کد خبر: 810172
تاریخ انتشار: ۱۶ شهريور ۱۳۹۵ - ۱۵:۵۷
حسين فرح‌بخش، تهیه‌کننده و کارگردان سینما در گفت‌وگو با «جوان»:
سين فرح‌بخش مدعی است تهيه‌كننده و فيلمسازي مستقل در سينماي ايران است
جواد محرمي

حسين فرحبخش مدعی است تهيهكننده و فيلمسازي مستقل در سينماي ايران است و برخی میگویند که او در سينماي ايران راه خود را رفته و سعي كرده در جريان اصلي سينماي ايران حل نشود. خودش هم میگوید من بزرگتر از جریانات سیاسی هستم و خانه سینما را مرکز رانت خواری میخواند که هیچ آدم مستقلی در آن دوام نمیآورد. «جوان» به بهانه اكران آخرين ساخته او با نام «آب نبات چوبي» گفتوگوي پيش رو را ترتيب داده است.

حسين فرحبخش طرفدار چه نوع سينمايي است؟

من طرفدار سينماي مردمي هستم.

در سينماي ايران هر كس فعاليت ميكند خط و ربط مشخصي دارد. شما جزو كدام باند يا گروه در سينماي ايران دستهبندي ميشويد؟

من خط خودم را دارم. جزو هيچ جرياني در سينماي ايران نيستم. جريانها كوچكتر از آن هستند كه من بخواهم به آنها وابسته باشم.

براي تنفس در سينماي ايران خيليها معتقدند حتي بايد موضع و خط سياسي مشخصي داشته باشيد. مثلاً آنهايي كه در خانه سينما هستند اغلب از يك جريان سياسي مشخص حمايت ميكنند.

من به عنوان يك سينماگر خودم را بزرگتر از جريانات سياسي ميدانم. خانه سينما را به عنوان صنف قبول دارم اما آنها كار صنفي نميكنند. خودم بنيانگذار اولين صنف پس از انقلاب با نام مجمع توليدكنندگان هستم كه بعدها به جامعه صنفي تهيهكنندگان تغيير نام داد كه همان اتحاديه تهيهكنندگان سينماي ايران است.

پس با خانه سينما رابطه بدي نبايد داشته باشيد.

نه، ما با آنها كاري نداريم. ما زيرمجموعه كسي نيستيم. خانه سينما سال 72 تأسيس شد. سابقه صنف تهيهكنندگان از خانه سينما بيشتر است. البته من خودم اوايل دهه 80 بازرس و نايب رئيس خانه سينما بودم ولي آنقدر باند رانتخوارها قوي عمل ميكند كه هر آدم مستقلي كه به آنجا برود دوام نميآورد. خانه سينما بايد باشد و من با نبودش مخالفم اما مسئله اين است كه تا الان وجودش هيچ خاصيتي نداشته است. ممكن است موردي براي كسي كاري يا كمكي انجام داده باشد اما به هيچ وجه براي تقويت واقعي سينما و مصالح جمعي اعضا قدمي برنداشته است. خانه سينما در واقع در اغلب دورهها به عنوان يك جريان براي گروهي كه گرايشات سياسي دارند به طور خاص عمل كرده است.

به عنوان تهيهكننده چقدر با فارابي كار كردهايد؟

فارابي نه با ما شراكت ميكند و نه به ما وام ميدهد. آنها بيشتر با رانتخوارها شريك ميشوند. اگر پنج سالي يكبار هم چيزي بدهند يك پنجم ديگران ميدهند.

يعني با هيچ دولتي هم رابطه خوبي نداشتيد كه از فارابي وام بگيريد؟

رابطه ما با دولتها بد نبوده ولي براي ما كاري هم نميكنند.

اگر سينماي ايران را به سينماي جشنوارهاي، روشنفكري، فيلمفارسي، سينماي تجاري و سينماي فيلمهاي انقلابي تقسيم كنيم شما در كدام قالب قرار ميگيريد؟

من هيچ كدام از اينها را به رسميت نميشناسم. من طرفدار سينماي مردمي هستم. من براي روشنفكرها و طبقهاي خاص فيلم نميسازم. من معتقدم سينما هنر عامهپسند و مردمي است. مسئولان هم ميخواهند خوششان بيايد يا نيايد اصلاً برايم اهميتي ندارد. البته معتقدم قواعد شرع و عرف بايد در فيلمها رعايت شود.

