کد خبر: 1006043
تاریخ انتشار: ۲۰ خرداد ۱۳۹۹ - ۰۴:۴۵
خودت را با موقعیتی که در آن هستی اشتباه نگیر
تنها کاری که ما باید انجام بدهیم این است که به خودمان برسیم، به «خودت باش» برسیم، اما به خودت باش نمی‌توان رسید مگر با حذف اضافات با تراشیدن آن چیز‌هایی که ما نیستیم. فقط در این صورت است که می‌توانیم به خودمان برسیم. شعار بسیار مهم و کلیدی دین ما را در نظر بگیرید که چقدر ظریف و زیبا در یک عبارت کوتاه بیان می‌کند: لا اله الا الله. بدون تراشیدن آن الهه‌های دروغین و کاذب نمی‌توانیم به الله برسیم
سرویس سبک زندگی جوان آنلاین: وقتی ما درباره موضوعی به نام «خودت باش» سخن می‌گوییم بسیاری ممکن است این تصور را داشته باشند که «خودت باش» نوعی دعوت به رشد نکردن است. یا وقتی می‌گوییم خودت را بپذیر به این معناست که همین طور کژدار و مریز جلو برو و عمر را تمام کن. مثلاً اگر عادتی آزاردهنده تو را رنج می‌دهد با همان دست فرمانی که از قبل داشته‌ای به آن عادت بچسب و رنج بکش. اما آیا واقعاً «خودت باش» به این معناست که مثلاً آموزش نبین، رشد نکن و موقعیت خود را تغییر نده؟

نمی‌خواهم خودم را بپذیرم می‌خواهم رشد کنم!

از بسیاری از افراد شنیده‌ام که می‌گویند من اصلاً نمی‌خواهم خودِ اکنونم را بپذیرم می‌خواهم رشد کنم. توجه کنید وقتی کسی می‌گوید من نمی‌خواهم خودم را بپذیرم و می‌خواهم رشد کنم، در واقع این تصور را دارد که رشد یک چیزی است و پذیرشِ خود چیز دیگر و جالب این‌جاست که این دو را در نقطه تقابل با همدیگر قرار می‌دهد. این افراد می‌گویند من این چیزی را که هستم قبول ندارم و می‌خواهم فرد دیگری بشوم، بنابراین چرا به من می‌گویی خودت باش. اما وقتی با همان افراد بیشتر سر کلام را باز می‌کنید متوجه می‌شوید که منظور آن‌ها از خود، موقعیتی است که در آن قرار گرفته‌اند و در واقع خود را با موقعیت یکی می‌پندارند یا این طور بگوییم خود را با موقعیت اشتباه تلقی می‌کنند. بنابراین وقتی مثلاً می‌گویید خودت باش فرد تصور می‌کند منظور این است که به همین شغل بچسب حتی اگر از آن راضی نیستی یا به همان کار‌ها و رفتار‌هایی که از تو سر می‌زده مراجعه کن.

اشتباه گرفتن خود با موقعیت

درک درست مفاهیم به ما بسیار کمک می‌کند که راه رهایی‌مان را پیدا کنیم و در موضوع مورد بحث، رها شدن زمانی اتفاق می‌افتد که ما به تلقی و درک درستی از خود و تفاوت و تمایز آن با موقعیت برسیم. وقتی به کسی بگوییم تو چه کسی هستی؟ او ممکن است بگوید من همان کسی هستم که کارگر است یا بگوید من همان کسی هستم که معلم است یا من همان کسی هستم که پزشک است. آن وقت ما می‌توانیم بگوییم نه! نه! من درباره شغل شما صحبت نکردم، نگفتم شما چه کاره هستید. گفتم شما چه کسی هستید. دوباره آن فرد ممکن است به یک موقعیت دیگر اشاره کند. مثلاً بگوید من مادر یا پدر دو فرزند هستم. باز دوباره می‌توان پرسید من درباره مسئولیت خانوادگی تو سخن نگفتم. نگفتم پدر یا مادر چه کسی هستی؟ گفتم خودت چه کسی هستی. هر پاسخی که در این سطح به این سؤال داده شود در حقیقت اشتباه گرفتن موقعیت یا خود واقعی است. من همان کسی هستم که یک میلیارد تومان پول دارد. من همان کسی هستم که خانه، خودرو و لپ تاپ و... دارد. باز دوباره می‌توان این سؤال را پرسید: نگفتم تو چه چیز‌هایی داری؟ گفتم خودت چه کسی هستی. من مدرک دکترا دارم یا لیسانس هستم. ولی من درباره مدرک شما نپرسیدم.

