فريده موسوي
خدا به بعضي از آدمها چنان عزتي ميدهد كه نامشان را براي هميشه زنده نگه ميدارد. چه عزتي بالاتر از اينكه در سنين ميانسالي آنقدر شور جهاد تو را در بر بگيرد كه مثل يك جوان كم سن و سال رخت رزم بپوشي و به جبهه بروي. شهيد حاجحسن ملكي از شهداي دفاع مقدس است كه در سن 50 سالگي به شهادت رسيد. حاج حسن كه متولد سال 1311 بود در سال 61 در جبهه شوش آسماني شد. او اگر الان زنده بود 85 سال داشت و شايد به مرگ طبيعي از دنيا ميرفت. اما حاجي شهيد شد تا نميرد. متن زير واگويههاي همسر برادر شهيد است كه به عنوان يكي از تنها بازماندگان وي روايت كوتاهي از زندگي شهيد حسن ملكي ميكند.
معتمد محلهخانواده همسرم بسيار مذهبي و متدين بودند. شهيد ملكي سه خواهر و سه برادر داشت كه همگي از معتمدين محله و از چهرههاي شناخته شده محسوب ميشدند. حاج حسن از همسرم كوچكتر بود، اما كاردانترين و داناترين فرزند خانوادهاش محسوب ميشد. در شركت واحد كار ميكرد و رزق حلالي به دست ميآورد. وقتي به سن جواني رسيد با دخترخالهاش ازدواج كرد ولي چون دخترخالهاش نميخواست حجاب اسلامي را رعايت كند، حاج حسن از او جدا شد. ثمره ازدواجشان يك پسر بود كه متأسفانه سال گذشته از دنيا رفت. ميتوانم بگويم كه من تنها بازمانده ايشان هستم.
رزمنده 50 سالهوقتي كه جنگ شروع شد، حاج حسن كاري را كرد كه هر كسي انجام نميداد. در آغاز جنگ او 48 سال داشت. يك عاقله مرد جاافتاده بود، ولي رفت خودش را از شركت واحد بازخريد كرد تا راحتتر بتواند به جبهه برود. كارهاي عجيبي هم ميكرد. مثلاً وقتي به جبهه ميرفت با خودش وسايلي مثل خودكار ، برگه ، نان و كمي غذا ميبرد تا مبادا از بيتالمال استفاده شخصي كند. از جبهه هم حقوقي دريافت نميكرد. همه ميگفتند تو داري جانت را به خطر مياندازي. حق توست كه از وسايل رزمندهها استفاده كني يا حقوق بگيري اما حاجي اعتقادات خودش را داشت و هيچ حقوقي براي جبهه رفتنهايش دريافت نميكرد.
شهيد شد تا نميردحاج حسن سال 61 در جبهه شوش به شهادت رسيد و او را در قطعه 24 بهشت زهرا دفن كرديم. حاجي موقع شهادتش 50 سال داشت. راهي را رفت كه عمدتاً جوانها ميرفتند. اگر حالا زنده ميماند پيرمردي 85 ساله بود ولي خدا چنان عزتي به حاج حسن داد كه در سن ميانسالي شهادت را از آن خودش كرد. خوب كه فكر ميكنم ميبينم او زرنگي كرد و ما چقدر ساده بوديم كه فكر ميكرديم هواي جواني به سرش زده است. حاجي رزمنده ميانسالي بود كه شهيد شد تا مبادا بميرد. حاج حسن خودش به راهي كه ميرفت آگاه بود. هميشه ميگفت زندگي خيلي كوتاه است و بايد در همين فرصت كم آنچنان ثمراتي از خودمان بگذاريم كه هم در آن دنيا روسفيد باشيم و هم ديگران از اثرات خير ما بهره ببرند. خدا رحمتش كند.