سرویس سبک زندگی جوان آنلاین: بخواهیم از زیباییاش بگوییم نمیدانیم از کجا شروع کنیم! بخواهیم از کمالش بگوییم در وصف نمیگنجد! بخواهیم از عظمتش بگوییم از بیان عظمتش قاصریم! بخواهیم از عمق عجایب و غیبگوییها و پیشگوییها و اسرار نهان و آشکار شده و نشدهاش بگوییم در حد فهم ما نیست! بحث از یک کتاب است، اما نه یک کتاب ساده و معمولی! بلکه صحبت از امالکتب است، همان که معجزه آخرین رسول الهی است.
آیا حق قرآن را بهجا میآوریم؟
اسرائیل که مظهر ایراد، بداخلاقی، ظلم و... است هنوز که هنوز است، گهواره موسی (ع) را به نشانه تقدس در موزه نگهداری میکند. گهوارهای که خودش معجزه نیست بلکه یهود معتقد است، چون حامل پیامبرش در کودکی به سوی قصر فرعون بوده است، باید مورد احترام قرار گیرد. گهوارهای که حامل پند و صحبت خاصی به مخاطبی که نزد او باشد، نیست، نمادی بیش نیست، چون از جمادات است و زنده نیست. یا مسیحیان از نماد صلیب در هر کجا به عنوان امری مقدس که یادآور پیامبرشان است، استفاده میکنند و همینطور است، رفتار ادیان مختلف با نمادهای مقدسشان، اما ما مسلمین با معجزه رسولمان چه میکنیم؟
آیا آن گونه که باید و شاید حق قرآن، این معجزه الهی را بهجا میآوریم؟ آیا روش احترام ما به این کتاب عجیب و معجزه دائمی باید همانند روش ادیان دیگر با نمادهای مقدس دینیشان باشد؟ آیا این گونه نیست که برخورد بسیاری از ما با این وحی منزل همانند رفتار یهودیان با همان گهواره جامد و بیروح حضرت موسی (ع) است؟ آیا آن را با همان روش موزهوار به نشانه احترام در بالاترین جای منزل روی طاقچهها و قفسه کتابخانهها نگهداری نمیکنیم؟!
آیا انصافاً جایگاه قرآن، به تلاوت در مراسم ختم و مواقع خاص مثل مراسم حج و ماه رمضان ختم میشود و بس؟! جالب اینجاست که بسیاری از قاریان قرآن هم اندر خم صوت و لحن و تحقیق و تحدیر و تند و آهسته خوانی و... ماندهاند! قرآن را میخوانند، با صوت زیبا هم میخوانند، اما دریغ از اندکی تأمل و تعمق و تدبر و تفکر! یا گروهی هستند که به قصد زیاد شدن نور چشم و فقط و فقط به نیت ثواب یا برای ختمهایی که برای رفع مشکلاتشان میگیرند آیات نورانی حق را فقط نظاره کرده و از آن رد میشوند. در حالی که غرق در افکار و مشکلات خود هستند.
قرآنداری و قرآنخوانی به سبک امام خمینی (ره)
جالب است وقتی زندگینامه بزرگانی، چون امام خمینی (ره) را میخوانیم مشاهده میکنیم که ایشان سالی یک بار قرآنشان را عوض میکردند، چراکه آنقدر در طول روز با آن دمخور بودهاند که کتابی که از کودکی ما را از آن ترسانده و گفتهاند باید در جایی بلند و دور از دسترس برای احترام نگهداری شود را آنقدر ورق میزدند و میخواندند که دیگر قابل استفاده نبود و آن را با یک قرآن نو عوض میکردند.
یک سانت خاک روی قرآن!
متأسفانه هستند مسلمین و شیعیانی که سال به سال در خانهتکانیها باید یک سانت خاک از روی قرآن کتابخانهشان پاک کنند، چراکه سال تا سال به آن سر نمیزنند! و چه دردناک است که اصلاً توجه نمیکنند مشاوری که از این مطب به آن مطب، برای رفع مشکلات زناشویی، تربیت فرزند، افسردگی و... به دنبال آن هستند با تدبر در آیات اعجابانگیز قرآن دستیافتنی است! و چه دردآور است که ما متوجه نیستیم این معلم راهنمای همیشه در دسترس، این لوح محفوظ بیعیب و نقص، چه زیبا در مورد راهحل مشکلاتمان با ما سخن میگوید!
کتابی با خصوصیات کامل یک معجزه
قرآن، کتابی که کمترین وجه معجزهاش این است که از زبان فردی امی که حتی سواد خواندن و نوشتن نداشت در میان اعراب بادیهنشین نازل شد. آن هم اعرابی که به طغیان و وحشیگری در زمان خود معروف بودند، اعرابی که به راحتی و وقاحت تمام دخترانشان را به جرم اینکه خدا خواسته بود که مؤنث باشند، زندهزنده در گور میکردند، اعرابی که به راحتی زنان خود را به خاطر یک نافرمانی به قتل میرساندند و آن زن هیچ حق و حقوقی در قانونگذاری ایشان نداشت. اعرابی که به راحتی زن خود را در قمار میباختند و با کمال میل او را به برنده تقدیم کرده یا قرض میدادند!
