کد خبر: 1322591
تاریخ انتشار: ۱۸ مهر ۱۴۰۴ - ۱۵:۳۰
از قصه زخم‌های «مجتبی» تا لبخند‌های قصه‌گوی «ایرج» در هفته‌ای که پشت سر گذاشتیم مجتبی شکوری، ایرج طهماسب، حسن پورشیرازی، الهام نامی و داریوش فرضیایی از مهمترین چهره‌های خبرساز در محافل رسانه‌ای بودند.

جوان آنلاین: «روایت سوره سینما از چهره‌های خبرساز هفته» عنوان بسته‌ای خبری است که هر جمعه در قالب آن به بازخوانی مهم‌ترین اخبار مرتبط با هنرمندان حوزه سینما، تئاتر و تلویزیون خواهیم پرداخت.

به گزارش سوره سینما، هر هفته چهره‌هایی از دل سینما، موسیقی و هنر سر برمی‌آورند که با حضورشان جریان خبری هفته را شکل می‌دهند. این هفته، روایت ما به سراغ پنج چهره‌ای می‌رود که هر کدام با اتفاقی خاص در صدر اخبار قرار گرفتند؛ از گفت‌وگوی تأثیرگذار مجتبی شکوری با سروش صحت تا حضور نوستالژیک ایرج طهماسب، از «بدنامی» تازه حسن پورشیرازی تا بزرگداشت صمیمانه داریوش فرضیایی و گفت‌وگوی الهام نامی. هرکدام از این پنج نفر در مسیر خود روایتی از زیستن، تجربه و تأمل را رقم زدند؛ روایت‌هایی از درد، عشق، خنده.

مجتبی شکوری؛ نوری که از زخم گذشت

هفته‌ای که گذشت، ویدئوی گفت‌وگوی مجتبی شکوری با سروش صحت در برنامه «اکنون» بدل به یکی از پربازدیدترین ویدئو‌های اینستاگرام شد؛ گفت‌وگویی که کاربران با یک عبارت ساده از آن یاد کردند: «حال‌خوب‌کن.».

اما در پسِ این حال‌خوبی، روایتی از درد و رهایی نهفته بود؛ بازگشت «معلم آرام کتاب‌باز» به قاب تلویزیون، پس از چهار سال، آن‌هم در کنار دوست قدیمی‌اش، سروش صحت. دیداری که از همان لحظه‌ی اعلام مهمان، موجی از اشتیاق در میان دنبال‌کنندگان برنامه برانگیخت.

مجتبی شکوری این بار نه در نقش مشاور یا راوی فلسفه زندگی، که در قامت انسانی آسیب‌دیده و در حال رشد ظاهر شد. او بی‌پرده از رنجی شخصی سخن گفت: تجربه تعرض در کودکی و سال‌ها تلاش برای بخشیدن خویش. لحظه‌ای که بغضش در قاب نشست و سکوت سروش صحت، وزن کلماتش را سنگین‌تر کرد. این اعتراف صادقانه، برای بسیاری تابوشکنی بود؛ از کسی که سال‌ها مخاطبانش را به «آرامش و خودشناسی» دعوت کرده بود.

شکوری گفت از مهاجرت، از دیدن ایران از بیرون، از فهم شکوه و زخم هم‌زمانِ وطن. از شرمِ اشتباهاتی که ریشه در نادانی دارند و از بخششی که انسان را آزاد می‌کند. در جایی از گفت‌و‌گو به جمله‌ای از توماس قدیس اشاره کرد: «وقتی انسانی می‌میرد و هیچ زخمی ندارد، فرشتگان به او می‌گویند: یعنی هیچ چیزی ارزش جنگیدن نداشت؟» سروش صحت خواست دوباره تکرارش کند، و همین جمله در شبکه‌های اجتماعی دست‌به‌دست شد.

وقتی صحت از تغییر عنوان صفحه‌اش از «معلم» به «جست‌وجوگر» پرسید، شکوری پاسخ داد: «در واژه معلم، توهم دانایی هست؛ اما جست‌وجوگر یعنی انسانی در مسیر کشف دوباره.» حالا او، با موی و ریش سپید و نگاهی پخته‌تر، از مسیر درد گذشته و به روشنایی رسیده است.

در پایان، گفت‌وگوی شکوری و صحت یادآور همان جمله‌ی معروف مولانا شد: «شمس گفت: پس زخم‌های‌مان چه؟ گفت: نور از محل آنها وارد می‌شود.» و شکوری این هفته، روشن‌ترین روایت از نوری بود که از زخم می‌گذرد.

