نامهنگاری خانه سینما با رئیس قوه قضائیه اگر چه میتواند رویکردی مثبت تلقی شود، اما از محتوای نامهای که خانه سینما نوشته میتوان رد نگاهی را دید که ریشهای به مسائل سینما نمینگرد. در نامه خانه سینما به رئیس قوه قضائیه آمده است: «آیا مطلع هستید که سینمای ایران در مقام بازتابدهنده صدا و تصویر مردم ایران با چه دشواریهایی روبهروست؟» از همزمانی این نامه با روزهایی که فیلم «خانه پدری» از سوی دادسرای فرهنگ و رسانه توقیف شده میتوان حدس زد که خانه سینما در واکنش به این اقدام به رئیس قوه قضا نامهنگاری کرده است، البته درباره درستی یا نادرستی ورود دادسرا برای توقیف فیلمی که مجوز قانونی دارد میتوان مناقشه کرد که موضوع این نوشتار نیست، اما نمیتوان از موضع عجیب خانه سینما درباره نسبت آثاری که به زعم ایشان بازتابدهنده صدا و تصویر مردم ایران هستند، بیاعتنا گذشت.
به نظر میرسد ریشه مشکلات سینمای ایران از همین نگاه ناشی میشود. آیا آثاری، چون خانه پدری بازتابدهنده سیمای واقعی مردم ایران هستند؟ البته در متن خانه سینما اشاره مستقیمی به فیلم خانه پدری نشده، اما به کار بردن این ادعا در نامه یا نشان از بیسلیقگی دارد یا بیدقتی.
میتوان گفت مشکل سینمای ایران که هر از گاهی منجر به چالش با دستگاههای نظارتی میشود نبود گفتمان در سیاستگذاری و راهبری است. در واقع این ضعف باعث شده هر فیلمسازی برای تولید اثرش تنها به سلایق و افکار خود متکی باشد و جای چارچوبی که بتواند راهنمای او در مقابل تبعات منفی احتمالی باشد همیشه خالی بوده است. نبود گفتمان مسلط در سینمای ایران باعث شده که اساساً نقد درون گفتمانی هم وجود نداشته باشد. این نبودنها کار را به جایی رسانده که نهادی مثل خانه سینما همواره در مواجهه با هر چالشی که در سینما ایجاد میشود به نامهنگاری و صدور بیانیه که البته میتواند حق این نهاد باشد اکتفا کند و هیچ گاه مطالبهای از سینماگران برای تقویت و ارتقای محتوایی آثار وجود نداشته باشد. گویی هر آنچه سینماگر ایرانی میسازد اثری است که بیبرو برگرد مثبت تلقی میشود و هیچ فرد یا نهادی خود را موظف به این نمیداند که نقاط منفی یک اثر هنری را گوشزد کند. شاید دلیل اصلی این است که گردانندگان نهادهای سینمایی ترجیح میدهند خود را درگیر مسائلی از این دست نکنند، لذا صدور بیانیه و نامهنگاری راحتترین کاری است که میتوان در چنین مواقعی انجام داد.