ولي برخي فيلمهاي متأخر شما به مؤلفههاي سينماي روشنفكري نزديك ميشود.

مثلاً؟

مثلاً كليشه مرد خشن، زورگو و ظالم و زن مظلوم جزو اصليترين مؤلفههاي سينماي روشنفكري است كه در فيلمهاي شما خيلي پررنگ ديده ميشود. نكته ديگر غلظت تلخي و تنش در روابط ميان افراد است كه باز در فيلمهاي شما خيلي پررنگ است.

اولين فيلم اجتماعي كه تهيهكننده آن بودم را با نام غريبه سال 66 ساختم و بعد آواز تهران، آواز قو...

البته معتقدم در فيلمهاي شما اين مسائل كم رنگتر است.

به نظرم بيشتر قصه ايجاب ميكند كه اين اتفاق بيفتد. من خودم هيچ تأكيد خاصي نسبت به دوگانه مرد ظالم و زن مظلوم ندارم.

ولي غلظت اين دوگانه در فيلمهاي شما خيلي زياد است؛ حتي بيشتر از آثار فيلمساز فمنيستي همچون تهمينه ميلاني. در برخي از فيلمهاي ميلاني و بنياعتماد لحن طنز فيلم اين تلخي ناشي از روابط مردسالارانه را كم ميكند اما در فيلمهاي شما اين هم وجود ندارد.

من فمنيست و اين چيزها را اصلاً قبول ندارم. داستان من ايجاب ميكند. قبول دارم بعضي فيلمسازهاي مرد هم براي خوشرقصي در سينماي ايران فيلمهاي اينچنيني ميسازند ولي من به اين مفاهيم اعتقادي ندارم. ممكن است زماني فيلمي بسازم كه مردها مظلوم قصه باشند.

وقتي فيلمنامهاي به دستتان ميرسد خودتان پرهيز نداريد از اين مسائل؟

چرا ولي قصه برخي مواقع ايجاب ميكند كه يك طرف ماجرا مظلوم باشد.

شما هميشه مقابل جريان اصلي سينما بوديد. مديريت دهه 60 نوعي سينماي عرفانزده و جشنوارهاي را تبليغ و ترويج ميكرد. شما در قالب سينماي تجاري كه آن زمان در مديريت سينما زياد طرفدار نداشت، احساس تنهايي نميكرديد؟

در آن دوره به جاي اينكه در قالب عناصر سرگرمكننده مفاهيم را به مخاطب عرضه كنند، اساساً مردم را از سينما فراري دادند. ضدسينما عمل کردند. اينها سينماي ايران را به انحراف كشاندند و ورشكسته كردند.

به نظرتان از جايي خط ميگرفتند؟

اين خط انحرافي خود آنها بود.

ولي راهي را ميرفتند كه ظاهراً با ذائقه جشنوارههاي غربي انطباق بيشتري داشت.

بله، حتماً همينطور است. اينها سينماي جشنوارهاي را علم كردند و سينماي مردمي را از متن زندگي مردم بيرون كشيدند.

رابطهتان با حوزه هنري چگونه است؟

بد نيست ولي زماني كه فيلم ما را تحريم كردند قاعدتاً خيلي معترض بوديم. به نظرم آنها ميخواستند حال شمقدري را بگيرند و فيلم ما اين وسط قرباني شد چون اصولاً فيلم زندگي خصوصي چيزي نداشت كه بخواهند آن را پايين بكشند.

