جوان آنلاین: روایت زندگی سردارسرلشکر شهید امیرعلی حاجیزاده، روایتی است سرشار از عشق، ایثار و گمنامی. داستان مردی که نه تنها در میدانهای نبرد، بلکه در خانه، میان خانواده و در دل مردم، تجلی مرام و مردانگی علوی بود. امیرعلی حاجیزاده، ۹ اسفند ۱۳۴۰ همزمان با شب شهادت امیرالمؤمنین در ۲۱ ماه رمضان ۱۳۸۱ هجری قمری در محله امامزاده حسن (ع) تهران به دنیا آمد، اما ریشه خانوادگیشان به خرمدشت قزوین بازمیگشت. سالها بیصدا زیست، بیادعا خدمت کرد و بیتظاهر عشق ورزید، به خدا، به مردم، به ولایت. آنگونه که نگاه مهربان و بصیر رهبر انقلاب، او را شایسته نام علی (ع) دانست. نگاهی که نه تنها در حیات، بلکه تا شهادت نیز همراهش ماند، تا جایی که سرانجام، فرق شکافته اش همچون مولایش، مهر تأییدی شد و او را تا ابد به مولایش علی (ع) پیوند زد؛ و حالا همسر و همراه وفادارش در سالهای سخت و شیرین از زندگی در کنار این مرد بزرگ روایت میکند. از پدری دلسوز، همسری آرام و سربازی که در نهایت، با زخم علی گونه اش تا ابد ماندگار شد. عوامل برنامه «بدون تعارف» چندی پیش میهمان خانواده این سردار شهید بودند.
یادگاری از شهادت
ابتدای برنامه، قابی از لباس سردار شهید روی دیوار خانه نصب شده بود که توجه همه بینندگان را جلب میکرد. پسر سردار با بغض در گلو گفت: «این لباسی است که هنگام شهادت بر تن پدر بود.» این جمله، آغازگر روایتی بود از لحظات آخر زندگی مردی که تمام هستیاش را در راه دفاع از میهن فدا کرد.
تولدی با نام «امیر» و شهادتی به نام «امیرعلی»
در بدو تولد، سردار شهید را «امیر» نام نهادند، نامی که شایسته شأن و جایگاه رفیع ایشان بود. اما در سال ۱۳۸۸، هنگامی که حضرت آقا مسئولیت خطیری را به ایشان سپردند، ضرورت تغییر این نام از سوی رهبری احساس و پیشنهاد شد. گویا در میان امرای ارتش و سرداران سپاه، واژه «امیر» بار معنایی خاصی داشت و شاید برای جلوگیری از هرگونه شائبه یا تمایز ناخواسته، این تغییر صورت گرفت. سردار در این خصوص با فروتنی به محضر حضرت آقا عرض کردند که ایشان صاحب اختیار هستند و در ادامه، با شوخ طبعی، درخواست کردند که اذانی نیز در گوششان خوانده شود، درخواستی که نشان از اوج ارادت و تواضع ایشان در برابر ولی امر مسلمین داشت.
عشق، ایثار و شیرینی سختیها
همسرشان در ادامه این گفتوگو گفت: «سال ۶۱ ازدواج کردیم. دوران جنگ، ایشان مدام در جبهه بودند و مأموریتهای فراوانی داشتند. اواخر نیز کارشان بسیار سنگین شده بود و فرصت کمتری در خانه داشتند. این دوریها سخت بود، اما تمام سختیهای زندگی با ایشان برایمان شیرین بود. رضایت حضرت آقا از گزارشهای کاری که به ایشان میدادند، این شیرینی را دو چندان میکرد و برای ما ارزش معنوی داشت.» بعد از این صحبتها کلیپی از مقام معظمرهبری، پخش شد که ایشان در دیداری با سردار بعد از اعلام رضایت از گزارش کار فرمودند: «عالی بود، هم نیروی ایمان پشت سرشان است و هم توانایی علمی. وقتی این دو با هم همراه شوند، معجزه میکنند.»
۳ فرزند و مهربانی با خانواده شهدا
حاصل ازدواج سردار حاجی زاده و همسرشان، سه فرزند است، یک پسر و دو دختر. اما این خانه در گرو تنها این سه فرزند نبود، خانه آنها همواره محل رفت و آمد خانواده شهدا و فرزندان شهدا بود. آنقدر سر شار از محبت و انرژی که مادران شهدا میگفتند فرزندانشان تا هفتهها پس از بازگشت از خانه سردار شاد هستند، چراکه سردار توجه و محبت ویژهای به آنها داشت. حتی مراسم عقد خواهر یکی از شهدای مدافع حرم (شهید مجید قربانخانی) را نیز برگزار کرده بودند و او را راهی خانه بخت نمودند که خود حکایت جالبی دارد.