شاید بتوان گفت بهترین حسن ایشان زبان پر از قواعد و رمز و راز و چند وجهی ایشان بود که آنها را به سرودن شعر و قصیده و متنهای ادبی تشویق میکرد و یکی از بهترین تفریحات ایشان شب شعرهایشان بود. به طوری که بهترین شعرها را روی پوستهای چرم مینوشتند و از بالای خانه کعبه به عنوان مدال افتخار به بتهایشان اهدا میکردند. البته شایان ذکر است مضمون شعرهایشان موضوعات پستی، چون مستی و عشق و عاشقی و زنبارگی و صحبت در مورد لذایذ بود و در شعرهایشان برای جفت شدن قافیه هر مفهوم درست و نادرستی بود وارد میکردند چراکه تمام هم و غم ایشان تنظیم و همآهنگی قافیهها بود.
اینک در چنین جامعهای که حتی افراد فرهیخته و اهل علمشان هم بویی از فرهنگ و اخلاقیات نبرده بودند، پسری سراسر نور و متفاوت از همگان به دنیا آمد و با توکل و استعانت از خدای جدش ابراهیم (ع) توانست در مقابل تمام شرارتها و بیاخلاقیها و زورگوییهای ایشان بایستد. آن هم به برکت یک کتاب، اما نه یک کتاب معمولی بلکه کتابی با خصوصیات کامل یک معجزه.
حکیمی که هدایتگر هر انسانی استقرآن، حکیمی که هدایتگر هر انسانی است و با اصول مشخصی از جانب پیامبر گرامی اسلام (ص) و خاندان پاک و مطهر ایشان از قرآن بهره میجوید. شاید این نکته جالب به نظر برسد و خواننده در ذهن خود سؤال کند مگر قرآن خواندن هم اصول دارد؟ مگر همین که قرآن را برداریم و متن عربی آن و نهایتاً ترجمه آن را بخوانیم، کافی نیست؟ پاسخ منفی است.
به جرئت میتوان گفت درست است که حتی نگاه کردن به قرآن هم اثرات مادی و معنوی خاص خود را روی نویسنده میگذارد، اما حتی قرائت آن با بهترین صوتها و با رعایت تمامی قواعد هم دلیل نزول این وحی منزل نیست! چیزی که این روزها در جامعه باب شده است گذاشتن دورهها و کلاسها و حتی مدارس قرآنی است که تنها تأکید ایشان بر ظواهر قرآن است. ظواهر و زیباییهایی که الحق و الانصاف باعث دلبری و جذابیت قرآن میشود، اما کافی نیست.
آیا کل آنچه قرآن از ما میخواهد قرائت و ترتیل و زیباخوانی قرآن است و بس؟ کسی که حافظ شد دیگر چیزی برای آموختن برایش وجود ندارد و به انتهای مفاهیم قرآن مشرف شده است؟ یا حتی کسی که کل قرآن و تفاسیر موجود آن را بخواند دیگر سؤالی از آن برایش باقی نمیماند؟ باز هم پاسخ منفی است!
این کتاب حکیم، بیجهت معجزه نام ندارد. قابلیتی دارد که میتوان از هر آیه آن برداشتهایی متناسب با فهم و درک خود کرد (البته منظور ما تفسیر به رأی نیست که گناهی بس نابخشودنی است. تفاوت تفسیر به رأی و تدبر در نوع تفکر فرد است، به گونهای که کسی که تفسیر به رأی میکند قصد دارد نظر خودش را به قرآن تحمیل کند و بگوید منظور خداوند از فلان آیه همین است و بس! در حالی که فرد متدبر با استفاده از قوه تعقل و تفکرش آنچه به ذهنش میرسد را به صورت سؤالی در گوشه ذهن نگه میدارد تا با مراجعه به کشفیات اهل فن به صحت و سقم آن واقف گردد.)
چرا در قرآن تدبر نمیکنید؟!
