سرويس فرهنگ و هنر جوان آنلاين: فیلم «روزی روزگاری در هالیوود» از پرحاشیهترین و جنجالیترین فیلمهای سال گذشته میلادی بود که از سوی منتقدان غربی با استقبال فراوانی روبهرو شد. این فیلم به خاطر تبلیغات فراوان و هنرپیشههای معروفش و مخصوصاً با عنوان آخرین فیلم کارگردان جنجالآفرین هالیوودی، «کوئنتین تارانتینو» توانست در گیشه هم فروش قابل توجهی را تجربه کند.
«روزی روزگاری در هالیوود» که مانند دیگر کارهای تارانتینو مملو از خشونت و خون و خونریزی در قالب کمدی است از این سربند وضعیت غرب وحشی را به شکلی هنرمندانه مانند آیینهای هجو میکند و در مراسم گلدن گلوب توانست برای پنج رشته نامزد شود و سه جایزه را از آن خود کند و در ۱۰ رشته اسکار نیز نامزد دریافت جایزه بود که اسکار نسبت به آن بیمیلی نشان داد و فقط دو اسکار در رشتههای فرعی را نصیب آن کرد.
داستان روزی روزگاری
داستان فیلم در سال ۶۹ میلادی میگذرد و با روایت زندگی بازیگری به نام «ریک دالتون» شروع میشود. این بازیگر که حرفه خود را با حضور در آثار تلویزیونی آغاز کرده و عمده شهرت خود را مدیون یک سریال وسترن است، دیگر مثل سابق طرفدار ندارد و پیشنهادات کاری خوبی به او نمیشود. در این شرایط سخت، فقط دوست صمیمی او یعنی «کلیف» است که همراهیاش میکند. کلیف که بدلکار همیشگی ریک در آثارش بوده، یک ارتشی سابق است که شایعهها میگوید همسر خود را به قتل رسانده... با گذشت مدتی کلیف و ریک هرکدام سر پروژهای میروند. کلیف به عنوان بدلکار وارد سریال «زنبور سبز» که «بروس لی» در آن بازی میکند، شده و ریک نیز نقش منفی سریال یعنی «لنسر» را ایفا میکند. در این میان، «شارون تیت»، هنرپیشه و همسر کارگردان مشهور، «رومن پولانسکی» که با بروس لی هم آشنایی داشته است، خانهای در نزدیکی محل زندگی ریک و کلیف میخرد.
خشونت و کمدی
در فیلم روزی روزگاری در هالیوود، مخاطب از همان ابتدا با فضایی آشنا که همیشه در فیلمهای تارانتینو وجود دارد، روبهرو میشود. البته این بار بر خلاف گذشته، کارگردان به سراغ داستانی رفته که در دنیای واقعی اتفاق افتاده و در زمان خودش جزو ترسناکترین و بیرحمانهترین جنایتهای تاریخ امریکا بوده است. قتل «شارون تیت» و دوستانش، به دست گروهی به سرکردگی «چارلز منسون» که جزو فرقه شیطانپرستان بود، تا سالها برای رسانههای مختلف در این کشور جزو مهمترین جنایتها بود و مردم اخبار مربوط به قاتلان را مرتب دنبال میکردند. در این بین، اما تارانتینو سعی کرده مانند فیلم قبلیاش «حرامزادههای لعنتی»، واقعیت را با چاشنی تخیل و قهرمان بازیهای امریکایی مخلوط کند و در انتها به جای جنایتی که اتفاق افتاد، مخاطب میبیند که قهرمانان سفیدپوستی که خودشان در زندگی شخصیشان متهم به قتل هستند، موفق میشوند که جلوی این جنایت را بگیرند و همه چیز خوش و خرم تمام میشود. البته همین که تارانتینو جرئت نزدیک شدن به چنین سوژهای را به خود داده در نوع خود جالب به نظر میرسد چراکه معمولاً فیلمسازان امریکایی برای ساختن سوژههایی از این دست با محدودیتها و موانع زیادی مواجه هستند که سبب میشود قید پرداختن به آن را بزنند. دلیل اینکه تارانتینو با زبان طنز و کمدی به این سوژهها نزدیک میشود و تنها پرداختی اشارهوار و نه موشکافانه و دقیق به این رخدادها دارد نیز همین است. نزدیک شدن به تاریکخانههای امریکا صرفاً در صورتی امکان دارد که فیلمساز ثابت کند به دنبال تجسس نیست بلکه قرار است فقط از کنار این سوژهها به آرامی عبور کند و تارانتینو هم همین کار را کرده است.
در زمان ساخت فیلم روزی روزگاری در هالیوود، تارانتینو اعلام کرد که قرار بوده «هاروی واینستین» (تهیهکننده هالیوودی که بعد از افشای رسواییهای اخلاقی و تعرض به زنان متعدد، از کار کنارهگیری کرد) تهیهکنندگی کار را بر عهده بگیرد، ولی بعد از موج افشاگریها در هالیوود و کنار گذاشته شدن این تهیهکننده قدیمی، تارانتینو به کمک کمپانی «کلمبیا پیکچرز» و «دیوید هیمن» (تهیهکننده معروف انگلیسی که هشتگانه هری پاتر را تهیه کرده است) فیلم روزی روزگاری در هالیوود را میسازد و روایت این قاتلان قهرمان را روی پرده میبرد! در واقع اجازه نزدیک شدن به سوژهای چنین ملتهب فقط در صورتی به تارانتینو داده شده تا تصویری قهرمانانه از قاتلان سفیدپوست به نمایش گذاشته شود و تارانتینو نیز این ریسک را پذیرفته است.