پس اينكه ميگويند عدهاي هستند كه از اساس با سينما مشكل دارند و دوست ندارند سينما باشد، حرف بياساسي است؟

حضرت امام (ره) زماني كه در بهشتزهرا سخنراني ميكردند و هنوز نظام شاهنشاهي ساقط نشده بود فرمودند ما با سينما مخالف نيستيم، ما با فحشا مخالفيم. يعني فحشا را هر جا كه بردي ايراد دارد و ربطي به سينما ندارد. پس اگر كسي واقعاً با سينما مخالف است پروندهاش با اين حرف بسته است. محمد علي نجفي، اولين مدير سينمايي ابتداي انقلاب بود كه خوب عمل كرد. پس از او مهدي كلهر آمد. او سوابق انقلابي داشت و به خانوادهاي انقلابي هم وصل و به سران انقلاب هم نزديك بود. از شهيد بهشتي و آيتالله خامنهاي بگيريد تا شهيد رجايي. او اجازه داد فيلم برزخيها ساخته شود. اجازه داد اغلب هنرپيشهها برگردند و فعاليت كنند. يادم است تمام هنرپيشههاي قديمي برگشتند و در لالهزار تئاتر بازي كردند. ما كه ديگر بالاتر از حر نداريم. حر اگر راه امام حسين(ع) را نميبست شايد سرنوشت امام آنگونه رقم نميخورد. چون از هر طرف كه امام خواست برود جلوي راه ايشان سد شد اما وقتي كفشش را به گردن انداخت و به خيمه امام رفت، امام او را بخشيد. خب عمل اين هنرپيشهها در پيش از انقلاب كه بدتر از حر نبود. آقايان انوار و بهشتي كه آمدند در سينما كودتا كردند. اينها گفتند سينما عرفان و فلسفه است و نظرات ما بايد پياده شود. بيك ايمانوردي و فردين و جمشيد هاشمپور را كنار زدند تا راه را براي سلطه سينماي انحرافي خودشان باز كنند. بهانهشان اين بود كه اگر به اينها اجازه كار بدهيم تندروها سينما را تعطيل ميكنند. اجازه بازي حميده خيرآبادي را من با زور گرفتم. اسمش را عوض كردم، گذاشتم نادره تا بتواند بازي كند. خيلي از اينها به نان شبشان محتاج بودند و برخي هم از اين مملكت رفتند. پروين سليماني را اجازه نميدادند. برخي از اينها در فلاكت و بدبختي مردند.

پس معتقديد از جايي خط نميگرفتند؟

به نظرم اينها آن زمان از خاتمي هم خط نميگرفتند شايد از نخستوزير خط ميگرفتند. البته خاتمي زمان وزارت ارشاد بسيار ديكتاتورمنشانه و تند عمل ميكرد و نگاهش با زمان رياست جمهوري تفاوت فاحشي داشت. شما اگر از معاون يا مدير كل ارشاد شكايت ميكرديد خاتمي پوست شما را ميكند. خاتمي بعدها دموكرات شد. زمان آقاي خاتمي بدترين دوران ادوار وزارت ارشاد بود. خيلي بسته و دگم رفتار ميكردند. بهشتي و انوار با اين تفكر سينما را مديريت كردند. به نظرم انوار و بهشتي به خاطر انحراف سينماي ايران بايد محاكمه شوند. اينها سينماي ايران را تبديل به سينماي جشنوارهاي كردند كه سينماگر ما براي جايزه وطنفروشي كند. فيلمهايي كه اصلاً تماشاگر ايراني نميبيند و شرف و حيثيت اين مملكت را بر باد ميدهد.

فكر نميكنيد فيلم آبنبات چوبي هم قدري به همان مؤلفههايي پرداخته كه آن طرف آبيها از آن استقبال ميكنند؟

به هيچ وجه، ما در آبنبات چوبي لزوم مديريت بزرگترها را نشان ميدهيم.

بزرگتر خانواده مادر است كه شما آن را فردي مذهبي و سنتي نشان دادهايد. اتفاقاً ظاهر موجه و منطقياي هم دارد. چرا دختري كه مادري به اين خوبي دارد بايد با داماد خانواده رابطه نامشروع برقرار و آخر سر هم از خانه فرار كند؟

چون مادر هيچگاه از بچههايش سؤال نكرد اين ماشين و اين خانه از كجا آمد و كاري به كار آنها نداشت.

خب اين مادر چرا بايد مذهبي و سنتي باشد؟

نه من قصد دارم بگويم اگر بزرگتر حواسش به كوچكتر نباشد هر آن ممكن است كوچكتر به بيراهه برود. بچه مانند خمير ميماند كه ميتواند به هر شكلي دربيايد. مشكل ما اين است كه مذهبيهاي ما اهل مطالعه نيستند.

