سرویس سیاسی جوان آنلاین: جماعت تجدیدنظرطلب برای «سهیم نشدن در ناکارآمدی دولت دوازدهم و مجلس دهم» همچنان فرار را بر قرار ترجیح میدهند و در چهار ماه مانده به انتخابات مجلس شورای اسلامی تلاش میکنند به افکار عمومی این مسئله را بقبولانند که اصلاحطلبان در به وجود آمدن مشکلات کنونی کشور مقصر نیستند چراکه آنها بیشتر در مقام تشاور بودهاند و در مناصب و سمتهای اجرایی نقش و جایگاه آنچنانی نداشتهاند!
تحلیل امروز رفتار وابستگان به جریان تجدیدنظرطلب آنقدر دشوار و پیچیده نیست؛ تندرویهای صورتگرفته این جریان در انتخابات سال ۸۸ و هنجارهای آنها که با هدف فروپاشی نظام سیاسی کشور پایهریزی شده بود، منجر به رویگردانی جامعه از آنها و به هدر رفتن مشروعیت سیاسی- اجتماعی آنها در انتخابات شده بود چراکه افکار عمومی با مجموعه ادله و اسنادی که در خلال فضای تبلیغاتی - سیاسی و به ویژه در غائلهآفرینی آن مقطع رونمایی شد، پی بردند حمایت و هماهنگیهای صورت گرفته در داخل و خارج از کشور برای بحرانآفرینی و نهایتاً استحاله نظام اسلامی هدف غایی این جریان بوده است و بر همین اساس شخصیتهای مطرح سیاسی این طیف فاقد صلاحیت لازم برای حضور در دولت و مجلس هستند.
اصلاحطلبی، الگوی رفتاری دولت تدبیر و امید
از آن سال به بعد فعالان این جریان «بازگشت به حاکمیت» را به عنوان اصلیترین راهبرد خود انتخاب کردند و به همین دلیل در انتخابات سال ۹۲ به یک باره حسن روحانی نامزد اختصاصی آنها در انتخابات انتخاب شد و با مسجل شدن پیروزی وی، تفکرات به اصطلاح اصیل جریان اصلاحطلبی در اولویت تمام اقدامات دولت از حوزه فرهنگی و سیاسی گرفته تا در حوزه اقتصادی و اجتماعی قرار گرفت، کمااینکه از عادیسازی روابط با امریکا و عبور از مفاهیم انقلابی در عرصه سیاست خارجه گرفته تا گسترش ابتذال و بیبندوباریهای مرسوم خیابانی- مجازی در قالب طرح ضرورت «افزایش آزادیهای فردی و اجتماعی» و لیبرالی عمل کردن در حوزه اقتصاد و چاق کردن قشر مرفه جامعه و بیتوجهی به اقشار فرودست و مستضعف جامعه، همگی از برکات تفکرات مدعیان اصلاحطلبی است.
بعد از انتخابات ریاست جمهوری سال ۱۳۹۲ که چشمانداز جماعت تجدیدنظرطلب برای تغییر ماهیت انقلاب در دو حوزه داخلی و خارجی با «بیبرنامگی دولت برای اداره امور کشور» گلآلود شد و ایده اصلی آنها برای اداره کشور مبنی بر «عادیسازی روابط با غرب تسهیلکننده مشکلات اقتصادی» با گرانیهای بیسابقه و رشد خیرهکننده کالاهای اساسی و افزایش قیمت مسکن و اتومبیل مخدوش شد، رهبران و تئوریسینهای این طیف کنارهگیری اسحاق جهانگیری را پیشنهاد دادند.
از آن روز تاکنون بسیاری از شخصیتهای وابسته به این جریان تلاش کردهاند با توجیهات مختلف میان اصلاحطلبی و دولت فاصلهگذاری کرده و ناکارآمدیهای موجود را سهم دولت و نه رهبران جریان اصلاحات که با تکرار کردن یکی از عوامل مهم رأیآوری لیست امید در مجلس و موفقیت حسن روحانی در دو انتخابات سالهای ۹۲ و ۹۶ بودهاند، عنوان کنند.
