مردم یکی از اصلیترین سرمایههای اجتماعی هر جامعهای هستند، به گونهای که هیچ حاکمیتی بدون حمایت و پشتوانه مردمی نمیتواند پابرجا بماند، چه برسد به اینکه بتواند در مسیر رشد و اعتلا هم حرکت کند و در دنیای امروز سری میان سرها در بیاورد.
بر این اساس مردم و همبستگی اجتماعی و ملی آنها سرمایهای است که هیچ جایگزینی ندارد. همچنان که در جنگ تحمیلی ۱۲ روزه اسرائیل با کشورمان این انسجام ملی و همبستگی اجتماعی میان مردم را به عینه شاهد بودیم و مردم از هر قشر و طرز فکری پای کار ایران آمدند و با مهربانی، نوعدوستی و از خود گذشتگی، نمای تمام عیاری از همبستگی ملی و انسجام اجتماعی را به تصویر کشیدند. مردمی که شاید برخی گلایههایی داشتند و برخی دیگر خسته یا حتی درمانده بودند، اما وقتی پای وطن به میان آمد، آمادهبودند تا فداکاری کنند و حتی از جانشان هم مایه بگذارند، اما زیربنای اصلی این همبستگی ملی و انسجام اجتماعی چه بود؟
چه چیزی موجب شد همه نسلها و اقشار جامعه حتی همان جوانان و نوجوانان نسل زدی که خیلی وقتها رفتارها، پوشش و حتی ادبیات متفاوت آنها نگرانمان میکند در برابر تجاوز رژیم صهیونیستی به ایران، جانانه پشت کشور و رهبرشان ایستادند و نقشههای صهیونیستها را برای راه اندازی شورشهای داخلی و ایجاد ناآرامی به منظور دسترس پذیری کشور برای اشغال و حتی تجزیه بر هم زدند؟
برای پاسخ به این سؤال شاید بد نباشد یک بار دیگر وقایع آن روزها را با هم مرور کنیم؛ ۲۳ خرداد ماه، نیمه شب با حمله صهیونیستها تعداد زیادی از فرماندهان ارشد نظامی و دانشمندان تراز اول هستهای کشورمان به شهادت رسیدند و در واقع به نوعی ترور شدند. اینبار، اما ترور فرماندهان نظامی و دانشمندان هستهای کشورمان با هجوم نظامی و شلیک موشک و پهپاد و حتی حمله بمب افکنها همراه بود تا با خودش هراس همراه بیاورد و موجب شهادت تعداد زیادی از هموطنان غیر نظامیمان اعم از زن و مرد و کودک شد. نخستین هدف این هراسآفرینی، سست کردن بنیاد همبستگی اجتماعی و انسجام ملی بود، چراکه «ترس» یکی از نقطه ضعفهای انسانهاست و میتواند با تقویت فردگرایی مانع از شکلگیری انسجام اجتماعی شود. اینجا بود که چند اتفاق مهم موجب مدیریت هیجانی جامعه و عاملی برای تقویت اتحاد ملی و انسجام اجتماعی شد.
نخستین عامل حضور با صلابت رهبر معظم انقلاب و پیام ایشان به مردم بود. پیامی که فرامتن آن بسیار فراتر از معرفی جانشینان فرماندهان شهید بود. معرفی فرماندهان جدید آن هم فقط ظرف چند ساعت از شهادت فرماندهان قبلی، خودش نمایش عظیمی از اقتدار ملی و تسلطی همهجانبه بر کشور بود. از سوی دیگر رهبر معظم انقلاب با آرامش کامل و کلام قاطع از انتقام سخت و پشیمانکنندهای سخن گفتند که ظرف ۲۴ ساعت بعد از حمله اسرائیل به کشورمان محقق شد و سیل موشکهای ایرانی آسمان تل آویو و حیفا را روشن کرد! به نمایش گذاشتن این اقتدار نظامی موجب شد تا «عرق ملی» یکایک ایرانیان تحریک وتهییج شود. در ادامه شلیک موشکهای نسل بعدی کشورمان، دنیا را در برابر قدرت نظامی ایران به تحیر واداشت. تا جایی که بازتابهای رسانهای این قدرت نظامی توانست بخش مهمی از شاخه جنگ روانی و رسانهای و القای وحشت و تزریق نا امیدی به مردم را خنثی کند و به جای آن احساس غرور و اعتماد به نفس و افتخار به هویت ملی را جایگزین نماید.
وقتی رسانههای غربی از موشک سجیل با عنوان آنجل یا فرشته یاد کردند یا هنگامی که لوکاس گِیج آهنگ بوم بوم تلآویو را در نکوهش اسرائیل و حمایت از حمله ایران به این رژیم متجاوز ساخت که ظرف مدت کمتر از ۲۴ ساعت در یوتیوپ بیش از ۵۰۰ میلیون بازدید گرفت، ذهن و باور جوان و نوجوان ایرانی نسبت به کشور از وانمودههای رسانههای معاند پاک و با احساس عرق ملی و اقتدار نظامی کشورش جایگزین شد. به معنای دیگر اینکه ایران یکی از قدرتهای بلامنازع منطقه غرب آسیاست در این نبرد و هجمه به کشورمان برای همه و به طور ویژه نسل جوانی که بیش از سایر نسلها اهل رسانه و مطالعه و پرسش است، آشکار شد و همین مسئله هم موجب شد تا از ماهیت رژیم صهیونیستی و امریکا، درک درستتری بیابد و به روشنی درک کند هدف از این حمله نه فقط نظام جمهوری اسلامی، بلکه تمامیت ارضی ایران و ایرانی است.
بنابراین از یک سو اقتدار نظامی و از سوی دیگر رو شدن دست دشمن در این تجاوز جنایتکارانه شالوده انسجام اجتماعی و اتحاد ملی میان مردم کشورمان را بیش از پیش قرص کرد. بدیهیترین نتیجه و درسی که میتوان از این ماجرا گرفت، آن است که اتحاد و انسجام مردم در سایه اقتدار نظامی و سیاسی است که شکل میگیرد و تقویت میشود و اگر موشکهای بالستیک کشورمان بر سر صهیونیستها فرود نمیآمد و این جنگ به شکلی نابرابر پیش میرفت، نخستین چیزی که میتوانست آسیب ببیند، همین انسجام ملی و اجتماعی بود. به همینخاطر هم هست که شرط و شروط مذاکره با ایران از فعالیتهای هستهای تغییر کرده و به صنعت ساخت موشکهای بالستیک رسیدهاست، چراکه یک کشور پس از افول اقتدارش، دیوار انسجامش هم فرو میریزد. پس برای حفظ دستاورد انسجام ملی در کشورمان لاجرم باید اقتدار نظامی و جایگاه خود را به عنوان قدرت بلامنازع منطقه حفظ کنیم.