ولي شما اين را در فيلم نميگوييد.

خب اين مادر بايد دانش و علم خود را زياد كند. اين مادر باسواد نيست.

شما از يك پيرزن 60 ساله انتظار داريد تحصيلات دانشگاهي داشته باشد؟

نه، باسواد به معني اينكه اهل تدبير و پيگيري باشد. من آدم دانشگاه رفته را باسواد نميدانم. ببينيد با مذهب مقابله كردن به نظر من يعني با خدا مقابله كردن است.

حتي ظاهر نقش منفي فيلم شما هم مذهبي است. گريم و لباس رضا عطاران شبيه مذهبيهاست.

اصلاً اينطور نيست ما چنين قصدي نداشتيم. اين آدم دارد ريا ميكند. كشميري با يك من ريش بمب گذاشت در دفتر نخستوزيري.

در فيلم شما هيچ ارجاعي به مذهبي بودن اين آدم نميشود اما ظاهرش مذهبي است. اين روي ناخودآگاه مخاطب تأثيرگذار است و البته هيچ چيز بر منافق بودن كاراكتر شما دلالت نميكند.

كسي كه چنين رفتارهاي پستي از او سر ميزند بيشك آدم مذهبي نيست. رضا خان در زمان قانون كشف حجاب دستور داده بود فقط روسپيها چادر سر كنند. براي اينكه چادر را بيحرمت كند.

الان هم مجرماني كه اساساً چادري نيستند را با چادر به دادگاه ميبرند كه كار اشتباهي است.

بله، يك دزد هم ممكن است لباس روحاني بپوشد.

اين در فيلم مارمولك كاملاً به مخاطب تفهيم ميشود كه يك دزد لباس روحانيت بر تن كرده اما در فيلم شما اين مسئله جا نميافتد.

بله، چون فيلم من راجع به اين قضيه نيست.

وقتي فيلم شما راجع به مذهب نيست انتظار ميرود محتاطانهتر عمل كنيد.

من ابداً اعتقاد ندارم كه كاراكتر منفي فيلم من آدمي مذهبي است.

فيلم شما را برخلاف رويه معمول در بخش سوداي سيمرغ جشنواره فجر پذيرفتند.

من حيدري را قبول داشتم و فيلمم را به او ارائه دادم ولي زماني كه رضاداد دبير بود. فيلمم را به جشنواره ارائه ندادم. از زماني كه اجبار برداشته شد من بعضي سالها فرم پر نكردم.

قبول داريد در آبنبات چوبي كارگرداني بر فيلمنامه ميچربد؟

فيلمنامه هم بد نيست.

من معني برخي پلانها را متوجه نشدم. مثلاً آنجايي كه ماشينها به عقب ميروند.

اين يعني زمان به عقب برميگردد منهاي پلان آخر، چون روايت غيرخطي است و ما زمان را ميشكنيم.

اين كارهاي فرماليستي با جنس سينماي شما چه نسبتي دارد؟

جنس سينماي من مردمي است.

براي همين ميگويم كه بازي با فرم در اين سينما جايگاه زيادي ندارد.

من سرمايه خودم را در سينما به كار مياندازم و دوست دارم شيوههاي جديدي را تجربه كنم. هنر و تجربه واقعي را در فيلم آبنبات چوبي ميتوان ديد. البته نه به اين معناي شارلاتاني كه الان براي محل درآمد درست كردهاند، بلكه هنر و تجربه به معناي واقعي آن. براي مثال فيلم سوته دلان جزو پرفروشترين فيلمهاي تاريخ سينماي ايران است و فوقالعاده فيلم خوبي است. من به آن فيلم ميگويم هنر و تجربه، آن فيلم خلاف مسير آن زمان سينماي ايران ساخته شد چراكه نه كافه داشت، نه چاقو داشت و نه رقاص داشت و فيلم هم بسيار جذاب بود و هنوز هم تازگي خود را از دست نداده است. نميگويم من سوته دلان را ساختم اما اغلب اين فيلمهايي كه با نام هنر و تجربه اكران ميشود چون هيچ جا قابل اكران نيست و در هيچ بقالي و بزازي نميتوانند آن را عرضه كنند بنابراين دولت پول بيتالمال را ميدهد تا از شر يك تعداد آدم خلاص شود و البته اين را هم به عنوان نقطه قوت خودش قالب ميكند. ميگويد من از سينماي هنري حمايت خاص ميكنم. حسين علمالهدي هم كه اين بازيها را دوست دارد و از اين فرصت نهايت استفاده را كرده است.

