بعد از بیانیه پنج نفره اولیه با محوریت نرگس محمدی (کاندیدای جایگزین پهلوی در صورت فروپاشی جمهوری اسلامی در جنگ دوازده روزه و عدم امکان ورود او به کشور در ۱/۴/۱۴۰۴) و بیانیه پارادایمی ۱۸۰ نفره و ۷۰۰ نفره که خواستار تغییر نظام شدند، بیانیههای فردی موسوی و نامه تاجزاده به رهبری، اکنون با عنوان رئیس جبهه اصلاحات نامهای به پزشکیان صادر شده است. نگارنده میداند که بیانیه و مواضع جبهه اصلاحات عمدتاً توسط بخش سکولار-دموکراسیخواه که به همین دلیل راهی به قدرت ندارند، نوشته میشود. همان کسانی که حوادث ۱۴۰۱ را ستودند و نرگس محمدی را خواهر! خطاب کردند.
اما سؤال این است که اکنون چه خبر شده است که این زنجیره بیانیه و نامه صادر میشود؟ فیالمجلس چه اتفاقی افتاده است؟ نگارنده هرگز این جماعت را به ارتباط سیستمی با صهیونیستها متهم نمیکند، اما فضای امروز و شأن نزول زمانی این مواضع، متأثر از جنگ صهیونیستها و امریکا با ما است. در نامه جبهه اصلاحات به پزشکیان (که توهین به خود پزشکیان از سر و روی نامه میبارد) آمده است که در آینده سه وضعیت محتمل است: اول شروع مجدد جنگ. ۲- ادامه نه جنگ و نه صلح و محاصره اقتصادی و در وضعیت سوم که در واقع راهحل برونرفت از دو گزاره قبلی است، آمده است: «تجدید نظر در سیاستهای گذشته و اتخاذ راهبرد توسعه همهجانبه و تعامل سازنده با جهان به جای راهبرد ستیز و بقا که خروج ایران از انزوا و توسعه و پیشرفت و سربلندی ایران را در پی خواهد داشت».
نکته مهم در این نامه و بیانیههای دیگر به کارگیری ادبیات کلیگویانه بدون ورود به جزئیاتی است که خودشان را گرفتار میکند. آنچه به صورت کثیف بیان میشود «مقصرسازی» نظام در هر صورت است، چرا از نظام نمیخواهند طبق قوانین بینالمللی حرکت کند؟ چون آنچه امریکا میخواهد فراتر از قوانین بینالمللی است. «تجدیدنظر در سیاست گذشته» را باز نمیکنند یعنی جرئت نمیکنند بگویند هستهای نمیخواهیم و موشکی را بیخیال شوید (علت دو بند اول) اصرار نظام به حق هستهای صلحآمیز و قدرت بازدارنده موشکی را «راهبرد ستیز» معنا میکنند. این مردانگی را ندارند که پاسخ دهند در این ۴۶ سال ما چه ستیزی با سه کشور اروپایی داشتهایم، چه ظلمی به آنان کردهایم؟ ما اصلاً با امریکا چه کار داریم؟ چه مطالبهای داریم؟ جز برداشتن پای از بیخ گلوی ما (به جرم پایبندی به قواعد بینالمللی) چه مطالبهای از امریکا داریم که اسمش میشود راهبرد ستیز؟ چرا با صراحت نمیگویند خواستههای امریکا مشخص است تمکین کنید تا منزوی نشویم؟ چرا تعامل با امریکا را تعامل با جهان میدانند و...، چون جرئت و جسارت و صراحت ندارند.
