سرویس سبک زندگی جوان آنلاین: به بعضی از این مراسمها که میروی یادت میرود به مراسم سوگ پا گذاشتهای. آنقدر همه لباسها شیک است و میوه و شیرینیها مختلف و فراوان که شک میکنی آدرس را درست آمده باشی. بعد از مراسم تدفین به بهترین تالار یا رستوران شهر برای ناهار دعوت میشوی. آنجا خبری از بوی مرگ نیست. همه که پشت میزهایشان دست از خوردن کشیدند حالا کسی برای میت تازه درگذشته طلب فاتحه میکند. فکرش را بکنید صاحبان عزا چه هزینه هنگفتی متقبل میشوند برای تمنای فاتحه شاید ۲۰۰ یا ۳۰۰ نفر. بعضیها این پولها برایشان پولی نیست. توی یک رقابت دشوار افتادهاند و حتی مردنشان هم چشم و همچشمی است. آنها نه تنها در پذیراییها و مکان سوگواری دنبال حفظ شأن مردهشان هستند بلکه موقع انتخاب سنگ قبر نیز حساسیت به خرج میدهند. نوع سنگ بسته به میزان پرداختی آدمها فرق دارد. برای همین است که اگر توی قبرستان قدم بزنی و نگاه به قبرها کنی میتوانی فقیر و غنی را از روی سنگها تشخیص دهی.
اما مردن چیز عجیبی است. تنها اتفاقی است که دیر یا زود رخ میدهد. حتی اگر کس و کار یا اندازه مردنت پول نداشته باشی شهرداری تو را در قسمت مزارهای رایگان دفن میکند. پس برای انسانی که رخت از دنیا بسته، این تشریفات خیلی فرقی به حالش ندارد و اتفاقاً شلوغی سر مزار باعث میشود نزدیکانش به خاطر تکریم مهمانها کمتر سر مزار بمانند و اعمال را به درستی و کامل انجام ندهند.
عدهای هم که ندارند با یک مراسم عادی به خاک سپرده میشوند و زود سر و ته مردنشان جمع میشود. آنچه از این مراسم برای شخص مرحوم شده خیرات میشود همان صلواتها و فاتحههای مردم است. همان خدا بیامرزهای زیر لب که مردم توی خلوت خودشان زمزمه میکنند. این خیرات و ثوابهای مکرر در مراسمهای مختلف زیبنده است، اما نه برای کسی که عزیزی را از دست داده و حالا درد رفتنش آزار دهنده است. نه برای کسی که بدهی و بیپولی برای خانوادهاش یادگار گذاشته و حالا باید خانواده با نداری جور تکریم مرده را بکشد. نه برای زن بیوهای که قرار است بعد از این طفل خردسالش را خودش تنهایی بزرگ کند و الان ماتمزده و شوکه است. نه برای جوان ناکامی که برایش مراسم مفصل میگیرند، اما کسی دل و دماغ خوردن ندارد و حتی غریبهها خوراکشان اشک است.
