بهشت زیر پای مادران است. یک عبارت قدیمی که بین همه نسلها مشترک بوده و معتقدان خودش را دارد جوان آنلاین: بهشت زیر پای مادران است. یک عبارت قدیمی که بین همه نسلها مشترک بوده و معتقدان خودش را دارد. عدهای معتقدند این بهشت متعلق به همه مادران است. اگر این ادعا درست بود، بهشت پر میشد از مادران بسیار که تنها هنرشان زاییدن بود؛ پس تکلیف عدالت چه میشود؟ تکلیف مادرهایی که زیادی مادر بودهاند یا آنها که از مهر مادری فقط به دنیا آوردنش را سهم دارند؟ نه! بهشت از زیر پای مادرها میگذرد، یعنی برای رسیدن به بهشت باید از مسیر رضایت مادر بگذری. اگر یکی نابغه میشود، پشتش یک مادر فداکار است. اگر یکی پزشک میشود، حتماً مادری بوده که پا به پایش بیدار مانده، پا روی خواستههای دلش گذاشته و حتی در پرنشاطترین روزهای جوانی در خانه مانده تا فرزندش آسوده درس بخواند. مگر میشود یکی آتشنشان باشد، ولی بویی از حس قهرمانی مادر نبرده باشد؟ مگر میشود کارهای بزرگ کند، دل بزرگ داشته باشد، اما مادرش یک زن معمولی باشد؟ ایرانمان پر از مادرهای معمولی است که قهرمانهای غیرمعمولی پروراندند. فرقی نمیکند قهرمان پسرشان باشد یا همسرشان. مادرها دلنازکند. جانشان به جان فرزند بسته است، ولی همانها وقتی فرزندشان میخواست به جبهه برود، پا روی دلآشوبیهای خودشان میگذاشتند و واسطه میشدند بین پدر و پسر که رضایتنامه را امضا کنند. همان مادر پسر جوان یا نوجوانش را از زیر آب و قران رد میکرد و با همه دلواپسیها و تندی ضربان قلبش او را برای کار بزرگ بدرقه میکرد. همان مادر برای فرزندش نذر میکرد و برای سلامتیاش شب و روز دست به دعا میشد. همان مادر زودتر از هر پیکی دلش گواهی میداد فرزندش شهید شده، نسل همان مادرهایی که پیکر جوانشان را هنوز ندیدهاند و هنوز چشم به راه یک پلاک یا تکه استخوانند. همانهایی که شاید خودشان یوسف گمگشته دارند، ولی برای شهیدان گمنام مادری میکنند. برای تولد فرضیشان کیک میپزند و شبهای جمعه بهجای مادرشان فاتحه میخوانند. همان مادرهایی که دلشان خون است، ولی با روسری سفید به معراج شهدا میروند. دلشان خون است، ولی لبخند میزنند. مادرند دلنازکند، ولی محکم و استوار از راه شهیدشان دفاع میکنند. اشک در چشمشان است، ولی هرگز لب به نارضایتی نمیگشایند. مادرها جای پای محکمی در تاریخ دارند. هم تمدن دو هزار ساله ایرانی گواه این ادعاست و هم تاریخ اسلام که پر از زنهای موفق است. آنهایی که تاریخ را با اقتدارشان رقم زدند. تاریخ پر از سمیههای صدر اسلام است که پشت امامش ایستاد، روی اعتقادش ماند و برایش جان داد. سخت هم جان داد. تاریخ پر از خدیجههایی است که دل به همسرشان دادهاند و برایش حامی بودهاند. پر از زینبهایی که نگذاشت خون شهیدانشان در فراموشی مغزهای پوسیده تاریخ گم شود. تنهایی برای عزیزانش اشک ریخت و عیان از حقانیت خاندانش دفاع کرد. او یک زن بود. شاید احساسیتر از هر زن دیگر، ولی زنانگی باعث نشد رسالت سیاسیاش را فراموش کند. حضرت فاطمه (س) که دیگر برای همه زنها حجت است. او مادری را در حق حسنین تمام کرد. دو شخصیت تأثیرگذار جهان اسلام تربیت کرد. او مادر حسین (ع) است که یک جهان او را به مظلومیت میشناسند. او محجبه بود باوقار و عفیف. او برای حضرت علی (ع) یک همسر تمامعیار بود و برای پدرش یک دختر که پاره تن رسولالله (ص) بود. هیچکدام از اینها باعث نشد او از جامعه دور باشد خودش را در پستوی خانه پنهان کند. او آشکارا مبارزه میکرد. آشکارا با خلفای دروغین مخالفت میکرد و برای ولایت امام منتخبی که پدرش برگزیده بود هر تلاشی کرد. حتی جانش را پشت در فدای امامش کرد تا کسی بهزور از وی بیعت نگیرد.