اگر از این جماعت بپرسید غنیسازی صلحآمیز را رها کنیم یا موشک نداشته باشیم، میگویند خیر. بعد سؤال میکنی که اگر مذاکره یعنی معامله چه چیزی باید بدهیم؟ میدانید امریکا چه میخواهد؟ اینجا دیگر ادامه نمیدهند و در لاک نفاق فرو میروند. در بند هفتم نامه آمده است: «لزوم مذاکره همهجانبه با امریکا»، اما جرئت ندارند این گزاره را کلیک کنند، چون میدانند امریکا چه میخواهد و ما چرا نمیتوانیم تمکین کنیم. بر این عبارت اصرار دارند، اما حاضر نیستند بگویند ما نسخه تسلیم را تجویز میکنیم. با کلیگویی و کلمه مذاکره «کاسبی اجتماعی» میکنند و وارد بخش عملیات مذاکره نمیشوند و اینگونه همیشه قهرمان صحنهاند. هفت دور مذاکره در این ۴۶ سال با امریکا را دیدهاند و پنج دور مذاکره دولت پزشکیان را دیدهاند، اما چرا راضی نمیشوند و امریکا را مقصر نمیدانند و چرا حاضر نیستند بگویند ما که به قوانین بینالمللی پایبند هستیم و مذاکره هم میکنیم، بقیهاش زیادهخواهی است که باید بایستیم؟ چرا اینگونه نیستند؟ یکی از این جماعت گفته است: «تا ما را درون قدرت راه نمیدهند همین بازی را ادامه میدهیم.» آشتی ملی را در نامه آوردهاند. آشتی ملی که محور آن نظام و قانون اساسی نباشد و غایت آن سکولاریسم باشد عدول از امام و جمهوری اسلامی است نه آشتی ملی، آشتی ملی مربوط به سلایق است نه نقار ماهیتی و معرفتی و ۱۸۰ درجهای.
آنان که میدانند امریکا چه میخواهد و اصرار بر اتهام «راهبرد ستیز» دارند و «مذاکره فراگیر» میخواهند (موشکی، هستهای، منطقهای) اصلاً در نظام نیستند بلکه بر نظام هستند و شاخص این بر نظام بودن عدم تمکین ۲۷ساله به سیاستهای کلی نظام طبق بند یک اصل ۱۱۰ قانون اساسی است.
اینکه حمله صهیونیستها را محکوم میکنند و با ادبیات خوشگل مینویسند اما... «جمهوری اسلامی باید برود»، از نظر ما همان مطالبه صهیونیستها و پهلوی است، فقط روش متفاوت است. اگر پهلوی را دور از سلاح تعریف کنیم مطلقاً در مطالبه با این جماعت تفاوتی وجود ندارد. تفاوت فقط این است که اینها هم جزو نظام، هم اپوزیسیون نظام هستند، اما پهلوی صرفاً اپوزیسیون است. حتی یک جمله مثبت از امام درباره امریکا وجود ندارد و علی رغم اینکه فشارهای امریکا بر ایران به دلیل پایبندی به قوانین بینالمللی مثل انپیتی است، اما این جماعت به این پایبندی راضی نیستند. وقتی پایبندی این جماعت را راضی نمیکند، پس چه باید کرد؟ مرد آن نیستند که بگویند تسلیم شویم. وقتی مطالبات امریکا را دقیق میدانند و به نظام حمله میکنند فقط نسخهشان تسلیم است. اما صرفاً با کلمه مذاکره بازی میکنند و لذت میبرند و خود را میفریبند. نسخه ما مذاکره برای حل مسائل مردم با حفظ حقوق شناخته شده قانونی است. اگر دشمن این را نمیپذیرد به شهید مدرس و امام تأسی میکنیم که اگر قرار است کشته شویم چرا به دست خودمان؟ بگذارید آنان بیایند و ما را بکشند. مدل انقلاب اسلامی مدل تاجگذاری محمود افغان توسط سلطان حسین صفوی نیست، مدل بیرون آمدن از شهر اصفهان و جنگیدن و کشته شدن است. نمیتوانیم تاج را تسلیم و بعد کشته شویم، میجنگیم و کشته میشویم. این نسبت به تسلیم و کشته شدن اولی است و کسانی در این مسیر استوارند که امام خمینی را شناخته باشند و اصول خود را از او گرفته باشند و سیادت غرب در قالب رئالیسم را توصیه نکنند.