جوان آنلاین: شهید فریدون عباسی از برجستهترین چهرههای علمی و دانشمندانی است که در تجاوز اخیر رژیم صهیونیستی به شهادت رسید. او متولد شهر مرزی آبادان بود. جنگ تحمیلی هشتساله که شروع شد، ۲۲ سال داشت. اما در روزهایی که نوجوانان ۱۶، ۱۷ ساله اسلحه به دست میگرفتند و با دشمن میجنگیدند، ۲۲ سالگی یعنی اوج پختگی! شهید عباسی هم از این قاعده مستثنی نبود و به عنوان یک رزمنده تمام عیار، به مصاف دشمنی رفت که نیروی عمدهای را روی اشغال شهرهای مهم و استراتژیک آبادان و خرمشهر متمرکز کرده بود. دکتر عباسی چه در زمان جنگ و چه پس از آن، بارها تا مرز شهادت رفت. آذر سال ۸۹ مورد سوءقصد ایادی موساد قرار گرفت، اما ماند تا حداقل ۱۵ سال دیگر به عنوان یک نخبه علمی به کشور خدمت کند. او نهایتاً در اولین روز شروع تجاوز ۱۲ روزه رژیم صهیونیستی در بامداد ۲۳ خرداد بر اثر بمباران هوایی دشمن به شهادت رسید.
سپاه آبادان- سال ۱۳۵۹
سپاهآبادان در سالهای ۱۳۵۸ و ۱۳۵۹ حالوهوایی برای خودش داشت. پاسدارهای جوان این شهر یک نوع مرکزیتی در استان خوزستان به وجود آورده بودند و حتی در تشکیل سپاه در برخی شهرهای استان نقش داشتند. این شهر که آن موقع ۵۰۰ هزار نفر جمعیت داشت، از جوانان آگاه و تحصیل کردهای برخوردار بود که هر کدام میتوانستند مثل وزنهای برای هدایت دیگر جوانان انقلابی عمل کنند. در چنین جو و شرایطی، فریدون عباسی به عضویت سپاه آبادان درآمده بود.
بندر آبادان حتی پیش از انقلاب درگیر برخی گروههای چپ و کمونیستی، منافقین و تعداد دیگری از نحلههای فکری بود که با بچههای مذهبی وارد بحث و حتی درگیری میشدند. در این شرایط، تشکیل سپاه آبادان یعنی عقب راندن این گروهکها و آغاز کش مکشهایی که در سطح شهر پیش از شروع جنگ انجام میگرفت. وجود این گروهکها گذشته از قضیه خلق عرب بود که بعد از انقلاب در خرمشهر و آبادان جولان میدادند و زمینه را برای تجاوز نظامی عراق آماده میکردند. فریدون عباسی در این شرایط عضو سپاه آبادان شده بود و از همان ابتدا خود را آماده حضور جدی در عرصههای مختلف نبرد کرده بود.
حضور در جهاد مهندسی جنگ
در زندگینامه این دانشمند شهید آمده است که او در سالهای دفاع مقدس طی سه دوره مختلف در جبهههای جنوب در جنگ ایران و عراق حضور فعال داشت و همزمان، مسئولیت حمایت لجستیکی جهادسازندگی فارس را در مناطق عملیاتی بر عهده داشت. او از یاران نزدیک شهید محمد جهانآرا و دیگر فرماندهان سرشناس دفاعمقدس در عرصههای نبرد خوزستان بود؛ نقشی کلیدی در پشتیبانی و جهاد مهندسی جنگ ایفا کرد و همواره کنار رزمندگان حضور داشت. شهید عباسی هرچند زاده آبادان بود، اما اصالتش به روستای دوان در شهرستان کازرون استان فارس بازمیگشت؛ لذا یکی از دلایل حضور او در جهاد پشتیبانی جنگ فارس، به همین خاطر بود. جهاد پشتیبانی و مهندسی جنگ متشکل از جوانان مستعد و تحصیل کردهای بود که از دانش و ایمان خود برای انجام کارهای مهندسی سنگین در جبههها بهرهمیبردند. جهاد مهندسی جنگ در سالهای دفاع مقدس آنقدر اهمیت داشت که بدون حضور آنها سرنوشت برخی از بزرگترین عملیات جنگ به محاق فرو میرفت. صرفاً در دو عملیات خیبر و والفجر ۸، مهندسی جنگ توانست پلهای معروف خیبر و بعثت را ایجاد کند که در کسب پیروزیهای این دو عملیات بسیار مؤثر بودند.