ایشان ثابت کرد که زن میتواند عفیف باشد، ولی کنشگر سیاسی هم باشد. محجوب و مؤمنه باشد، ولی با اجتماع پیرامونش در تعامل مستقیم باشد و برای اطاعت از ولی زمانهاش هر دردی را به جان بخرد.
در تمام این سالها خانواده معظم شهدا مخصوصاً همسران شهید ثابت کردهاند اقتدار یک مادر میتواند کانون خانواده را در مسیر پدر قرار بدهد. او میتواند نسلهای موفق و تأثیرگذار مثل پدر یا همسرش تربیت کند. همانهایی که سرباز این وطنند و هر کدام در یکگوشه پرچم ایران را بالا میبرند. فرقی ندارد مادر یک قهرمان باشد که از پشت قاب تلویزیون برای پسرش امن یجیب میخواند یا مادر یک دانشمند. فرقی ندارد مادر شهید دفاعمقدس باشد یا مادر شهید امنیت. مادر شهید مدافع حرم باشد یا مدافع سلامت. مادر هر کدام که باشد چیزی از ارزشهای مادرانهاش کم نمیشود. او یک فرشته بهشتی است که فرشتههایی مثل خودش میپروراند تا جهان را جای بهتری برای زندگی کند.
زنها خودشان نمیدانند، ولی قدرت عجیبی در عزت مردانشان دارند. میتوانند آنها را شکل کارت بانکی ببینند و مدام در مرکز خرید و مجالس زنانه پرسه بزنند یا آنها را برای یک مأموریت بزرگ تشویق کنند و مثل یک همسنگر از او حمایت کنند. میتوانند طبق شرع و عرف با دارایی همسر زندگی مرفهی تجربه کنند یا درس بخوانند، اهل کتاب باشند و پادکست گوش بدهند و ورزش کنند. آگاه به مسائل زمانه باشند و در بزنگاههای خاص چشموچراغ اهالی خانه باشند.
این را هم بگویم که مادر بودن سخت است. یک حس که نمیشود توصیفش کرد. فقط مادرها میفهمند. آنها به طور غریزی پرستارند و بد نیست یادی کنم از مادرانی که فرزند بیمار دارند و مجبورند روحیهشان را قوی نشان بدهند. مادرانی که میترسند، ولی مجبورند شجاع باشند و وقتی خودشان پناه نیاز دارند، پناه امن بچهها میشوند. مادرانی که آرزوهایشان را فدای آرزوهای فرزندشان میکنند. مادر بودن سخت است وقتی بچهات را راهی جایی میکنی که نمیدانی عاقبتش چیست. سخت است هر روز دلهره سلامتی بچهات را داشته باشی. فرقی هم نمیکند چند ساله باشد. سخت است مدام چشمت به در باشد. سخت است نگران عاقبتبخیری بچهها باشی. سخت است اول برای آنها دعا کنی بعد برای خودت. مادر که باشی تمام وجودت در آنچه متولدش کردهای حل میشود و به جای اینکه اسمت را بگویند، میخوانند مادر فلانی.
مادرها مسیر رسیدن به بهشت هستند، قدرشان را بدانیم.