ایرج طهماسب؛ لبخندِ فروتنِ یک نسل

ایرج طهماسب آن‌قدر در ذهن مردم خاطره ساخته و در دل‌ها احترام کاشته که هرجا نامش بیاید، صدا و تصویرش به‌سرعت وایرال می‌شود. او نه فقط یک کارگردان و مجری محبوب، که بخشی از حافظه جمعی چند نسل از ایرانیان است.

جشنواره فیلم کودک و نوجوان در روز‌های نخست چندان پرشور نبود، اما شب اختتامیه با حضور ناگهانی طهماسب رنگ دیگری گرفت. از همان لحظه‌ای که تصویرش روی وال‌های سالن افتاد، فضا دگرگون شد؛ بچه‌ها، خبرنگاران نوجوان و حتی داوران نوجوان، با شور و ذوق کف زدند و سوت کشیدند. هر بار که دوربین سالن اختتامیه به سمت او می‌رفت، موجی از هیجان از میان تماشاگران می‌گذشت. طهماسب، اما با همان لبخند خجالتی و چهره متواضعش، به واکنش مردم با دست تکان دادن و لبخندی مهربان پاسخ می‌داد؛ همان لبخندی که سال‌هاست با آن، شادی را معنا کرده است.

حضور خالق «کلاه‌قرمزی و پسرخاله» و «مهمونی» در هر مراسمی به‌خودیِ‌خود اتفاقی خاص است، اما این هفته دلیل دیگری هم داشت که نام او را بیشتر وایرال کرد. ده روز پیش، ایرج طهماسب در صفحه شخصی خود متنی منتشر کرد که به‌سرعت خبرساز شد. او بدون ذکر نام، از نوعی مصاحبه‌های شوخ‌طبعانه انتقاد کرد؛ گفت این مدل گفت‌و‌گو‌ها «تقلیدی آمریکایی و فاقد صمیمیت» هستند و در آنها «نگاه بازجویی و تخریب شخصیت» موج می‌زند. همین انتقاد کوتاه، بحث‌های فراوانی به‌پا کرد.

کاربران شبکه‌های اجتماعی به‌دنبال مصداق آن «مصاحبه‌ها» گشتند و بسیاری گمان بردند منظور طهماسب، امیرحسین قیاسی است. قیاسی هم در برنامه تازه‌اش با حفظ احترام، به همان شیوه طنزآمیز خود واکنش نشان داد؛ گفت حرف‌های طهماسب را می‌فهمد و حتی بعضی نقد‌ها را می‌پذیرد، اما تصمیم را به قضاوت مخاطبان سپرد.

این واکنش محترمانه و متقابل، خود نشانه‌ای بود از جایگاه طهماسب در فرهنگ عمومی؛ جایی که حتی نقد او با احترام پاسخ داده می‌شود.

حسن پورشیرازی؛ در آستانه‌ی درخشش دوباره؟!

از روزی که فیلم «پیرپسر» اکتای براهنی اکران شد، نام حسن پورشیرازی بیش از همیشه بر سر زبان‌ها افتاده است. بازی‌اش در آن فیلم چنان تأثیری گذاشت که هر خبر تازه‌ای از او، کنجکاوی برمی‌انگیزد. این هفته، اعلام حضورش در سریال شبکه نمایش خانگی «بدنام» به کارگردانی احسان سجادی‌حسینی، دوباره او را به مرکز توجه آورد.

«بدنام» که طرح اولیه‌اش از حامد عنقاست، داستان عشقی ممنوعه را روایت می‌کند؛ موضوعی که ناخودآگاه یادآور نقش پرکشش او در «پیرپسر» است. رسانه‌ها با تیترهایی، چون «پورشیرازی با عشقی بدنام بازگشت» از این حضور نوشتند و همین کافی بود تا دوباره به تیتر اخبار بیاید.

در کنار این پروژه، او در سریال تلویزیونی «بوقچی» نیز دیده شد، هرچند اثر چندان مورد استقبال قرار نگرفت. با این حال، منتقدان امیدوارند که در «بدنام» دوباره همان غافلگیری و جسارت بازیگری را ببینند که اکتای براهنی از او کشف کرد؛ بازیگری که در پنج دهه فعالیت، از سینمای اجتماعی تا ملودرام و طنز، همواره اصالت نقش را بر هر چیز مقدم دانسته است.

پورشیرازی این روز‌ها بیش از هر زمان دیگری پخته، آرام و انتخاب‌گر به‌نظر می‌رسد. شاید «بدنام» برای او آغاز فصلی تازه باشد؛ فصلی که در آن دوباره با چشمان پررمز و لبخند نیمه‌پنهانش، ما را به تماشای پیچیدگی روح انسان دعوت می‌کند.

