«شاید برای کشتیهای اقیانوسپیما نیازمند غنیسازی ۹۰درصد باشیم که انجام میدهیم»، این گزاره را اخیراً علاءالدین بروجردی، عضو کمیسیون امنیت ملی و سیاست خارجی مجلس شورای اسلامی عنوان کرده است. در نگاه نخست، ممکن است چنین اظهارنظری در چارچوب واکنش سیاسی به جنگ ترکیبی و حمله وحشیانه امریکا و رژیم صهیونیستی به کشور عزیزمان تحلیل شود، اما واقعیت این است که پایه فنی و سابقه اجرایی چنین رویکردی پیشتر شکل گرفته است. دقیقاً در ۲۳ آذر ۱۳۹۵، وقتی برای رئیس دولت دوازدهم مسجل شد که طرفهای غربی وقعی به مذاکره و تعهدات نمینهند و مذاکره را به بازیای زمانبر تبدیل کردهاند، در نامهای به رئیس وقت سازمان انرژی اتمی دستور داد که توسعه برنامه صلحآمیز هستهای کشور در چارچوب تعهدات بینالمللی جمهوری اسلامی ایران با دو مأموریت مشخص دنبال شود: نخست، برنامهریزی برای طراحی و ساخت پیشران هستهای جهت بهرهگیری در حوزه حملونقل دریایی، با همکاری مراکز علمی و تحقیقاتی، دوم، مطالعه و طراحی «تولید سوخت» مصرفی پیشران هستهای، با همکاری مراکز علمی و تحقیقاتی.
کشورمان با در نظر گرفتن تمام خطوط کج ساحلی و اطراف جزایر، حدود ۵هزار و ۷۰۰ کیلومتر خط ساحلی دارد و ناگزیر است برای حفاظت از منافع ملی و ایفای نقش در عرصه جهانی اقیانوسشناسی، ناوگان اقیانوسپیما و تحقیقاتی کارآمد داشته باشد. نمونه بارز آن، کشتی تحقیقاتی اقیانوسپیمای ایران است که با ۵۰ متر طول، ۱۰ متر عرض، ۵/۳ متر آبخور، دو آزمایشگاه مجهز، اتاق جلسات و رایانه، میتواند ۱۶ پژوهشگر و ۱۱ خدمه را تا ۴۰ روز در دل دریا مستقر کند و تا ۳هزار مایل دریایی (حدود ۵هزار کیلومتر) از ساحل دور شود. بدیهی است که سوخت با خلوص بالا و فناوری پیشران هستهای به تحقق چنین هدفی کمک خواهد کرد و کشوری که به باشگاه اقیانوسشناسی جهانی وارد شده، ناگزیر است الزامات فناورانه آن را نیز مستقل و بومی تأمین کند. از این جهت، نیاز کشتیهای اقیانوسپیما به غنیسازی بالا دور از نظر نیست و برای رفع چنین نیازی نیز ایران اقدام خواهد کرد.
اورانیوم بهطور طبیعی تنها حدود ۷درصد ایزوتوپ U- ۲۳۵ دارد، همان ایزوتوپی که میتواند در رآکتور هستهای شکافت انجام دهد. برای نیروگاههای برق هستهای، ایندرصد را معمولاً تا حدود ۳ تا ۵درصد میرسانند. برای برخی رآکتورهای تحقیقاتی و اهداف خاص، این عدد به ۲۰درصد هم میرسد، اما وقتی صحبت از نیروی محرکه دریایی باشد، دیگر ۲۰درصد پاسخگو نیست. در کشتیها یا زیردریاییهای مجهز به رآکتور هستهای، دو اصل حیاتی است: تراکم انرژی بالا و دوام طولانی سوخت. رآکتور باید کوچک باشد تا در فضای محدود عرشه یا بدنه زیرآب جا شود، اما توان حرارتی بالایی ایجاد کند که بتواندهزاران کیلومتر ناوگان را به جلو براند. این یعنی نیاز به اورانیوم با غنای بالا، درست همان چیزی که امروز فرانسه، امریکا، انگلیس، روسیه و هند استفاده میکنند. این سوخت، کشتی را از قید بنادر آزاد میکند. دیگر نیاز نیست در میانه اقیانوس به دنبال لنگرگاه باشید یا تانکر سوخترسان. کافی است رآکتور، آرام و مداوم بجوشد و دریا، میدان مانور بیپایان باشد.
در منطق مهندسی، هیچ چیز عجیبتر از این نیست که کشوری بخواهد در دریای آزاد حضور پایدار داشته باشد، اما برای آن سوخت مناسب تولید نکند. بروجردی میگوید: «اگر لازم باشد، انجام میدهیم» و این یعنی ایران میداند که برای حضور قدرتمند در اقیانوسها، فقط ناوچه یا ناوشکن کافی نیست، باید رآکتور و سوختش را هم خودش تأمین کند. این نکته، همانجاست که بحث از سطح فنی فراتر میرود و وارد ژئوپلتیک میشود. غنیسازی ۹۰درصد، علاوهبر کاربرد نیروی محرکه دریایی، یک پیام جانبی هم دارد: ما توان فناوری در سطح تولید سوخت با خلوص بالا داریم، اگرچه کاربرد مستقیمش تسلیحاتی نیست، اما همین ظرفیت در نظام بینالملل بهخودیخود بازدارنده است.