اگر از شما ميخواستند فيلمتان را در هنر و تجربه اكران كنيد، قبول نميكرديد؟

به هيچ وجه، البته در اين گروه استثنا هم ديده ميشود. ماهي و گربه، پرويز و خواب تلخ استثنائاتي است كه اگر در گروه عادي اكران ميشد هم خوب ميفروخت ولي باقي فيلمها اصلاً فروش نميكند چون مخاطب كه نفهم نيست. الان مجبور شدند لانتوري را اضافه كنند. اين حقهبازي است.

نگين در يك پلان در حال تماشاي فيلم تلما و لوئيز است. خواستيد اداي ديني به اين فيلم كرده باشيد؟

من اداي دين به هيچ فيلم خارجي نميكنم. اگر قرار باشد اين كار را بكنم حتماً يك فيلم ايراني را انتخاب ميكنم. من تلما و لوئيز را به كار بردم اول به خاطر اينكه نويسنده اصرار داشت و بعد هم اينكه موضوع اين فيلم نزديك به فيلم ما بود.

تلما و لوئيز فيلم خيلي شاد و فرحبخشي است و با اينكه ماجراي ترك دو زن از خانواده را روايت ميكند ولي اصلاً تلخي و تنشي كه مخاطب را آزار بدهد، ندارد.

اگر دقت كرده باشيد مارال فيلم را تماشا نميكند بلكه نگين دارد فيلم را ميبيند كه روحيهاي بشاش و شاد دارد.

يكي از كاركردهاي كاراكتر نگين گويا اين است كه قدري از تلخي فيلم كم كند اما اين اتفاق نيفتاده و ديالوگها و حتي بازي سحر قريشي بيمزه از كار در آمده است.

تلخي داستان خيلي زياد است و كاراكتر نگين هم نميتواند از تلخي آن بكاهد.

اينكه شما بر سينماي سرگرمكننده و مردمي تأكيد داريد ولي فيلمهايتان فضايي به شدت تلخ و سنگين دارد تناقض محسوب نميشود؟

فيلم تلخ هم ميتواند سرگرمكننده باشد.

خشونت و تنش فيلم هم خيلي بالاست.

مخاطب اگر به سرنوشت كاراكترها علاقهمند باشد تا انتها فيلم را دنبال ميكند. البته مدعي نيستم مخاطب با كاراكترها همذاتپنداري ميكند.

چرا اينقدر كاراكتر رضا عطاران بايد منفي باشد، گويي كه اصلاً هيچ انسانيتي در اين فرد وجود ندارد؟

چون كاري كه او ميكند يكي از كثيفترين كارهاست. البته در فيلم به اين اشاره ميشود كه ريشه اين رفتارها اقتصادي است. حرف اصلي من اين است كه آقايان مسئولان اقتصادي مملكت داريد با اين مردم چه كار ميكنيد؟ اقتصاد به نظر من زيربناست. پيامبر اسلام(ص) ميفرمايند: فقر كه از يك در وارد شود ايمان از در ديگر بيرون ميرود. اين نشان ميدهد كه اقتصاد بر فرهنگ تأثيرگذار است. امام حسين(ع) روز عاشورا به آنهايي كه هلهله ميكردند تا حرف امام شنيده نشود فرمود: شما مال حرام خوردهايد كه حرف من را متوجه نميشويد. اقتصاد بدون فرهنگ، جامعه را به قهقرا ميبرد. رهبر انقلاب دو سال پيش را به عنوان اقتصاد و فرهنگ اعلام كردند. چرا اقتصاد را اول آوردند؟ چرا اينقدر روي اقتصاد تكيه ميكنند و نامگذاري سالها را حول مسائل اقتصادي قرار ميدهند. ايشان ميدانند بدون اقتصاد نميتوانيم فرهنگ را درست كنيم. اقتصاد و فرهنگ دو روي يك سكهاند و تا اقتصاد سامان نيابد، فرهنگ مردم رشد نميكند.