تشویق به شرکت در نماز جمعه
سردار بچهها را برای رفتن به نماز جمعه تشویق میکرد. به آنها میگفت بروید به دوستانتان بگویید وسایل استخرشان را بردارند. اول میرویم نماز جمعه و بعد میرویم استخر. بچهها خیلی با شوق و اشتیاق همراه میشدند. بعد از خواندن نماز به پارک لاله یا استخر میرفتند. آنقدر به آنها خوش میگذشت که هر هفته منتظر بودند جمعه بیاید و آنها به نماز جمعه بروند.
گمنامی، حساسیت بر بیتالمال و مسئولیتپذیری
همسر شهید با اشاره به اینکه سردار حاجی زاده از سال ۱۳۸۸ تا ۱۴۰۴ در هوافضا فعالیت داشت و همواره پیگیر کارهایش بود گفت: «سردار همیشه میگفتند باید دست حضرت آقا را پر کرد. سبک زندگی ایشان نیز بر گمنامی و دوری از شهرت تأکید داشت. ایشان خواسته بودند که خانوادهشان از نام و رسم ایشان استفاده نکنند و بر بیتالمال بسیار حساس بودند. حتی سهم غذای پسرشان را هنگام مأموریت حساب میکردند.»در ادامه پسر سردار شهید خاطرهای از رفتن به سوریه تعریف کرد و گفت: «پدر در آن سفر هزینه بلیت و خورد و خوراکم را حساب کرد که مبادا از بیتالمال هزینه شود.»
رد پیشنهاد وزارت به خاطر مأموریت و ولایتپذیری
در دولت شهید رئیسی، به سردار حاجی زاده پیشنهاد وزارت صمت شده بود، اما ایشان نپذیرفتند. دلیلشان هم این بود که «آقا مأموریتی داده که اینجا بایستم. مثل سربازی که به او اسلحه میدهند و میگویند اینجا بایست. حال بروید و از ایشان کسب تکلیف کنید.» وقتی از رهبری در اینباره نظر گرفته میشود ایشان هم میگویند: «اینجا مهمتر است.»
آرامش در دل طوفان تهدیدها
در برابر نگرانیهای خانواده به دلیل تهدیدات دشمن، سردار با آرامش خاصی برخورد میکردند. همسرش میگوید: «وقتی شهادت دوستانشان را میدیدیم ناراحت میشدیم. سردار وقتی ناراحتی و گریه ما را میدیدند، میگفتند چرا ناراحت هستید؟ نگران نباشید. آنقدر سرباز تربیت شده است که اگر روزی بروند، جای آنها به راحتی پر میشود.» پخش یک کلیپ از سردار این صحبت همسر را تکرار کرد. در این کلیپ سردار گفتند: «نیروهای کارآمد بسیاری داریم و با نبود افرادی، چون حاجقاسم و طهرانی مقدمها اتفاقی در مسیر نورانی انقلاب نمیافتد و این مسیر ادامه خواهد یافت، هرچند فقدان آنها سخت است.»
مسئولیت پذیری تا پای شهادت
به گفته همسر سردار حاجیزاده، در ماجرای سرنگونی هواپیمای اوکراینی، جمله سردار که «گردن من از مو باریکتر است» باعث محبوبیت ایشان در میان مردم و در پیشگاه خداوند شد و به نظر او، همان روز سردار شهادتشان را از خدا گرفتند. پسر سردار نیز در اینباره گفت: «ایشان بسیار مسئولیتپذیر بودند و مسئولیت این قضیه را نیز پذیرفتند. جملهشان این بود که چند روز قبل رفتم و سینه سپر کردم و گفتم عینالاسد را زدیم، حال نمیشود افسر جزء یا کسی دیگر مسئولیت این کار را بپذیرد. من باید پاسخگو باشم. با وجود توصیههای دیگران مبنی بر عدم پذیرش این مسئولیت، ایشان اصرار داشتند که باید مسئولیت آن را بپذیرند، در حالی که او در غرب کشور در حال عملیات بود ولی میگفت، چون در زیرمجموعه من اتفاق افتاده، باید مسئولیتش را بپذیرم.»