جاهای دیگری هم زنده ماندهام!
از دوران حضور شهید فریدون عباسی در جبهههای جنگ تحمیلی هشتسال دفاعمقدس مطالب چندانی وجود ندارد. اما خود شهید سالها قبل در جمع دانشجویان به بخشهایی از حضورش در جبههها اشاره کرده بود. شهید عباسی در بیان خاطرات خود از دوران جنگ و با اشاره به ترورش در سال ۱۳۸۹ گفته بود: «من غیر از این بمبی که میخواستند ترورم کنند، جاهای دیگری هم زنده ماندهام که شاید بتوانند فیلم بشوند.»
وی همچنین گفته بود: «۳۰ روز اول جنگ در خرمشهر زنده ماندم. خدا خواست من روز آخر ترکش بخورم، بچهها فکر کردند من اگر آنجا بمانم شهید میشوم. برای همین آمدند من را زیر آتش به آبادان برگرداندند و از اکیپ ۲۵نفره ما هشتنفر سالم به این طرف آب آمدند.»
حضور در جبهه خرمشهر در زندگی جهادی شهید عباسی، مستند به تصویری است که از او رو به روی مسجد جامع خرمشهر انداخته شده است. در این تصویر فریدون عباسی با سر و روی خاکی و خسته درست به شمایل رزمندگانی که آن روزها با کمترین امکانات به مصاف دشمن میرفتند، دیده میشود. خرمشهر نقطه عطفی در پرونده جهادی رزمندگان ماههای ابتدایی دفاع مقدس بود. خصوصاً بچههای آبادان و خرمشهر که از نزدیک شاهد اشغال این شهر و سپس آزادیاش در سوم خرداد ۱۳۶۱ بودند.
شرکت در عملیات فتحالمبین
یکی دیگر از دورههای پرفروغ حضور شهید فریدون عباسی در جبهههای دفاع مقدس، شرکت در عملیات آزادسازی منطقه فتحالمبین بود. اولین عملیات بزرگ و کاملاً موفق ایران که در فروردین ۱۳۶۲ شد گرفت و منجر به آزادسازی حدود ۲ هزارو ۵۰۰ کیلومتر از خاک کشورمان در شمال خوزستان و جنوب ایلام شد. شهید عباسی در خصوص حضورش در عملیات فتحالمبین و البته مجروح شدنش در این عملیات گفته بود: «این بار درست در شروع عملیات گلوله خوردم و همراهانم وقتی متوجه شدند، زخمی شدهام، من را از ماشین بیرون گذاشتند. گفتند ما حوصله نعشکشی نداریم. اما وقتی خودشان رفتند، عراقیها آنها را زدند. من رئیسشان بودم ولی، چون برای کار هیجان داشتند، من را از ماشین بیرون گذاشتند، نیتشان خیر بود، میگفتند یک مجروح ممکن است کندشان کند.» دکتر عباسی همچنین گفته بود: «پس از اینکه خودم را پانسمان کردم دوباره به خط رفتم و آنجا بودم تا عملیات تمام شد.»
در مسیر خرمشهر تا آزادی آن
شهید فریدون عباسی از آن دست رزمندههای خوزستانی و آبادانی بود که خرمشهر را از روزهای مقاومت تا پس از اشغال و تا لحظه آزادی رها نکرد. او در عملیات آزادسازی خرمشهر نیز حضور داشت تا پرونده افتخاراتش در جنگ را کامل کرده باشد.
جالب آنکه شهید عباسی در عملیات الیبیتالمقدس (آزادسازی خرمشهر) نیز مجروح شده بود. خود شهید در جایی گفته بود: «در آزادسازی خرمشهر هم حضور داشتم و آنجا نیز احتمال داشت زنده نمانم. در این عملیات من از شش گلوله مستقیم تانک زنده ماندم. شاید باور نکنید که به نفر با تانک شلیک میکردند. میخواهم بگویم من فقط این دفعه (ترور سال ۱۳۸۹) نبود که مرگ را جواب کردم، خداوند نمیخواست من بروم، بالاخره یک بخشیاش عذاب است که باید تحمل کنیم، یکی بخشی هم شاید این است که من اسباب کاری هستم.»