فرهاد اصلاني در تيتراژ به عنوان مشاوره كارگردان مطرح شده است، ايشان كه سابقه كارگرداني ندارند. آيا واقعاً در كارگرداني به شما مشاوره داده است؟

حضور ايشان افتخاري است. روي رفاقت ويژهاي كه با ما دارد در فيلم حضور دارد و به ما مشاوره فكري داد ولي كار ما كه شروع شد رفت سر فيلم «دختر» وگرنه در سناريو و تمرينات از نظر ايشان استفاده كرديم. فرهاد اصلاني پيش از فيلم «زندگي خصوصي» در سينماي ايران نقش اول بازي نكرده بود. همه به من گفتند اين كار را نكن ولي معتقد بودم جز او كسي نميتواند اين نقش را بازي كند.

رضا عطاران را براي فروش فيلم انتخاب كرديد؟

من از بازي عطاران خيلي راضيام. از فروش فيلم هم راضيام چون يك فيلم غيرمتعارف است و قالب داستان روايتي غيرخطي دارد. من تجربه خوبي کسب كردم.

چرا ميلاد كيمرام كه در تيتراژ از حضور هنرمندانه او تقدير شده، تنها در يك صحنه فيلم حضور دارد؟

كيمرام سوپراستار سينماي ايران است و چون با ما رفاقت داشت قبول كرد. او نقش دو و سه بازي نميكند و لطف كرد و در فيلم حضور داشت. بيش از اين جا نداشت كه نقشش را زياد كنيم.

ديگر فيلم اكشن نميسازيد؟

دوره آن فيلمها گذشته است. اين را مردم تعيين ميكنند. سليقه كارگرداني من بيشتر سينماي اجتماعي است.

يك مقدار هم به مسائل سياسي تنه ميزند.

بله، من ريشه مسائل اجتماعي را سياسي ميدانم. مديران ما سهم عمدهاي در شرايط اجتماعي كشور دارند.

نظر شما درباره سينماي ملي چيست؟

در زمان سيفالله داد سينماي ملي مطرح شد. برخي از فيلمهايي كه در زمان مرحوم داد ساخته شد، آيينه تمامنماي جامعه بود. زمان شمقدري هم به ويژه دو سال ابتدايي، فيلمهايي ساخته شد كه مسئله جامعه بود و فيلمهايي بود كه زمان سيفالله داد هم امكان ساختش وجود نداشت اما دو سال پاياني مقداري خراب كرد. به او گفتيم رها كن و برو، نرفت و برايش هم بد شد اما سيفالله داد وقتي ديد فشارها زياد شده و نميتواند كار كند رها كرد و رفت. شمقدري جزو معدود كساني بود كه راه رانتخواري در سينماي ايران را سد كرد براي همين هم خيلي دشمن پيدا كرد وگرنه از سال 72 كه خانه سينما درست شد رانتخوارها ميچرخند و رانت را دست به دست ميكنند.

نكته پاياني را بفرماييد.

من اعتقاد دارم مليت و مذهب ما دو روي يك سكهاند. مليت ما با فرهنگ اهل بيت (ع) تلفيق شده است و اينها از هم تفكيكناپذيرند. البته من پيش از اينكه ايراني باشم شيعه مسلمانم. دلايل مختلفي هم دارم. معتقدم سينما اول بايد مردم را سرگرم كند و اگر از چنين قابليتي برخوردار بود، توان انتقال مفاهيم بزرگ و اصولي را خواهد داشت، وگرنه سينما نيست.

نظر شما
جوان آنلاين از انتشار هر گونه پيام حاوي تهمت، افترا، اظهارات غير مرتبط ، فحش، ناسزا و... معذور است
تعداد کارکتر های مجاز ( 200 )
پربازدید ها
پیشنهاد سردبیر
آخرین اخبار