به حکم آیه «افلا یتدبرون القرآن» که خداوند با حالت استفهام انکاری (شدیدترین لحن سؤال که بیانگر تعجب گوینده، به حالت سؤالی منفی است) مخاطب را مورد خطاب قرار میدهد و میگوید: چرا در قرآن تدبر نمیکنید؟! تدبر امری است که سالیان سال از پرداختن به آن غفلت شد. به خاطر تندرویهای برخی اهل علم که از تدبر در قرآن به خاطر ترس از تفسیر به رأی ممانعت به عمل آمد، به گونهای که این روزها حتی از افراد اهل علوم قرآنی هم که بپرسی تدبر خواندهای یا نه با تردید میگوید: دربارهاش چیزهایی شنیدهام! پس این حکم دعوت با اصرار این آیه خطاب به چه کسی است؟
آیا خطاب به غیر شیعیان است که به تفسیر قرآن اعتقاد ندارند یا نه به تک تک افرادی برمیگردد که وقتی آیهای از قرآن میخوانند در کلمه به کلمه آن و نوع چینش کلمات در کنار هم در یک آیه و علت ترجیح آیهای بر آیه دیگر در ذهن خود گزارههای سؤالی ایجاد کنند؟ چرا خدا اینجا این رو گفته، اما در جای دیگر کلمهای دیگر به کار برده؟ و...
اعجاز قرآن به یک بعد محصور نمیشود
استاد چیتچیان، از اساتید مدرسه قرآن و عترت دانشگاه تهران درباره خاطراتشان از اهل تدبر در قرآن میگفتند: روزی با عدهای حافظشناس به مناظره نشسته بودم. ایشان میگفتند: در دیوان حافظ هم میشود به صورت تدبری نظاره کرد و این خصوصیت مخصوص قرآن نیست. من در این زمان به ایشان گفتم: شما حاضرید به یکدیگر یک روز فرصت بدهیم تا من از یکی از سورههای کوچک قرآن و شما از یکی از قصیدههای حافظ گزارههای سؤالی تنظیم کنیم تا ببینیم چگونه است و آنها قبول کرده بودند و بعد از یک روز آن چند نفر با کلی فکر کردن توانسته بودند از یک قصیده بلند دو صفحه گزاره تهیه کنند و من تنها از یک آیه قرآن بیشتر از ۱۶ صفحه و آنها به وجد آمده بودند!
اعجاز قرآن تنها به یک بعد محصور نمیشود. مثل زنده کردن مرده توسط عیسی مسیح (ع) یا اژدها شدن عصای موسی که تنها یک بعد و یک چهره داشت و بس و تمام شد و رفت. اما قرآن آنچنان عظیم، منحصر به فرد و بیمانند و تکرار نشدنی است که به جرئت کل اهل فن را به مبارزه طلبیده و میگوید: اگر توانستید ۱۰ سوره اگر نه یک سوره و اگر نه ۱۰ آیه تولید کنید که بشود با قرآن برابری کند!
کو مرد عمل؟
قرآن کتابی است که در برابر حجم عظیم مفاهیمی که در خود جای داده و به گفته خداوند هیچتر و خشکی نیست مگر آنکه در قرآن ذکر شده است، میتواند با چندین کتابخانه بزرگ مقایسه شود و باز هم کم نیاورد. چون هنوز عوامل کشف نشده زیادی در آن نهفته است که به علل مختلفی از جمله مصلحت خالق آن یا اینکه زمان کشف آن نرسیده باشد، هنوز هویدا نگشته است!
چه کتابهایی که درباره یک آیه بسم الله الرحمن الرحیم و آثار آن نوشته شده است! چه کتابهایی که در مورد شفا بخش بودن و جنبه درمانی آیات و سورههای مختلف ثبت شده است. چه کتابها که در مورد قصص قرآنی و برداشتها و عاقبتنگریها در اعمال اقوام پیشین نوشته نشده است. اما کو مرد عمل؟ کو کسی که بتواند با جرئت در مقابل قرآنی که پیامبر (ص) به خداوند از امتش شکایت میکند که اینان آن را مهجور قرار دادند، از خود دفاع کند و بگوید من حق قرآن را کامل بهجای آوردم؟
واقعاً مسلمین به وصیت پیامبر در روز عید غدیر عمل کردند که اهل بیتش و قرآن را دو امانت در نزد امت قرار داد؟ پیامبر فرمودند: «انی تارک فیکم الثقلین کتاب الله و عترتی» با تک تک اهل بیت پیامبر (ص) نهایت بیرحمیها اعمال شد و هر کدام از عترت نبیالله را به طرز خاصی به شهادت رساندند و اینک هم کتابالله که این گونه به آن بیتوجهی میشود. عدهای، چون وهابیها که بویی از تفسیر و تدبر نبردهاند و با قوانین خندهدار و سراسر مشکل، آیات را تفسیر به رأی میکنند و احوال بقیه هم که...
کاش اندکی بیشتر در این باب تأمل میکردیم و با این معجزه الهی مانند یک شیء مقدس که تقدسش در صفحات و آیات و بیوضو دست نزدن و قرائت و صوت و لحن خلاصه شود، برخورد نمیکردیم. کاش امت پیامبر (ص) قدر این معجزه الهی را که عظیمترین و بینظیرترین معجزه از جانب حق است، بیشتر میدانستند.
*کارشناس الهیات