با توضیحاتی که این روانشناس بالینی ارائه کرد، می‌توان روابط را مورد بازبینی قرار داد. این نگاه دوباره به روابط که گاهی همانند روابط همسری، بخش بزرگی از زندگی ما را تشکیل می‌دهد می‌تواند سازنده و مفید عمل کند و زندگی شادتر و باکیفیت‌تری را برای‌مان رقم بزند.
نظر شما
جوان آنلاين از انتشار هر گونه پيام حاوي تهمت، افترا، اظهارات غير مرتبط ، فحش، ناسزا و... معذور است
تعداد کارکتر های مجاز ( 200 )
پربازدید ها
پیشنهاد سردبیر
آخرین اخبار