داوود وقتی آمد که من آنچه را که داوود نبود تراشیدم

وقتی ما به کسی می‌گوییم خودت باش نه تنها دعوت به ایستا بودن در یک موقعیت نیست بلکه دعوت به شناسایی خود واقعی در فراسوی موقعیت‌های زندگی است. دعوتی به رشد کردن واقعی است. معروف است کسی از میکل‌آنژ، معروف‌ترین نابغه مجسمه ساز در دنیا پرسید چگونه مجسمه داوود – شاهکار مجسمه‌سازی – را ساختی؟ میکل‌آنژ جواب ساده و در عین حال بسیار عمیق و کاربردی را ارائه کرد: ساده بود. هر چیزی را که داوود نبود تراشیدم.

در واقع حکمت جالبی در دیدگاه میکل‌آنژ وجود دارد و آن این است که اگر می‌خواهید شاهکاری را بیافرینید - البته بزرگ‌ترین شاهکاری که کسی می‌تواند بیافریند خودش است یعنی از خودش یک اثر هنری و شاهکار بی‌بدیل بسازد همچنان که همه اولیا، بزرگان و روشن‌بین‌ها در حقیقت همین کار را کردند و از خود یک اثر هنری و شاهکار به وجود آوردند - همه آن زوائدی را که خودتان نیستید بتراشید تا به آن خود واقعی که یک شاهکار است برسید. جواب میکل‌آنژ در حقیقت متضمن این حقیقت است که مجسمه داوود در آن صخره‌ای که من روی آن کار می‌کردم و می‌تراشیدم وجود داشت. آن مجسمه، آن خطوط، آن بافت، آن انحنا‌ها و زوایای شاهکار در درون آن صخره مستقر بود. در حقیقت من مجسمه داوود را اختراع و ابداع نکردم، چیزی به آن اضافه نکردم، بلکه من مجسمه داوود را از درون آن صخره بیرون کشیدم. تو گویی کوهنوردی زنده در درون خروار‌ها بهمن گیر کرده باشد و تو تنها کاری که می‌کنی این است که دست به حفاری و کند و کاو و حذف اضافه‌ها – برف‌هایی که کوهنورد نیستند – می‌زنی و عاقبت به آن کوهنورد می‌رسی. در حقیقت کار تو خلق کوهنورد نیست، بلکه بیرون کشیدن کوهنورد از میان چیز‌هایی است که کوهنورد نیستند. میکل‌آنژ هم همین را می‌گوید. داوودی در میان ذرات آن سنگ که روی آن کار می‌کردم وجود داشت من فقط آنچه را که داوود نبود تراشیدم و حذف کردم تا به آن داوود برسم.

وقتی از آن الهه‌های دروغین عبور کنی

کار ما برای تجربه رشد واقعی بی‌شباهت به این مثال نیست. تنها کاری که ما باید انجام بدهیم این است که به خودمان برسیم، به «خودت باش» برسیم، اما به خودت باش نمی‌توان رسید مگر با حذف اضافات با تراشیدن آن چیز‌هایی که ما نیستیم. فقط در این صورت است که می‌توانیم به خودمان برسیم. شعار بسیار مهم و کلیدی دین ما را در نظر بگیرید که چقدر ظریف و زیبا در یک عبارت کوتاه بیان می‌کند: لا اله الا الله. بدون تراشیدن آن الهه‌های دروغین و کاذب نمی‌توانیم به الله برسیم. در عبارت لا اله الا الله، الله در پایان عبارت قرار دارد. ابتدای عبارت با لا – نه – شروع می‌شود. نه گفتن به چه؟ لا اله / نه گفتن به آن الهه‌های دروغین. می‌خواهد بگوید اگر می‌خواهی به ملاقات با خداوند برسی راهی وجود ندارد جز اینکه آن الهه‌های دروغین را که در تو لانه کرده‌اند بتراشی و آن زواید را از میان برداری، در آن صورت است که می‌توانی رشد حقیقی و توحیدی را در درون خود تجربه کنی. در حقیقت «خودت باش» دعوتی به یافتن خود است. خودت باش یعنی خودت را پیدا کن، اما چگونه می‌توانی خودت را پیدا کنی؟ برای این کار اول نیاز داری بدانی چه نیستی. اما چه زمانی می‌توانی بدانی چه نیستی؟ وقتی که از توهم یکی دانستن خود با موقعیت‌ها دست‌برداری، در این صورت است که تو در فراز موقعیت‌ها قرار خواهی گرفت و می‌توانی به مسئولیت‌های خود عمل کنی، بی‌آن که خود را با آن‌ها یکی کرده باشی.
نظر شما
جوان آنلاين از انتشار هر گونه پيام حاوي تهمت، افترا، اظهارات غير مرتبط ، فحش، ناسزا و... معذور است
تعداد کارکتر های مجاز ( 200 )
پربازدید ها
پیشنهاد سردبیر
آخرین اخبار