پس چرا باید در مراسمهایی که خودمان ایجاد کردهایم و اسمش را فرهنگ گذاشتهایم غرق شویم؟ چرا باید به خاطر تصمیمات فردی عدهای خشک و تر، دارا و ندار با هم بسوزند و متحمل خرجهای هنگفتی شوند که سودی برای میتشان ندارد؟ چرا هنوز در بسیاری شهرها بعد از تدفین اقوام تا چند روز و اغلب تا مراسم هفتم خانه آنها کنگر میخورند و لنگر میاندازند که میخواهند تسلی بازماندهها باشند؟ چطور تسلی یابند وقتی شما هر روز به دردها و اندوهشان اضافه میکنی. داغ سرد میشود و زندگی عادی از سر گرفته میشود. حالاست که تق خرجها و بریز و بپاشهای مراسم تسلی درمیآید و خانواده سوگوار بیش از غم تنهایی ورنج فراق عزیزشان باید فکر آبروی خود باشند و بدهیهای ناشی از مراسم را پرداخت کنند. به نظر شما مردی که دستش تنگ بوده و حالا چشم از دنیا فرو بسته راضی میشود زن و بچهاش به سختی بیفتند؟ راضی است برایش چند فاتحه ارسال شود، اما جور فاتحههای پولکی را خانواده رنج دیدهاش بدهند؟ بعضی از این مراسمها جای واکاوی دارد. نیاز به کارهای فرهنگی دارد. راههای بهتری هم برای رساندن خیرات و تکریم تازه درگذشتگان هست. اصلی داریم به نام باقیات صالحات. یعنی اعمالی که ثوابش همیشگی است و اگر کسی مدرسهای بسازد یا در ساخت درمانگاهی کمک کند، تا آن درمانگاه هست و به مردم خدمترسانی میکند فرد نیز از ثوابش بهره میبرد.
اگر اهل دو دوتا چهار تا باشید و کمی هم هوش اقتصادیتان خوب باشد در مییابید که گذاشتن باقیات صالحات برای خودتان یا درگذشتگانتان بسیار سودمند و تأثیرگذارتر از فاتحههایی است که مردم دعوت شده به مراسمتان بعد از نهار یا شام راهی آن دنیا میکنند.
کرونا که آمد معادلات را بر هم زد. دارا و ندار، پیر و جوان را به یک چشم دید. برای همه مرگی غریبانه رقم زد و درسهای زیادی با خود داشت.
اینکه آدم تا زنده است باید به داد فردای خودش برسد. مراسم و برو بیاها دردی از میت دوا نمیکند و بیشترش به خاطر تسلای بازماندگان داغدار است که نیاز به همدردی دارند. کرونا که آمد مراسم پر زرق و برق تعطیل شد. نه خبری از بریز و بپاشهای سر مزار و فیلمبرداری و شامهای آنچنانی بود و نه خبر از تاج گلهایی که در بزرگی رقابت داشتند. اتفاقاً اینجا معلوم شد مردم چه کسانی را از صمیم قلب دوست دارند و چه کسانی را به خاطر بازماندهها و رودربایستی به مراسم میروند. همان مثال معروف هر رفتی یک آمدی هم دارد.
آنها را که مردم و اقوام دوست داشتند بدون هیچ هزینه کردنی توی خلوت برایشان اشک ریختند و حتی نماز وحشت برایش خواندند. بعضی خانوادهها نداریشان آبرومندانه پنهان ماند و بعضی داراها تا توانستند اعمال نیکو و خیرخواهانه انجام دادند.
امیدوارم کرونا بتواند بخشی از باورهای غلط را اصلاح کند و بعد از تمام شدن این روزهای سخت دیگر شاهد مردنهای تشریفاتی نباشیم. خیرات مردم برای امواتشان در روزهای کرونایی باعث آباد شدن خیلی از اماکن عامالمنفعه شد. مرگ غریبانه عدهای نازنین، فرشته نجات بعضی شهرها و روستاها شد و بسیاری از بیمارستانها و مدارس نیمهکاره تکمیل و قابل بهرهبرداری شد.
روزهای کرونایی میگذرد. داغ خانوادهها سرد و غمشان اندکی تسلا مییابد، اما یک شهر آنها را به خاطر خواهد سپرد.
عدهای هیئتهای مجازی راه انداختند و برای امواتشان در صفحات مجازی به طور زنده مراسم سوگواری برگزار کردند. دوستان و اقوام نیز با استوری کردن و تسلیتهای مجازی ابراز همدردی کردند. هر چند روزگار سختی است و داغ دیدهها هرگز این غربت و تنهایی را از یاد نخواهند برد، اما امیدوارم بعد از پایان این دوران سخت، مردنها آسانتر شود و فاتحهها و خدا بیامرز گفتنها از ته دل باشد!