از محورهایی که امریکا برای تثبیت و گسترش نفوذ خود در منطقه بهره برده، سیاست ایرانهراسی و در ازای آن امریکادرمانی است. امریکا سالها با بازی تهدیدآمیز بودن فعالیتهای ایران علیه کشورهای منطقه، توسعه پایگاههای نظامی و همکاریهای امنیتی و همچنین رخنه مداخلهجویانهاش به مسائل منطقهای را توجیه کرده و به آنها جهت داده است. مهمترین موضوعی که سالهاست دستمایه این ترفند بوده، مسئله هستهای و فعالیتهای منطقهای ایران برای زدودن تروریستها و دست بازیگران فرامنطقهای از عادیسازی بیثباتی است. اما اکنون با وجود آنکه ایران هراسی رو به زوال رفته، کاخ سفید همچنان همان ادعاهای تکراری را تکرار میکند. در حالی که ترامپ جنگ ۱۲ روزه علیه ایران را عامل «صلح از طریق قدرت» خواند که سبب جهانی امنتر شده، در جایی دیگر برنامه هستهای ایران را نابود نشده و همچنان تهدیدآمیز میخواند.
در همین راستا، آژانس بینالمللی اتمی به عنوان بازوی اجرایی کاخ سفید، با طرح اتهامات گذشته خواهان نظارت غیرقانونی و گستردهتر شده است. این در حالی است که نقشآفرینی آژانس سبب آغاز جنگ علیه ایران بود وگزارشهای دروغین و انحرافی گروسی درباره فعالیتهای صلح آمیز هستهای ایران، بهانه برای جنگ را تأمین کرد. از این رو، آژانس اتمی نه تنها نهادی قابل اعتماد نیست، که باید به دلیل عاملیت در جنگ، مورد بازخواست قرار بگیرد.
اما سندسازی برای راهاندازی دوباره ایران هراسی و احیای راهبردهای گذشته، از زوایای دیگر نیز دنبال میشود. چنانکه جنجالآفرینی و تولید خبر پیرامون فعالیتهای موشکی ایران جزیی از برنامه فشار حداکثری برای محدودسازی این فعالیتها در حال انجام است. به عنوان نمونه، رسانههای رژیم صهیونیستی مکرر در مورد توسعه برنامه موشکی با بردی مثلاً تا حدود ۱۲ هزار کیلومتر مینویسند و آن را بخشی از نمایش قدرت ایران مینامند. این موضوع از دو جنبه قابل تحلیل است؛ یکی آنکه این دست خبرسازیها در راستای انتشار اخبار در مورد خطر هستهای ایران و افزایش غنیسازی برای بمب هستهای قرار دارد. در واقع این گونه سندسازیها با هدف تراز کردن فعالیتهای موشکی ایران با موضوع هستهای برای احتمال از سرگیری مذاکرات در آینده در رسانهها منعکس میشود. گرچه مسیر مذاکرات با نیات خصمانه امریکا به بن بست خورده، تلاشها برای وارد کردن مسائل موشکی به میز مذاکرات جدید، توسط طرف غربی ادامه دارد. در واقع، اگر مذاکرات جدید، محدودیت و اضمحلال فناوری و صنعت موشکی را در خود گنجانده باشد، امریکا به آن ورود میکند.
دوم آنکه، این روایتها با هدف ایرانهراسی، درپی ایجاد اجماع منطقهای علیه ایران و ناکام گذاشتن دیپلماسی منطقهای ایران است. گرچه شرایط کنونی، تأمینکننده این هدف نیست، اما زاویهای برای تشدید رقابتهای تسلیحاتی و افزایش تنشهای منطقهای فراهم میآورد. همان وضعیت مطلوب امریکا و رژیم صهیونیستی که در بحبوحه تنشهای غیر قابل پیش بینی منطقهای، زمینهساز خرید سلاح بیشتر و تمایل بیشتر کشورها به امریکا میشود، چراکه رفتار متجاوزانه رژیم صهیونیستی به کشورهای منطقه و به ویژه قطر و اقرار ترامپ به رهبری و هدایت جنگ در مورد ایران، دیدگاه دولتمردان را نسبت به همکاری امنیتی با امریکا دچار تردید کرده است. ایالات متحده برای ترغیب دولتهای منطقه به همکاری با رژیم صهیونیستی، تسریع عادیسازی و مهار مقاومت نیاز به احیای برنامه ایرانهراسی خود دارد.
با این اوصاف، توسعه فعالیتهای موشکی ایران به عنوان عامل بازدارندگی مؤثر، بهویژه پس از جنگ ۱۲ روزه، نهتنها الزامی، بلکه ضرورتی راهبردی است. با وجود آنکه ایران بارها در مورد فعالیتهای هستهای خود، حتی فراتر از چارچوبهای قانونی اعتمادسازی و شفافسازی کرده و آژانس بینالمللی انرژی اتمی نیز بهصورت کجدار و مریز به آن اقرار نموده، ایالات متحده با بهرهگیری از بازوهای آژانس، همچنان در پی دسترسی به ذخایر غنیسازی اورانیوم ایران است. ایران بارها اقدامات گسترده و فراتر از حد انتظار را برای اثبات عدم تهدیدآمیز بودن و جنگطلب نبودن خود انجام داده است. با این حال، در صورت هرگونه اقدام ماجراجویانه، با متجاوز برخورد سختی خواهد کرد، چنانکه دشمن در جنگ ۱۲ روزه، مشت آهنین ایران را بهخوبی لمس کرد.