خاطره عملیات رمضان
عملیات رمضان حدود یک ماه و ۲۰ روز پس از اتمام عملیات الیبیتالمقدس انجام شد. اولین عملیات برون مرزی ایران که در آن شهدای بسیاری تقدیم شد. شهید عباسی در خصوص حضور در این عملیات نیز گفته بود: «در عملیات رمضان رزمندهای با یکی دعوایش شد و حرفهای نامربوطی زد که ما انتظار نداشتیم. شب شد، من از کنار خاکریز رد میشدم، صدای همان فرد را شنیدم که داشت استغفار میکرد که خدایا! من چرا این حرفها را زدم، غلط کردم. صبح روز بعد گرگومیش بود که جلوی دریاچه ماهی شهید شد. اگر ما بخواهیم فیلم این شهید را بسازیم، باید همین پرخاشگری ایشان را هم که جزء واقعیات است خیلی ظریف به آن بپردازیم.»
شهید فریدون عباسی سالها پس از اتمام دفاع مقدس نیز همچنان در مسیر شهادت قرار داشت. او به همراه همسرش در ۸آذر سال ۱۳۸۹ در میدان دانشجوی تهران مورد سوءقصد واقع شده و مجروح شد. در همان روز بود که مجید شهریاری نیز مورد سوءقصد واقع شد و به درجه شهادت نائل آمد. هنگام رانندگی یک بمب از سوی راکب موتورسوار روی در خودروی او نصب شد ولی به موقع از خودرو خارج شد و از ترور در امان ماند. خود شهید در این باره نیز گفته بود: در ترور (هشتم آذرماه ۱۳۸۹) من و شهید دکتر شهریاری در دانشگاه ملاقات داشتیم. حدود ساعت۸ ایشان را نزدیک منزلشان و من را نزدیک دانشگاه ترور کردند. شمایل موتورسواران و صدای برخورد از نظر من از یک حادثه خبر میداد. وقتی نگاه کردم بمب را دیدم که چسبیده بود به در سمت راننده، با دیدن آنتن بمب متوجه این شدم که اگر این موتورسواران دور شوند، بمب را فعال میکنند. بلافاصله اتومبیل را به سمت راست منحرف کردم، ترمز کردم و به خانمم گفتم: سریع برو پایین که بمب است.
دکتر فریدون عباسی طبق گفته خودش چندین بار در جبهههای دفاع مقدس و یکبار هم از ترور موساد زنده ماند؛ تا سالها در بالاترین عرصههای علمی کشور بماند و به خدمت ادامه دهد. او نهایتاً ۲۳ خرداد به آن چیزی که حق رزمندهای، چون او بود رسید و با شهادت از دنیا رفت.
۸ نفر از رودخانه سالم گذشتند
شهید عباسی رزمندهای بود که دلش را در جبهههای دفاعمقدس جا گذاشت بود. او همواره دغدغه و خاطرات جنگ تحمیلی هشت ساله را در ذهن داشت. در یکی از توئیتهای خود در ایکس نوشته بود: شاهدی از اسارت خرمشهر میگفت، نیمهشب زیر آتش سنگین دشمن بعثی، پس از طی مسافت جاده کمربندی تا کوی آریا، خدمت شهید جهانآرا رسیدم. شمعی روشن بود. گفتم محمد مهماتمان تمام شده. گفت فقط ۱۴موشک آر. پی. جی دارم. چند تا به تو بدهم. گفتم شما فرماندهی، بدون مهمات هم به خط برمیگردم. آخرین مهمات را داد. ششموشک آر. پی. جی و ۵۰۰فشنگ ژ۳. به کوی آرش برگشتم. مهمات تمام شد. از ۲۵نفر مدافع، ۱۷نفر شهید و زخمی شدند. بخش اصلی خرمشهر به دست رژیم صدام افتاد. هشت نفر از رودخانه سالم گذشتند تا مدافع کوت شیخ باشند.