سرويس سیاسی جوان آنلاين: بیسمارک نخستین صدراعظم ژرمنها در مقدمه زندگینامهاش میگوید: «اگر بهجای اسلحه با معلم به جنگ دنیا میرفتیم، همه دشمنان نابود میشدند»، لابد مرادش از معلم این نیست که جای سربازان پیادهنظام آلمانی، معلمها را به خط مقدم بفرستد. منظور بیسمارک از این تعبیر دقیق این است که حقیقت جنگی که دولتمردان و سیاستگذاران از آن غافل هستند، نه در خط مقدم و پشت خاکریزهای خاکستری و گونی سنگرهای خاکی که در پشت نیمکتهای چوبی مدرسهها شکل میگیرد. هر ملت و جامعهای در این رزمگاه کلاسیک پیروز شود، در باقی میدانها نیز سربلند و پرچمش برافراشته است. جایی که دانشآموز سرباز حقیقی جنگی علمی است، میآموزد چگونه ذهن و دیدگاه شناختی و آموزشیاش را تقویت و تئوریزه کند.
بیسمارک، اما احتمالاً نمیدانست که در فرهنگ اسلامی محمل و محلی است که نه فقط دانشآموزان که همه افراد جامعه در آن حاضر میشوند و نه تنها از منظر علمی و آموزشی که تمام ساختار فکری، ذهنی، عقیدتی و فرهنگی خود را سامان میدهند؛ جایی در مرکز هر شهر، در وسط یک روز تعطیل، در مناسکی متصف به همان روز؛ «نماز جمعه». مصلی و مسجد جامع منحصراً جایی برای خواندن یک شریعت دینی به نام نماز نیست.
نماز جمعه در حقیقت یک مدرسه است؛ یک دانشگاهِ دائمی. تو بخوان مرکز فکر و اندیشهورزی؛ قرارگاهی برای پویایی اندیشه و ورزیدگی تربیت دینی و اخلاقی و سیاسی افرادی که تکتکشان در کنار هم جامعه را ساخته و بنیان مینهند، بن و شالوده فرهنگی خود را بنا میکنند؛ قرارگاهی که در آن تمام نیروهای متقابل و متخاصم سرنوشتی در برابرش جز شکست ندارند چراکه باروی این قرارگاه از تنهای مؤمنان است و برجش از امامی صالح و عادل. هر چند ارتشهای فکری و نظامی و سیاسی در مقابل این قرارگاه، با نیروهای نظامی و ساختار به ظاهر منسجمشان قوی باشند ولی همه در انتها محکوم به نابودی هستند.
فردریش انگلس، نظریهپرداز و فیلسوفِ انقلابی آلمانی در کتاب «جنگ دهقانی» از مواجهه ارتش انگلیس در تجاوز به جنوب ایران مینویسد: «انگلیسیها به بوشهر حمله کردند و در آنجا با مقاومتی بیباکانه مواجه شدند. مردانی در بوشهر میجنگیدند که ظاهراً جزو ارتش منظم نبودند ولی غیرقابل نفوذ بودند.» فکر میکنم نماز جمعه چیزی شبیه همان سد بوشهری است که هر نیرو و آشوب و متجاوز و خصمی را منهدم کرده و اجازه نفوذ به هیچ مور و ملخی را نمیدهد. هر نیرویی در مقابلش چنان بیجان و نحیف است که کارش به جنگ هم نمیرسد. به قول منوچهریدامغانی، شاعر بلندآوازه قرن پنجم هجری:
با چنین کم دشمنان کی خواجه آغازد به جنگ
اژدها را حرب ننگ آید که با حربا کند
*دانشجوی دکتری فلسفه هنر