جریانها و تشکلهای مردمی در جریان جنگ ۱۲ روزه، خدمتی تمامعیار از خود به یادگار گذاشتند و برای کمک و همیاری به هموطنان از هیچ تلاشی فروگذار نکردند. برای نمونه، جمعیت هلال احمر، پایگاههای مردمی مساجد، گروههای جهادی و همچنین بسیج از همان روزهای ابتدایی تهاجم دشمن به میدان آمدند و از ظرفیتهای خود برای خدمت به مردم بهترین بهرهداری کردند، به طوری که در هر نقطهای که مورد اصابت موشک قرار میگرفت، نیروهای بسیج، امدادگران هلال احمر، آتشنشانی و اورژانس در کمترین زمان ممکن حاضر میشدند و خدمات امدادی خود را ارائه میدادند. در این میان، بسیج مردمی به دلیل فعالیتهای چندبعدی اجتماعی، سیاسی، امنیتی و نظامی نقش بیبدلیلی در مدیریت بحران ناشی از جنگ داشت.
در جنگ تحمیلی ۱۲ روزه، نیروهای سازمانیافته و مجهز بسیج در نقاط پدافندی و ارتفاعات مستقر شدند. حضور هوشمندانه آنان، امکان هرگونه جابهجایی توسط گروههای معاند را سلب کرد و منجر به کشف محمولهها و دستگیری عوامل دشمن شد. گروههای جهادی و امدادی آموزشدیده بسیج نیز برای کنترل محله، کمک به مردم، آواربرداری و انتقال مجروحان و پیکر شهدا وارد عمل شدند. در نهایت، برخلاف تصور دشمن برای ناامن کردن تهران، حضور گسترده، بموقع و قاطع بسیج در تمام معابر و ارتفاعات، راه را بر هر اقدام ضد امنیتی و ضد مردمی کاملاً بست. این دست اقدامات بازدارنده، تلاشهای دشمنان را برای متشنج کردن و بیدفاع کردن تهران مهار کرد، چراکه آنها در صدد بودند با پهپادهایی که از درون تهران به هوا برمیخاستند، نوعی از جنگ درونی را به موفقیت برسانند. از طرف دیگر، با پمپاژ ناامنی فراگیر، توانایی حاکمیت برای ایجاد امنیت را زیر سؤال ببرند و مردم را در رعب و وحشتی فزاینده قرار دهند، اما حضور پررنگ و هوشمندانه بسیج، سبب فروپاشی این توطئه دشمن شد و مردم به سرعت توانستند آرامش ذهنی خود را در زیر حملات دشمن بازیابند. با توجه به نقشآفرینی مؤثر بسیج و دیگر نهادهای مردمی و همچنین وجود تهدیدهای مزمن، مسئولان باید برنامهریزی دقیقی برای تسهیل فعالیت تشکلهای مردمی تدارک ببینند تا خدماترسانی بهتر و اقدامات مؤثرتر ممکن شود و امنیت و آرامش جامعه حفظ شود. جنگ ۱۲ روزه تحمیلی، جلوه دیگری از بسیج مردمی را در جامعه طنینانداز کرد. آنها در تعامل همافزا با مردم انسجامی زیبا و اتحادی بهیادماندنی برجای گذاشتند و دشمن را پشیمان کردند.
در کنار فعالیتهای بسیج سازمان یافته، مردم نیز به طور خودجوش به میدان آمدند و دوشادوش تشکلهای مردمی در تمامی عرصهها حاضر شدند. تصویری که ایجاد شد، چنین بود که گویی تمام وطن یکپارچه در برابر دشمن بسیج شده است. این در حالی بود که بسیج در انگاره جامعه، گروهی مجزا با اهداف مشخص و خاص تعریف میشد، اما جنگ نشان داد که انگیزه بسیجی بودن و برای کشور ایستادگی کردن، یک موضوع ملی است و در نهاد اکثریت مردم کشور نهادینه شده است. در واقع، عشق به وطن، حراست از کیان و مقابله با هر متجاوز که زیر بنای هویت بسیجی است، فصل مشترک همه ایرانیهایی است که دغدغه کشور را دارند. از این رو، بسیجی بودن مختص به یک جامعه مشخص نبوده و این مفهوم به کل کشور تعمیم پیدا کرده است. در نتیجه میتوان گفت که انسجام ملی که مؤلفهای قدرتمند در بازدارندگی و شکست پذیری جبهه امریکایی و صهیونی بود، خود تعریف به روزتر و دقیقتری از بسیج مردمی در مقابل دشمن را بروز داد. سپری محکم که دشمن سالها با جنگ نرم افزاری گمان میکرد به تسخیر خود در آورده است. امریکا طی سالها جنگ رسانهای، دروغ بافی، سیاه نمایی، فشارهای اقتصادی، اعتبار زدایی از حاکمیت و مهندسی افکار عمومی تصور میکرد که جامعه از حاکمیت و در نتیجه حمایت از کشور دست کشیده و از این رو، در جنگ منبع خوبی برای شوریدن علیه ایران خواهد بود. اما امریکا که در جنگ خلاف این تصور نادرست را از نزدیک دید، به درک و تعریف دقیقتری از هویت ایرانیان دست یافت و مجبور شد که سرافکنده میدان جنگ را ترک کند.