کمی عمیقتر نگاه کنیم. چرا ما باید ناوگانی داشته باشیم که بدون وابستگی به اسکلهها و بنادر خارجی کار کند؟ چون در دنیایی زندگی میکنیم که امنیت انرژی و خطوط مواصلاتی، مهمترین برگهای بازی است. هر کشوری که بتواند مسیر تجاری خود را از آبهای آزاد تضمین کند، در برابر تحریم، محاصره یا تهدید نظامی آسیبپذیری کمتری دارد. ایرانمان، کشوری با دسترسی مستقیم به آبهای آزاد است، از خلیج فارس و دریای عمان تا اقیانوس هند و حتی حضور در آبهای دورتر. وقتی در منطقهای زندگی میکنیم که هر لحظه ممکن است خطوط حملونقل تحت فشار قرار گیرد، داشتن ناوگانی با سوخت هستهای یعنی «آزادی حرکت.» این آزادی حرکت، فقط مزیت اقتصادی نیست، گاهی تضمین بقای اقتصادی است؛ راهی که قدرتهای بزرگ رفتهاند و تازه اختراع نشده است. امریکا از دهه ۱۹۵۰ ناوهای هواپیمابر و زیردریاییهای خود را با سوخت هستهای تجهیز کرد. شوروی سابق و بعد روسیه، همین مسیر را رفتند. فرانسه هماکنون ناو هواپیمابر «شارل دوگل» را با رآکتور هستهای به حرکت درمیآورد. هند به باشگاه دارندگان زیردریایی هستهای پیوست و کرهشمالی هم با وجود فشارهای غرب، در این مسیر گام برمیدارد. پس اینکه امروز ایران از «احتمال» غنیسازی ۹۰درصد سخن میگوید، درواقع بیان همان حقی است که بقیه کشورها دههها پیش برای خود تثبیت کردهاند.
در چارچوب معاهده عدم اشاعه هستهای (NPT)، تولید سوخت برای کشتیهای هستهای یا زیردریاییها ممنوع نیست. تنها الزام آن، اطلاعرسانی شفاف به آژانس انرژی اتمی و حفظ چرخه بازرسیهای پادمانی است، البته مدیرکل این آژانس ثابت کرد برای رژیم صهیونی کار میکند و اطلاعات ما را در اختیار دشمن قرار میدهد، بنابراین نمیتوان به چنین مزدوری اطلاعات جدید ارسال کرد، بنابراین از نظر حقوق بینالملل، غنیسازی بالای ۶۰درصد تا ۹۰درصد برای نیروی محرکه، هیچ منع قانونی ندارد. شاید بپرسند «آیا ایران واقعاً به زیردریایی یا ناو اقیانوسپیمای هستهای نیاز دارد؟» پاسخ روشن است. حضور در آبهای آزاد، حفظ منافع انرژی در خطوط کشتیرانی، حمایت از نفتکشها در مسیرهای پرخطر و حتی ارسال کمکهای بشردوستانه به کشورهایی که زیر فشار تحریم هستند، همه و همه ایجاب میکند که کشورمان به سمت ناوگان دوربرد و مستقل برود. این انتخابی نیست که لوکس باشد. بخشی از «حفاظت از عمق راهبردی» و «دفاع فعال» ایران، همین توانایی فنی و ناوگانی است. سوخت آن هم طبیعتاً باید در داخل تولید شود. چرا؟ چون هیچ کشوری برای ایران سوخت ۹۰درصدی نمیفرستد. این همان منطق «خوداتکایی» است که در همه ابعاد فناوری هستهای کشورمان از ابتدا جاری بود، چه در تأمین سوخت نیروگاه بوشهر، چه در تولید ایزوتوپهای دارویی، چه حالا در مسیر توسعه ناوگان دریایی.
ماجرا ادامه دارد. وقتی یک عضو کمیسیون امنیت ملی مجلس با صراحت میگوید: «نیاز باشد انجام میدهیم» یعنی تصمیمی روشن در لایههای فنی و امنیتی کشور وجود دارد که اگر لازم باشد، ایران از این ظرفیت استفاده خواهد کرد. این موضوع نه تهدید است، نه شعار، بلکه بخش طبیعی توسعه توان دریایی یک کشور مستقل در دنیایی پرمخاطره است. مسیر پیش رو روشن است: یا باید وابسته بمانیم و در بنادر دیگران برای سوختگیری صف ببندیم یا باید صاحب چرخه سوختی باشیم که دریا را برایمان بیانتها کند. اگر غنیسازی ۹۰درصد بخشی از این راه باشد، پس تردیدی نیست، این کار انجام میشود.