الهام نامی؛ آرامش در میانه شهرت

الهام نامی با نقش «سیمین» در سریال «شکارگاه» نیما جاویدی بیش از همیشه دیده شد. اما شهرت تازه، او را از مسیر آرام و بی‌حاشیه‌اش دور نکرد. این هفته حضورش در برنامه «با ضیا» و گفت‌وگوی صمیمانه‌اش درباره عشق، زندگی و انتخاب‌های شخصی بازتاب گسترده‌ای در فضای مجازی داشت.

در بخشی از گفت‌و‌گو، وقتی از تعریف رابطه سالم پرسیدند، پاسخ داد: «رابطه خوب، جایی‌ست که دو نفر رشد می‌کنند، نه می‌سوزند.» همین جمله کوتاه، بازنشر شد. او از مسیرش گفت؛ از سال‌های تئاتر، از دوبله تا نقش‌آفرینی در «شهرزاد» و «جیران». از خانواده‌ای که می‌خواستند مهندس شود، اما او هنر را برگزید.

نامی که در آستانه مهاجرت بود، با پیشنهاد بازی در «شکارگاه» تصمیم گرفت بماند. سیمین برایش نقطه عطفی شد؛ نقشی که میان نجابت و جسارت در نوسان است و در سکوت حرف می‌زند.

برخلاف بسیاری از هم‌نسلانش، الهام نامی اهل جنجال مجازی نیست؛ فالوور کم دارد. خودش می‌گوید: «دنبال نقش خوبم، نه نقش یک». در روزگاری که شهرت آسان می‌آید و زود می‌رود، او به نظر آرام و پیوسته قدم برمی‌دارد.

الهام نامی حالا در مسیر رشد حرفه‌ای‌اش ایستاده؛ با آرامشی که از چهره‌اش می‌تابد و با صداقتی که در بازی‌اش موج می‌زند. شاید آینده سینمای ایران، بیش از آن‌که در فریاد چهره‌های پرحاشیه باشد، در صدای آرامی نهفته باشد که این چهره‌های تازه به آن می‌دهند.

داریوش فرضیایی؛ کودکی که هرگز پیر نمی‌شود

عموپورنگ، همان پسر پرانرژی و صمیمی تلویزیون، این هفته دوباره خبرساز شد. در سی‌وهفتمین جشنواره فیلم کودک و نوجوان از او تجلیل شد؛ مراسمی پر از لبخند، اشک و خاطره. وقتی ویدئوی مادرش روی پرده رفت و او از عشق و دعای مادر گفت، سالن پر شد از احساس. خودش گفت: «این پاسداشت من نیست، پاسداشت مادر است. من با دعای او به اینجا رسیده‌ام.»

حضور ایرج طهماسب در همان مراسم و تأیید او با تکان دادن سر، لحظه‌ای نمادین ساخت؛ پیوند دو نسل از چهره‌هایی که کودکی ما را ساختند.

از سوی دیگر، حضور فرضیایی در برنامه طنز «شفرونی» و اجرای بامزه‌اش با نیما شعبان‌نژاد و متین ستوده در فضای مجازی وایرال شد. همه از بداهه‌گویی و انرژی کودکانه‌اش نوشتند؛ همان شادابی که پس از سال‌ها هنوز کم نشده است.

داریوش فرضیایی که به‌تازگی سریال کودکانه «آرزو‌های چپکی» را برای شبکه نمایش خانگی تمام کرده، حالا در جایگاهی ایستاده که میان نسل‌ها پل می‌زند. از کودکان دهه هشتاد تا والدینی که با «عمو پورنگ» بزرگ شده‌اند، همه او را بخشی از خاطرات خود می‌دانند. شاید راز ماندگاری‌اش در همان جمله ساده خودش نهفته باشد: «من چیزی از خودم ندارم، خدا دوستم داشت که کنار مادرم و کودکان بزرگ شدم.» عمو پورنگ هنوز همان پسر صادق تلویزیون است؛ کودک جاودانی که برخلاف تابلویی که در جشنواره به او دادند هیچ‌وقت پیر نمی‌شود.

نظر شما
جوان آنلاين از انتشار هر گونه پيام حاوي تهمت، افترا، اظهارات غير مرتبط ، فحش، ناسزا و... معذور است
captcha
تعداد کارکتر های مجاز ( 200 )
پربازدید ها
پیشنهاد سردبیر
آخرین اخبار