جوان آنلاین: برای بعضی از نوجوانان و جوانان، قهرمان بودن یعنی پول فراوان، ماشین مدل بالا، خانههای لوکس و ظاهر جذاب، یعنی همان چیزهایی که هر روز در شبکههای اجتماعی میبینند. اما واقعیت این است، داشتن اینها نه بد است و نه اشتباه، مشکل از جایی شروع میشود که همین ظاهر پرزرق وبرق میشود هدف اصلی زندگی و افراد با داشتن چنین ویژگیهایی تبدیل میشوند به قهرمان ذهن ما. وقتی نوجوان فکر کند قهرمان شدن فقط در همین چیزها خلاصه میشود، انتهای مسیر چیزی جز سردرگمی، ناکامی و گاهی سقوط نیست. کافی است نگاهی به صفحات حوادث روزنامهها و سایتهای خبری بیندازیم، پر است از داستانهایی که نشان میدهد؛ اشتباه گرفتن قهرمانی با ظاهر و زندگی پوچ، چگونه آدمها را به بیراهه میکشاند. گاهی هم نوجوان آنقدر موفقیت را دست نیافتنی میبیند که برای رسیدن به تصویری جعلی از قهرمان بودن، قدم در مسیرهایی میگذارد که پر از خطر و اشتباه است. در حالی که قهرمان بودن یعنی درست و واقعی زندگی کردن نه تعقیب توهمهایی که در قاب گوشی رنگولعاب گرفتهاند.
نمونهاش خبری بود که چند روز پیش منتشر شد، مردی جوان و تحصیل کرده که وارد جرگهای از سارقان شد تا هزینه عملهای زیبایی و تغییر ظاهرش را تأمین کند. او توانست ظاهرش را تغییر دهد، اما در نهایت گرفتار شد و اعتراف کرد همه چیز را برای رسیدن به تصویری دلخواه از آینده خود انجام داده است. داستان او نشان میدهد؛ الگوهای غلط یا رسیدن به آرمانهای بالادست، میانبر و مسیری خطرناک مقابل انسان قرار میدهد که نتیجهای جز شکست و پشیمانی ندارد.
واقعیت این است، نوجوان و جوان امروز ما بیش از هر زمان دیگری نیاز دارد بداند؛ قهرمان شدن آنقدرها هم سخت نیست. لازم نیست دنبال قهرمان در کشور دیگری بگردد یا در شبکههای اجتماعی کسی را پیدا کند که با واقعیت زندگیاش هیچ نسبتی ندارد. کافی است کمی دقیقتر به اطرافش نگاه کند، به همان آدمهایی که هر روز کنارشان زندگی میکند. در همین صفحه سبکزندگی روزنامه، به مناسبت روز کارگر، تیتری منتشر شد، «بابای من قهرمان است» عنوانی ساده، اما عمیق. پشت این تیتر، روایت دختران و پسرانی بود که قهرمان زندگیشان نه فردی دور از دسترس، نه یک چهره مجازی، بلکه پدران کارگری بودند که با همان دستهای خسته و دل پر از عشق، ستون خانه شان بودند. این پدران شاید ماشین لوکس نداشتند، شاید خانه شان ساده بود و پولشان زیاد نبود، اما روزی حلال میآوردند، خانواده شان را از دل دوست میداشتند و با صداقت، مسئولیتپذیری و فداکاری زندگی میکردند. همین ویژگیهای صادقانه و واقعی، برای فرزندانشان از هر قاب درخشان شبکههای مجازی ارزشمندتر بود.
نوجوانانی که چنین الگوهایی دارند، هر روز قهرمانهای واقعی زندگی خود را میبینند، الگوهایی که تلاش را یاد میدهند، عشق و وفاداری را زندگی میکنند و نشان میدهند، قهرمان بودن یعنی شریفبودن، یعنی ایستادن پای خانواده، یعنی درست زندگیکردن و شاید همین نوجوانها، با انتخاب همین الگوهای نزدیک و ساده، روزی خودشان به قهرمانهایی تبدیل شوند که دیگران آرزوی جایگاهشان را دارند...
پس بدانیم قهرمانها همیشه دور هم نیستند. گاهی همین اطراف ما هستند مانند مادرانی که شیره جانشان را به نوزادشان میدهند، پدرانی که غذا و لباس خود را برای سلامت فرزندانشان فدا میکند، آتش نشانیهایی که جانشان را برای نجات دیگری به خطر میاندازند، پرستارانی که بیمار میشوند تا بیمار شفا پیدا کند، معلمانی که میسوزند تا اطرافشان روشن شوند، رزمندگانی که آنسوی مرزها میجنگند تا یک وجب از خاک وطن غارت نشود و من و تو در امنیت باشیم، نانواهایی که سخت کار میکنند تا نان داغ سر سفرهها برسد، رانندههای که با جانشان بازی میکنند تا به مقصد برسیم و... شاید پیش از این به این الگوهای ساده فکر نکرده بودیم یا آنها را نشانمان نداده بودند، اما همین افراد ساده و واقعی اگر الگو شوند؛ میتوانند آینده روشن نوجوانان و جوانان را بسازند و از دل همین نوجوانهاست که شهید حاج قاسمها، شهید فهمیدهها، شهید حججیها، پدران موشکی ایران، پزشکان، فیلسوفان، نقاشان و شاعران بزرگ و... جوانه میزنند.
معرفی قهرمانان واقعی و ملموس، از نگاه فرزندان آمال و آرزوهای هیچوپوچی مانند پول، ماشین و همه ظواهر دنیا را کنار میزند و قهرمان شدن برای آنها میشود داشتن زندگی با صداقت، تلاش، عشق و احترام و همه خوبیهایی که مسیر را روشن میکند و به زندگی رنگ و بوی خدایی میدهد.