وقت رفتن است سردار
همسر سردار همیشه به او میگفت: «آیا آرزو نداری شهید شوی؟» سردار در پاسخ میگفت: «من نه، آرزو دارم زنده بمانم و به مردم خدمت کنم. اگر قرار باشد همه شهید شوند، پس چه کسی باید کار کند؟ من دوستدارم تا وقتی جان در بدن دارم، کار کنم و رفتنم با شهادت باشد.» اواخر اردیبهشت ۱۴۰۴ بود. سردار امیرعلی حاجیزاده یکی از شبهایی که در منزل به سر میبرد، بچهها را جمع کرد و وصیتنامه خودش را که سالها پیش نوشته بود، خواند. خیلی سفارش رهبر انقلاب را کرد: «چیزی نگویید که حضرت آقا آزرده خاطر شود. اگر برای بنده اتفاقی افتاد، نگویید باید انتقام گرفته شود. هر تصمیمی را که خودشان گرفتند قبول کنید.»
وداعی تلخ و انفجاری ناگهانی
همسر سردار، با لحنی آمیخته با اندوه، اما با صلابت و با افتخار، آن شب حادثه را به یاد آورد و گفت: «سردار شامگاه ۲۲ خرداد ۱۴۰۴، پس از انجام مراسم مذهبی مربوط به عید غدیرخم، به منزل آمد و حدود نیم ساعت خوابید. بعد از آن، به خاطر تماسهایی که دریافت کرد، باید به محل کار میرفت. همین لباس قابشده روی دیوار را پوشیدند و با چند نفر از همکارانشان تماس گرفتند که باید بیایید و برویم، احتمالاً امشب خبری است! رفتند و ساعت ۳ بامداد بود که با صدای انفجار مهیبی از خواب پریدم. نوهام آن شب پیش من بود. سراسیمه از خانه بیرون زدم، چون امانتی به من سپرده شده بود که باید مراقبش میبودم. انفجار نزدیک بود و بر اثر آن بخشی از سقف خانه فرو ریخته بود. سردار پس از شنیدن صدای انفجار، به طبقه بالای محل کارشان رفتند تا با خانه تماس بگیرند، اما در همان لحظه مورد اصابت قرار گرفتند. تا ظهر روز بعد، هیچ اطلاعی از سرنوشت ایشان در دست نبود تا اینکه خبر شهادتشان اعلام شد.»
همزمانی ولادت و شهادت با ایام علوی و غدیری
تقدیر الهی بر این بود که ولادت سردار در شب شهادت مولای متقیان، حضرت علی (ع)، رقم خورد و عروج ملکوتی ایشان نیز در شب عید سعید غدیر، عید امامت و ولایت، به وقوع پیوست. این تقارن معنادار، گواه روشنی بر عمق ارادت و پیوند قلبی سردار با خاندان عصمت و طهارت بود. محافظ ایشان نیز با چشمانی اشکبار روایت کرد، در لحظات آخر، سردار دو بار نام «امیرالمؤمنین» را بر زبان جاری ساختند و سپس به شهادت رسیدند. این گواه، نور ولایت را در واپسین نفسهای سردار به تصویر میکشد و این باور را در دلها زنده میکند که بیشک سر بر دامن مولایشان، امیرالمؤمنین (ع) نهاده بودند. همانند مولایمان علی (ع) پس از نماز صبح، در حالی که فرق مبارکشان شکافته شده بود، روح بلند سردار حاجی زاده به سوی آسمان پرواز کرد. گویی آسمان نیز در غم فراق این یار باوفای ولایت به سوگ نشسته بود. پرواز ایشان، نه تنها یک فقدان، که اوج کمال و تجلی ایثاری بی نظیر در مسیر عشق به اهل بیت (ع) و دفاع از آرمانهای انقلاب بود. این رویداد، بار دیگر به ما یادآوری میکند که راه سرخ شهادت، همچنان جاریست و مردان الهی، چون سردار حاجیزاده، با تمام وجود در این مسیر گام برمیدارند و نام و یادشان تا ابد در تاریخ این سرزمین زرین خواهد ماند.
پیام پایانی همسر سردار شهید حاجیزاده
همسر شهید سردار حاجیزاده در پیامی به مردم میگوید: «از مردم میخواهم این همدلی و اتحاد پیش آمده از ثمره خون شهدا را حفظ کنند و پشت سر حضرت آقا، نه یک قدم جلوتر و نه یک قدم عقبتر باشند.» پیکر مطهر سردار سرلشکر پاسدار امیرعلی حاجیزاده یک روز پس از تشییع باشکوه و میلیونی مردم شهیدپرور تهران در یکشنبه هشتم تیرماه ۱۴۰۴، در قطعه ۵۰ گلزار شهدای بهشت زهرای پایتخت آرام گرفت و زیارتگاه عاشقان شهدای انقلاب اسلامی شد.