جوان آنلاین: ۹مرداد، روز اهدای خون یادآور ایثار تمام کسانی است که با اهدای خون به بیماران جان میبخشند، واقعیت این است که خیلیها میتوانند خون اهدا کنند، اما نمیکنند. در این گزارش خیابانی، مستقیم رفتیم سراغ مردم و یک سؤال ساده پرسیدیم: تا حالا خون اهدا کردهاید؟ نه؟ چرا؟ پاسخها ساده، صادقانه، گاهی خندهدار و گاهی نگرانکننده بودند.
نه! من فشارم همیشه پایینه!
اولین کسی که میبینم و سراغ او میروم، دختر دانشجویی است با کیف پارچهای و لیوان قهوه در دست. با خنده میگوید: «خون اهدا نکردم. نمیدونم... فکر کنم، چون فشارم همیشه پایینه. یهجورایی ترس هم دارم. ضعف کنم وسط کار یا حالم بد بشه.»
لبخند میزنم. برایش توضیح میدهم که پیش از اهدای خون، فشار و هموگلوبین داوطلب چک میشود و اگر شرایط جسمیاش مناسب نباشد، اصلاً اجازه اهدا داده نمیشود. نگاه متعجبی میکند و میگوید: جدی؟ یعنی همهچی رو چک میکنن قبلش؟ و بعد آرام زیر لب میگوید: خب پس شاید بد نباشه یه بار امتحان کنم.
اَه! من از سوزن بدم میاد
جوانی با تیپ اسپرت و گوشی در دست با تعجب میپرسد: خون اهدا کنم؟ نه بابا! اَه! من از سوزن متنفرم. کلاً از دکتر و بیمارستان فراریام. با خنده میگویم: «بیمارستان دوست ندارید، خب تلاش کنید مریض نشوید!»، میخندد و ادامه میدهد: «ولی حالا که گفتید، واقعاً یه بار یکی از دوستام گفت خونش به یه نوزاد خورده بود و نجاتش داده بود. اون موقع یه لحظه حس کردم کاش منم میرفتم، ولی هنوز سوزنش اذیتم میکنه.» با خونسردی جواب میدهم: درد سوزنش کمتر از گزش یه پشه است، ولی بیتفاوتی ما، گاهی جون یه آدمو میگیره. مکثی میکند. انگار جمله، ته ذهنش گیر کرده باشد.
بزنم کنار؟ دیگه بهونه ندارم!
یکی از جذابترین لحظات گزارش، وقتی بود که یک راننده اسنپ، وسط مسیری که در خودروی او بودم، بعد از شنیدن موضوع گفت: «اگه نزدیک مرکز انتقال خونه، بزنم کنار برم اهدا کنم»! باورش سخت بود، اما حقیقت داشت. با همان انرژی خودش را رساند به پایگاه اهدای خون و گفت: «خدا شاهده یه مدت هی میگفتم باید برم، اما هر بار عقب افتاد. امروز دیگه بهونه ندارم.»
همان لحظه، فهمیدیم این گزارش، فقط ثبت پاسخهای مردم نیست، بلکه شاید تلنگری باشد برای شروع یک کار بزرگ!
به ما گفتن از خانمها خیلی خون نمیگیرن
یکی از نگرانکنندهترین جوابها را از زنی حدوداً ۴۰ساله شنیدیم: من خیلی ساله دلم میخواد خون بدم، ولی بهم گفتن خانمها، چون بدن ضعیفتری دارن و درگیر بارداری و... میشن بهتره خون ندن!
واقعاً ناراحتکننده بود. این یکی از شایعترین باورهای غلط درباره اهدای خون در بین زنان است. با همان اطلاعات اندک توضیح دادم که اگر زن در شرایط جسمی مناسبی باشه (از نظر سطح آهن و هموگلوبین)، هیچکدام از این دلایل مانع اهدای خون نیست.
سرش را تکان داد و گفت: نمیدونستم. فکر میکردم فقط مردا میتونن منظم اهدا کنن.
در حالی که به او میگفتم خیلی از اهداکنندگان مستمر ما بانوان هستن، تازه بعضیاشون هم رکورد زدن، صورتش روشن شد، گفت: حتماً میرم. کاش زودتر از اینا میدونستم.
باورهایی که باید تغییر کنند و صدایی که باید بلندتر شود
طی دو ساعت گشتوگذار در سطح شهر، با بیش از ۳۰نفر صحبت کردیم. در نهایت، به سه دسته کلی رسیدیم:
- افرادی که تا حالا خون ندادهاند، چون فکر میکردند شرایط جسمیشان اجازه نمیدهد.
- افرادی که ترس یا تنبلی را مانع اصلی میدانستند.
- عدهای که اصلاً به ذهنشان نرسیده بود این کار چقدر مهم است.
جالب اینکه در اغلب موارد، وقتی برای مردم توضیح داده میشد که هر واحد خون جان سه بیمار را نجات میدهد، واکنششان تغییر میکرد. بیشترشان میگفتند: کاش اینو بیشتر بهمون میگفتن.
شاید وقت آن رسیده که تبلیغات مربوط به اهدای خون از حالت رسمی و سرد خارج شود؛ اینکه کسی با زبان ساده و انسانی بگوید: «تو که سالمی، چرا کمک نمیکنی؟ یه سوزن... چند دقیقه وقت... و سه تا زندگی نجاتیافته!» نه صرف اجبار و اصرار، بلکه صرف آگاهی دادن. گاهی یک جمله ساده، بیشتر از هزار بیلبورد تأثیر میگذارد.
این گزارش فقط به نیت گفتوگو بود، اما ما شاهد تغییر بودیم. کسی تصمیم گرفت برای اولین بار برود خون بدهد، کسی دیگر باور اشتباهش را کنار گذاشت و یک راننده ساده، همان لحظه راهی شد...
۹ مرداد شاید یک روز معمولی در تقویم باشد، ولی برای خیلیها میتواند شروع یک تصمیم فوقالعاده باشد، یعنی «نجات جان انسانها، فقط با اهدای چند قطره خون».
اگر سالمی، وقت داری و ترسی نداری، پس یکی از کسانی باش که زندگی میبخشند، سوزنش که درد ندارد، درد این است که میتوانستی کاری بکنی، ولی نکردی.