جوان آنلاین: تفرقه و نبود روابط مسالمتآمیز میان کشورهای مسلمان، زمینهساز تنشهای درونمنطقهای و نفوذ بازیگران فرامنطقهای در منطقه و پیرامون است. در مقابل، اتحاد و همگرایی میان کشورهای اسلامی میتواند به کاهش تنشها، گسترش همکاریهای اقتصادی و سیاسی، مقابله مؤثر با تهدیدات مشترک و ارتقای جایگاه کشورهای اسلامی در سطح جهانی منجر شود، ازاینرو بازتعریف روابط میان کشورهای اسلامی بر پایه همکاری راهبردی و درک مشترک از منافع و تهدیدات، ضرورتی اجتنابناپذیر برای حفظ ثبات و امنیت منطقه محسوب میشود. در شرایطی که در منطقه امریکا و رژیمصهیونیستی در پی ایجاد تنش، اختلاف و توسعه زمینی هستند، تنها عاملی که میتواند امنیت جمعی مردم را تضمین کند، اتحاد میان کشورهای اسلامی و گسترش روابط همهجانبه و امنیتی میان آنان است.
بدون «اتحاد» منطقه فرو میپاشد
شرایط متشنج در منطقه و دخالت بازیگران فرامنطقهای مانند امریکا و برخی کشورهای اروپایی، اوضاع را عمداً به سمت تشکیل اتحادهای مخالف و متعارض با محوریت ارتباط با رژیم پیش میبرد. در حالی که تجاوزات گستاخانه رژیمصهیونیستی به خاک کشورهای اسلامی تمامی ندارد، اهمیت رسیدگی به سیاست تأمین امنیت جمعی و اتحاد مسلمانان بیشتر احساس میشود، به خصوص که امریکای نقشآفرین در منطقه برای تسهیل مسیر اشغالگری اسرائیل و رساندن آن به قدرت برتر منطقه از هیچ کوششی فروگذار نمیکند. گرچه پیشتر تصور برخی دولتمردان منطقه، تجاوزات اسرائیل معطوف به محور مقاومت و ایران و کمی خوشایند میل باطنی آنها بود، اما حمله به خاک قطر و تهدید لفظی ترکیه، دامنه تهدید رژیمصهیونیستی را به کل منطقه گسترش داد.
این را میتوان بخشی از پروسه «صلح از طریق قدرت» امریکا نامید. بعد از ۷ اکتبر، برخی کشورهای منطقه به دلایل ملاحظات داخلی و هراس از افکار عمومی که به مخالفت با جنایات رژیم برخاسته بودند، روند عادیسازی یا حتی مناسبات دوجانبه را تعلیق یا مخفی کردهاند. این وضعیت برای رژیمصهیونیستی گران بود، به همین منظور حمله به قطر پس از تجاوز به خاک ایران، حاوی پیام قدرتنمایی و هشدار مستقیم به کشورهای منطقه برای هر گونه تعلل یا تغییر در رویه قبلی بود، از این رو برای مقابله با تهدید بزرگ و ملموس رژیمصهیونیستی و همچنین امریکا، کشورهای منطقه باید به سمت همافزایی و تشکیل بلوکهای ضدصهیونیستی متمایل شوند.
مواضع آشکار و صریح پاکستان در مخالفت با سیاستهای رژیمصهیونیستی و حمایت عیان آن از ایران در جنگ تحمیلی ۱۲ روزه، سرمنشأ پیدایش اتحادهای ضدصهیونیستی خواهد بود، از این رو دستگاه دیپلماسی کشور میتواند با بهرهگیری از فضای جدید ایجادشده در روابط میان کشورهای عربی و رژیمصهیونیستی پس از تجاوز به قطر، به گسترش و تقویت این بلوک سیاسی- منطقهای امیدوار باشد.
در صورت برنامهریزی دقیق و استفاده هوشمندانه از ظرفیتهای موجود، این روند میتواند به شکلگیری ائتلافی پایدار در حمایت از منافع مشترک جهان اسلام و مقابله با سیاستهای تفرقهافکنانه قدرتهای بیگانه منجر شود.
«ملتها» جایگزین دولتمردان
جنایات رژیمصهیونیستی در غزه، با عکسالعمل شدیدی از سوی مردم منطقه روبهرو شد؛ موضوعی که به شکاف دیرین بین افکار عمومی و برخی دولتمردان در قبال رژیمصهیونیستی افزود و نگرانیهایی را در سطح سیاستمداران ایجاد کرد.
طبق نظرسنجی مرکز عربی واشینگتن (ACW) از میان ۱۶ کشور عربی، میزان مخالفت با بهرسمیتشناختن اسرائیل تقریباً ۸۹درصد است و فقط ۴درصد از پاسخدهندگان از بهرسمیتشناختن آن حمایت کردهاند. در کشورهای مختلف منطقه از جمله عربستان، مراکش و سودان، سطح مخالفت مردم با برقراری روابط با اسرائیل در مقایسه با سالهای گذشته رشد چشمگیری تا حتی دو برابر داشته است، در نتیجه اختفا و انکار مناسبات اقتصادی و تأمین همهجانبه رژیمصهیونیستی اولین راهبرد برخی کشورها برای مقابله با نگرانی بحران مشروعیت بود. به عنوان نمونه ترکیه برای همراهی دروغین و نمایشی با مردم خود و دفع خطر اعتراضات مردمی، در پشت تریبون ادعای قطع روابط اقتصادی با اسرائیل را مطرح کرد، در حالی که دادههای بسیاری حتی از افزایش صادرات انرژی ترکیه به اسرائیل خبر میدهد، از این رو اتحاد بین کشورهای مسلمان منطقه، تنها نباید در سطح دولتها مطرح و پیگیری شود. بهکارگیری دیپلماسی عمومی با محوریت مخالفت با رژیمصهیونیستی میتواند بسیار موفقتر و اثربخشتر عمل کند چراکه در شرایط کنونی، فشار افکار عمومی به یکی از عوامل اصلی جهتدهنده به سیاستهای منطقهای تبدیل شده است.
در چنین فضایی، ایران با بهرهگیری هوشمندانه از ابزارهای دیپلماسی عمومی، میتواند به عنصر جریانساز و پیشبرنده تحولات منطقهای مبدل شود.
این رویکرد با محوریت مخالفت با رژیمصهیونیستی، هم قابلیت توسعه به سایر کشورهای جهان برای تضمین و اثرگذاری بیشتر دارد و هم فشار را به ارکان عمومی رژیم افزایش میدهد. استمرار این روند با توجه به رفتار محتاطانه دولتمردان نسبت به افکار عمومی، زمینه اتحاد و همکاریهای بیشتر را در سطوح دیپلماتیک فراهم میکند.
این وضعیت، فرصتی دوسویه برای دیپلماسی ایران به شمار میآید که میتواند زمینهساز نقشآفرینی فعال در تحولات منطقهای باشد. در مقابل، هدررفت زمان و اتکا بر مذاکرات فرسایشی و بینتیجه با غرب، عملاً این فرصت را از میان خواهد برد.