در عصری که انقلاب دیجیتال شتاب گرفته و دغدغههای زیستمحیطی در کانون توجه قرار گرفتهاند، مواد معدنی که پیش از این شاید در سایه بودهاند، اکنون نقشی محوری یافتهاند. این منابع ارزشمند، نیروی محرکه فناوریهای سبز و اقتصاد مدرن را فراهم میآورند. در نتیجه، کشورهای مختلف با طراحی سیاستهای صنعتی خلاقانه، در پی بهرهبرداری بهینه از ذخایر معدنی خود هستند. با این حال، بسیاری از این سیاستها، به دلیل فقدان یک رویکرد یکپارچه و جامع، در دستیابی به اهداف خود با موانع جدی روبرو شدهاند. رویکرد سنتی دولتها به بخش معدن، اغلب شبیه به چیدن قطعات پازل بدون درک تصویر کلی است. سیاستهای مالیاتی، قوانین زیستمحیطی، مقررات کار و برنامههای توسعه فناوری، معمولاً به صورت مجزا و بدون توجه به همبستگیهای حیاتیشان تدوین میشوند. این در حالی است که در دنیای امروز، “زنجیره ارزش” در صنعت معدن به شدت گسترده و جهانی شده است؛ به این معنا که استخراج، فرآوری و تولید تجهیزات مرتبط با یک ماده معدنی، ممکن است در کشورهای مختلفی صورت پذیرد. سیاستهای منسوخ، این واقعیت پویا و بینالمللی را نادیده میگیرند.
مهرداد شیرازی، مدیرعامل یک شرکت دانشبنیان در حوزه معدن، بر لزوم بازنگری اساسی در سیاستهای صنعتی تأکید کرده و بیان داشته است که یک استراتژی صنعتی مؤثر باید فراتر از تمرکز صرف بر بخش استخراج باشد و به “وظایف متقابل و ارتباطات” در کل زنجیره ارزش توجه کند.
وی معتقد است که چالش اصلی کنونی، تنها استخراج ماده معدنی نیست، بلکه ارتقاء به مراحل بالاتر و سودآورتر، از جمله ارائه خدمات تخصصی مهندسی، تولید تجهیزات پیشرفته و توسعه نرمافزارهای کنترلی است. سیاستهای پیشین در برقراری این ارتباطات، چه با تأمینکنندگان داخلی و چه با بازارهای جهانی، اغلب ناکام بودهاند. این مسئله، به خصوص در صنعت معدن که با سرمایهگذاریهای اولیه عظیم، عدم تقارن اطلاعاتی و مقاومت شرکتهای بزرگ در برابر ریسکپذیری همراه است، اهمیت دوچندانی مییابد.
شیرازی همچنین خاطرنشان کرد که لازم است از نگرشهای کلیشهای و قدیمی در صنعت و معدن فاصله گرفته و به جای آن، رویکردی هوشمندانه مبتنی بر پیشبینی و ایجاد کاراییهای فنی و تجاری را اتخاذ نماییم.
در این مسیر، نیاز مبرمی به ایجاد چارچوبهای نظری و عملیاتی نوین احساس میشود. برخی از چارچوبهای ارائهشده، که بر نگاهی هوشمندانه به ظرفیتهای منحصربهفرد معادن تمرکز دارند، ابزارهای قدرتمندی برای عبور از بحثهای سطحی و کلیشهای در این حوزه محسوب میشوند. برای هر کشوری که در پی تبدیل ثروت معدنی خود به توسعه صنعتی پایدار است، ترسیم و اجرای عملیاتی این چارچوبها ضروری است.
پیادهسازی چنین رویکردی میتواند منجر به رشد چشمگیر تولید و اقتصاد، ارتقاء سطح رفاه، توسعه زیرساختها و فناوریهای پیشرفته در بخش معدن، و ایجاد فرصتهای شغلی گسترده شود. البته، باید هوشیار بود که تمرکز ثروت و قدرت در دست گروههای معدود، منجر به تشدید نابرابریهای اقتصادی و اجتماعی نگردد و همچنین، تولید و مصرف بیرویه، صدمات جبرانناپذیری به محیط زیست وارد نکند. پیچیدگی بیش از حد سیستمها نیز میتواند آنها را در برابر بحرانها آسیبپذیر سازد و خطر انحصار و کاهش رقابت نیز از جمله چالشهای قابل توجه در این مسیر به شمار میرود.