آخرین نمایش برای جلوگیری از سقوط
آخرین فصل جماعت تجدیدنظرطلب برای فرار از پاسخگویی را میتوان در اظهارات عبدالواحد موسویلاری نایب رئیس شورای عالی سیاستگذاری اصلاحطلبان و وزیر دولت اصلاحات درباره نقش و جایگاه جریان متبوع خود در به وجود آمدن مشکلات کنونی کشور مشاهده کرد: «اصلاحطلبان یک کارنامه روشنی از سالهای ۷۶ تا ۸۴ دارند که ما اگر بخواهیم در مورد اصلاحطلبان داوری کنیم، باید این مقطع را به داوری بگذاریم نه سالهای ۹۲ تا ۹۸ یا ۱۴۰۰ را برای اینکه این دولت هیچوقت مدعی اصلاحطلبی نبوده بلکه اصلاحطلبان بنا بر مقتضیاتی از این دولت حمایت کردهاند و الان هم حمایت میکنند. این دولت نماد اصلاحطلبی نیست، دولت اصلاحطلبی دولت ۷۶ تا ۸۴ است که کارنامه روشن و قابل دفاعی دارد.» پیش از این نیز سعید حجاریان مدعی شده بود: «اصلاحطلبان هیچگاه با روحانی عقدی به معنای ائتلاف نبسته بودند و حالا که آقای روحانی از خودش عبور کرده، طبیعی است که برخی اصلاحطلبان با او زاویه پیدا کنند.»
در بحبوحهای که شمار زیادی از شخصیتها و رسانههای منسوب به جریان تجدیدنظرطلب تلاش میکردند صف خود را از دولت جدا و به «بازگشت به حاکمیت به واسطه موفقیت انتخاباتی حسن روحانی در سال ۹۲» بسنده کنند، محمد عطریانفر فعال مشهور این جریان میگوید: «حتماً باید در هر شرایطی از دولت حمایت کرد زیرا ما عملکرد دولت، توفیقات و دستاوردهای آن را در پارادایم اصلاحات یک دستاورد قابل دفاع میدانیم. هیچ دلیلی وجود ندارد که به خاطر عواملی که خارج از اراده دولت بر کشور و ملت تحمیل شده بخواهیم حساب خود را از دولت جدا کنیم. این یک رسم ناجوانمردانه است و باید از آن پرهیز کنیم.».
اما برخلاف ادعای اخلاقمدارانه عطریانفر آنچه امروز برای جماعت تجدیدنظرطلب موضوعیت و اهمیت دارد فاصله گرفتن از دولت، انتقاد هوشمندانه و گسترده از اقدامات دولت با هدف گسترش قدرت اجرایی خود در انتخابات پیش رو است.
اسفندماه سال گذشته بود که روزنامه آفتابیزد نیز جداسازی میان اصلاحات و دولت را نادرست خوانده و در انتقاد به چنین رویهای نوشته بود: «آیا اصلاحطلبان معاملهگران خوبی هستند؟ من معتقدم خیر. نسبت فعلی آنان با دولت روحانی را نیک بنگرید. رسماً جریان اصلاحطلب با نیت های مختلف دو شقه شده است؛ یک بخش اصرار دارد خرج خود را از پاستورنشینان جدا کند و بخش دیگر یا سکوت کرده یا حاضر نیست آنچنان به میدان بیاید و از دو انتخابات ۹۲ و ۹۶ حمایت کند.» در بخش دیگری از این مقاله آمده است: «اصلاحطلبان چه بخواهند و چه خیر، در قبال دعوت مردم در سالهای ۹۲ و ۹۶ مسئولند و باید در قبال آن پاسخگو باشند، حتی اگر عملکرد روحانی در پایان به گونهای باشد که اصلاحطلبان ناچار باشند از پیشگاه ملت عذرخواهی کنند باید این کار را انجام دهند.»
نقطه تلاقی اصلاحات و دیگر غربزدهها
عبور دادن کشور از مبانی انقلابی و مذهبی به ویژه در عرصه سیاست خارجه و به اصطلاح تغییر ماهیت انقلاب اسلامی هدف مشترک جماعت مدعی اصلاحطلبی و هر طیف غربزده دیگری است که امروز در قالب عناوین پرطمطراق در درون کشور فعالیت میکنند و چنین هدفی همچنان مورد تأیید وحمایت غربیها بوده است. اندیشکده امریکایی رند درباره ضرورت حمایت از یک تفکر و جریان خاص در ایران مینویسد: «مقامات و کارشناسان حوزه ایران در واشنگتن باید ماهیت واقعی سیاستگذاری در تهران را درک کنند. باید دو دیدگاه در ایران را مورد توجه قرار دهند؛ اردوگاه حامیان آرمانهای جمهوری اسلامی که برای نیل به آن مبارزه میکنند و اردوگاه حامیان روابط ایران با امریکا که برای آینده این روابط فعالیت میکنند. بر اساس این ادراک و توجه، واشنگتن برای مقابله با ایران تنها به راههایی برای تقویت موقعیت میانهروها نیاز خواهد داشت.»