حاشیههای نژادپرستی
تارانتینو در آثارش همواره به موضوع نژادپرستی در امریکا پرداخته است. فیلم درخشان جنگجوی زنجیر گسسته اوج کار او در به تصویر کشیدن نژادپرستی نهادینه شده در امریکاست. درباره سکانس مربوط به بروس لی اگرچه برخی آن را نژادپرستانه تلقی کردهاند، اما تارانتینو به شدت چنین رویکردی را تکذیب میکند.
به اعتقاد عدهای در مورد صحنههای حضور ستاره چینی بروس لی در فیلم، که اعتراضات دختر بروس لی و کشور چین را در پی داشت، باید گفت با توجه به پیشینه نگاه امریکا به چین و رفتار هالیوود با شخصی مثل بروس لی قبل از رفتن به چین و رسیدن به موفقیت، منطقی است که چنین تصویری ساخته شود؛ مخصوصاً که بروس لی قبل از مشهور شدن در کشور مادریاش، شانس خود را در هالیوود امتحان کرده بود، ولی به هیچ وجه سیستم فیلمسازی و سریالسازی امریکا اجازه بروز به او نداده بود و درست بعد از برگشت پیروزمندانه از کشور مادریاش و بازی و ساخت فیلمهای پولساز در چین، مورد توجه تهیهکنندگان هالیوودی قرار گرفت.
بروس لی دقیقاً بعد از این اتفاقات دیگر آن جوان گمنام چینی نبود که امیدوار است نقشی در فیلم یا سریالی بیاهمیت در هالیوود بازی کند، بلکه شخصیتی بود که میتوانست برای هالیوود پولساز باشد.
البته در فیلم به خاطر استفاده هوشمندانه کارگردان از زبان طنز و بهکارگیری کمدی موقعیت مناسب، مسئله نژادپرستی هم مانند خشونت تعدیل میشود و به نوعی میشود گفت که تارانتینو در این فیلم سعی کرده به بهترین شکل ممکن هر چه را دوست داشته و حتی فانتزیهای قهرمانانه امریکایی را به تصویر بکشد بدون اینکه خیلی اعصاب مخاطبانش را خورد کند.
در هالیوود همه وسیلهاند
در فیلم روزی روزگاری در هالیوود، وضعیت بازیگران در درجات مختلف به خوبی توصیف شده است. این فیلم که در واقع سیر تاریخ سینما و بازیگران هالیوود را هم به تصویر میکشد، به مخاطبانش به خوبی نشان میدهد که وقتی سرمایه و سرمایهدار در مملکتی سالار باشند یعنی چه... در روزی روزگاری در هالیوود، مخاطب میبیند که بازیگری مانند ریک، برای اینکه در پروژهها باقی بماند مجبور میشود سینمای هالیوود را که مدتی است دیگر تحویلش نمیگیرد، رها کند و در فیلمهای درجه ۲ و ۳ ایتالیایی بازی کند تا شاید دوباره فرصتی گیر بیاورد و مورد توجه تهیهکنندگان هالیوودی قرار بگیرد. فیلم وضعیت زنان و نگاه هالیوود به آنها را هم بهخوبی شرح میدهد.
شارون تیت به عنوان بازیگری که به خاطر بازی در فیلمهای درجه ۲ معروف بود و بعد از آن هم به خاطر ماجرای ازدواجش با رومن پولانسکی کارگردان لهستانی، در آن دوران به شدت معروف شده بود، با قتلی فجیع کشته میشود. فیلم روزی روزگاری در هالیوود، تصویری از جسمگرایی کامل هالیوود، در مورد زنان به نمایش میگذارد. این بازیگر در فیلم تارانتینو به عنوان موجودی بیاراده و عروسکی زیبا به تصویر کشیده میشود و همین مطلب بهخوبی توانسته مخاطبان را با تصویر و نگاه هالیوود به زنان آشنا کند. در صحنههایی از فیلم که این بازیگر به سینما میرود و خود را ستاره فیلم معرفی میکند، ولی باجهدار به سختی او را میشناسد و به جایش بلیتی مجانی برای دیدن فیلم خودش به او میدهد، نشان از سیل بازیگران همردهای دارد که در آن روزگاران و حتی بعد از آن، وارد فیلمهای هالیوودی مختلف در سطوح متفاوت میشدند و بدون اینکه به شهرت واقعی برسند، کنار گذاشته میشدند.
در فیلم روزی روزگاری در هالیوود، آن روی نامهربان هالیوود نشان داده میشود که حتی نسبت به ستارگان خود، تا وقتی ارزش قائل است که آن ستارگان برای کمپانیهای بزرگ، پولساز باشند و صدالبته که بی، چون و چرا در پروژههای مختلف شرکت کنند و در غیر این صورت با سرعتی کنار گذاشته میشدند که گویی هرگز در این صنعت وجود نداشتهاند.
استقبال و جوایز
فیلم روزی روزگاری در هالیوود با وجود فیلمنامه هدفمند و حسابشدهاش و همچنین به خاطر بازی بازیگران حرفهای و معروفش توانست جوایز بینالمللی زیادی را در سال گذشته میلادی و امسال از آن خود کند، اما جالب است که اسکار علاقهای به این فیلم نشان نداد. فیلم روزی روزگاری در هالیوود علاوه بر نظر مثبت منتقدان توانست در گیشه هم فروش قابل قبولی داشته باشد و با بودجه ۹۰ میلیون دلاریاش حدود ۳۷۲ میلیون دلار بفروشد و جزو فیلمهای پرفروش سال گذشته میلادی شود. البته طبق گفتههای کارگردان فیلم، بعید نیست که بهزودی مینیسریالی چند قسمتی از این فیلم ساخته شود تا صحنههایی را که کارگردان در فیلم نتوانسته به خاطر محدودیت زمانی از آنها استفاده کند، در آن گنجانده شود.