جوان آنلاین: زن جوانی که به عشق قاتلی زندانی دل بسته بود، برای ازدواج با او دست به کلاهبرداریهای سریالی از شهروندان زد تا مرد مورد علاقهاش را آزاد کند، اما خودش گرفتار شد و پشت میلههای زندان رفت.
چندی قبل، مأموران پلیس تهران در جریان کلاهبرداریهای سریالی از شهروندان قرار گرفتند. شکایتهای سریالی در اداره پلیس همگی حکایت از آن داشت قربانیان ماجرا افرادی هستند که با وعده برنده شدن در مسابقات رادیویی یا تلویزیونی، فریب خورده و پولهایشان را از دست دادهاند.
بررسیهای مأموران پلیس نشان داد اعضای این باند زن و مرد جوانی هستند که به صورت رندمی با شماره تلفن همراهی تماس میگیرند و اعلام میکنند صاحب شماره تلفن در برنامه رادیویی یا تلویزیونی برنده شدهاست. سپس از او میخواهند به سرعت خودش را به عابر بانکی برساند و کدی که به صورت پیامکی به گوشیاش ارسال شده برای آنها بخواند یا به شماره تلفن آنها ارسال کند. به این شیوه و شگرد متهمان حسابهای شهروندان را خالی میکنند و پول زیادی به جیب میزنند.
صدای دوبلوری
یکی از مالباختگان، زن میانسالی بود که ماجرای تلخ فریبخوردگی خود را این گونه به پلیس شرح داد: «چند روز قبل، زنی با صدایی آرام و شبیه دوبلورهای حرفهای با تلفن همراهم تماس گرفت و گفت که برنده سفر زیارتی به کربلا شدهام. او گفت که مجری برنامه رادیویی است که شماره تلفن همراه من در قرعهکشی برنده شدهاست. زن جوان که صدایش شبیه مجریهای رادیو، تلویزیون بود گفت هزینه این سفر را صدا و سیما پرداخت میکند و از من خواست که سریعاً پای دستگاه عابربانک بروم و کدی را که به تلفن همراهم ارسال شده برای دریافت جایزه ارسال کنم.»
وی ادامه داد: «وقتی شنیدم برنده شدم، خیلی خوشحال شدم به طوری که در پوستم نمیگنجیدم. از طرفی، چون همیشه آرزوی سفر به کربلا را داشتم، به سرعت پای دستگاه عابری رفتم و بدون شک و تردید، دستورش را انجام دادم، اما کمی بعد متوجه شدم که حسابم خالی شدهاست. او مرا با چربزبانی به بهانه برندهشدن فریب داد و هر چه پس انداز داشتم، از حسابم برداشت کرد.»
حسابهای اجارهای
با طرح این شکایت، تیمی از مأموران پلیس به دستور مقام قضایی وارد عمل شدند. بررسیها نشان داد که وجوه سرقتشده به حسابهایی واریز شده که متعلق به افراد معتاد است. مشخص شد تمامی صاحبان حساب کارتهای بانکی خود را در ازای مبلغ ناچیزی به زنی فروختهاند. با به دست آمدن این اطلاعات، پرونده وارد مرحله تازهای شد و مأموران تحقیقات خود را برای شناسایی خریدار کارتها ادامه دادند و دریافتند افراد معتاد کارتهایشان را به زن جوانی به نام فریده فروختهاند.
فریده خیلی زود شناسایی و بازداشت شد، اما وقتی به اداره پلیس منتقل شد، ابتدا منکر جرمش شد. متهم وقتی با دلایل و مدارک روبهرو شد، به کلاهبرداریهای سریالی اعتراف کرد و مدعی شد که همدستی ندارد، اما تحقیقات بیشتر نشان داد که برخی تماسگیرندگان مرد بودهاند که خود را مجری تلویزیونی معرفی میکردند. این تناقض، پلیس را به ادامه بررسی ترغیب کرد و متهم مورد بازجویی فنی قرار گرفت.
ردپای قاتل
متهم در نهایت، راز بزرگ پشت این باند را فاش کرد. فریده اعتراف کرد که سالها پیش عاشق مردی به نام ایرج شده، اما عشق قدیمیاش به خاطر ارتکاب قتل به زندان میافتد و او هم برای اینکه دیه مقتول را پرداخت کند و مرد مورد علاقهاش را برای ازدواج با او از زندان آزاد کند، دست به کلاهبرداریهای سریالی با ایرج زدهاست.
وی در توضیح ماجرا گفت: سالها قبل که دختر جوانی بودم با مرد جوانی به نام ایرج آشنا شدم. ما عاشق هم شدیم و قرار گذاشتیم ازدواج کنیم، اما ایرج خلافکار و گندهلات محل بود و به همین دلیل خانوادهام با ازدواج ما مخالفت کردند. ایرج دستبردار نبود، ولی مدتی بعد در درگیری مرتکب قتل شد و به زندان افتاد. پس از این حادثه، خانوادهام مرا به زور به عقد مرد جوانی در آوردند، اما من راضی نبودم. زندگی ما زیاد دوام نیاورد و در نهایت ازدواج نافرجام ما به جدایی ختم شد. پس از جدایی برای پیدا کردن ردی از ایرج به محله قدیمیمان رفتم و فهمیدم مرد مورد علاقهام هنوز در زندان است. وقتی به ملاقاتش رفتم، فهمیدم برای آزادی نیاز به پرداخت دیه دارد و با همفکری هم تصمیم گرفتیم به این شیوه از شهروندان کلاهبرداری و دیه را پرداخت کنیم. ما میخواستیم پس از آزادی با هم ازدواج کنیم، اما الان من هم باید پشت میلههای زندان بروم.»
با اعتراف متهم، مأموران ایرج را در زندان شناسایی و به اداره پلیس منتقل کردند. وی در بازجوییها اظهارات فریده را تأیید کرد و مدعی شد برای پرداخت دیه از پشت میلههای زندان از شهروندان کلاهبرداری میکردهاست. تحقیقات از متهمان ادامه دارد.