جوان آنلاین: ما آزمودهایم این راه بیفرجام را! امروز که غبار یک جنگ ترکیبی بر چهره کشور عزیزمان نشسته و ملت قابلستایش ما دوباره با قامت برافراشته در میانه میدان ایستاده است، باز عدهای نسخههای تکراری برای عبور از تحریم و فشار را از طاقچه خاکگرفته صندوقهای سازمانهای بینالمللی برمیدارند. هنوز جوهر تصویب پالرمو خشک نشده است و هنوز ۴۰ بند از ۴۱ بند FATF با هزار مذاکره و چانهزنی در دستور کار دولت قرار گرفتهاند و هنوز ۲۴ بند از این موارد با مهر رد همان سازمان مواجهند. حالا دوباره زمزمه الحاق به CFT در حالی که دشمن آشکارا ابزار نظارتی را پوشش جاسوسی میخواهد، نشان میدهد برخی هنوز باور نکردهاند که ما در عصر دیگری ایستادهایم. ایران اسلامی یاد گرفته است در دفاعمقدس تحمیلی و نبرد اقتصادی و فشار روانی، درختی باشد که باد را پشتسر میگذارد. مسیر پیشرفت این ملت از ریلهای بیاعتمادی عبور نمیکند؛ میتوان با اتکا به ظرفیتهای ملی، امید را زنده نگه داشت و خاکریزها را یکبهیک بازسازی کرد.
وقتی پرونده FATF روی میز هر دولتی باز میشود، موافقان و مخالفان با حجم انبوهی از استدلالها و تجربهها به میدان میآیند. عدهای از پیوستن به نظامات جهانی دفاع میکنند و آن را راهی برای خروج از آنچه انزوا و برقراری شفافیت مینامند، میدانند. در مقابل، گروهی میگویند تجربه همین سالهای اخیر برای تصمیمگیری کافی است: ۴۱ بند تکلیف شد، ایران ۴۰ بند را جلو برد، اما همچنان در لیست سیاه است. پذیرفته نشدن ۲۴ بند مصوب یعنی چه؟ یعنی این سازمانها در دل خود منطق تعامل برابر ندارند. حق شرطی که ایران بر یکی از مصوبات گذاشت، بیپاسخ ماند. پالرمو هم با حق شرط تصویب شد، اما تجربه قبلی نشان داده که پذیرش با حق شرط برای آنان مفهومی ندارد؛ بازیای است که قانونش را خودشان مینویسند و تغییرش میدهند. حالا در شرایطی که منطقه زیر سایه آتش و موشک و نفوذ و نفرت و امید ایستاده است، سؤال اصلی این است: آیا باید دوباره وقت ملت را صرف گرفتن رضایت از گعدههایی کرد که پشت میز مذاکره برای ما پرونده میسازند و در اتاقهای پشتی نقشه تحریم میکشند؟
مردم این سرزمین کهن هنوز طعم تحریم و جنگ تحمیلی صهیونی را زیر زبان دارند. تحریمهایی که گاه با یک امضا از سمت دولتهای غربی لغو شد و دوباره با امضای دیگری بازگشت. چرا باید امروز در میانه بازسازی اقتصادی، توسعه صنایع پیشرفته، هوشمندسازی تجارت و تولید دانشبنیان، گره در طناب پوسیده سازمانهای بینالمللی بزنیم؟ سازمان انرژی اتمی بینالمللی بازرسیهای دقیق میکند، اما گزارشهایش به دست همان دشمنی میرسد که دانشمندان هستهای ما را ترور میکند. FATF هم میتواند مسیر تبادل مالی را شفاف کند، اما در عمل گلوگاه اطلاعات مالی کشور را در اختیار شبکهای میگذارد که همان شبکه ابزار فشار و شناسایی مسیرهای دور زدن تحریم میشود.
این تجربهها اگر برای دولتمردان این خاک درس نباشد، برای چه کسی خواهد بود؟ ما در میانه یک دفاع مقدس نوین ایستادهایم. هر وزارتخانهای که فرصت تجدید قوا را به دست میآورد، باید ظرفیت داخلی را بازسازی کند. مسئله اول باید تکمیل زنجیره تأمین مالی در داخل باشد، نه جلب رضایت سازوکارهایی که از ابتدا علیه ما طراحی شدهاند. ایران امروز نیازی به پنهانکاری ندارد؛ شبکه تجارت و صادرات و واردات با روشهای نوین بانکی و رمزارزها و پیمانهای دوجانبه، مسیر خود را میرود. اعتماد به سازمانهایی که بارها نشان دادهاند تصمیماتشان سیاسی است، چیزی جز اتلاف وقت نخواهد بود. مردم کشورمان پیش از این دیدهاند که چگونه جریانهای رسانهای، پیوستن به FATF را شرط ورود سرمایه خارجی میدانند، اما در عمل خبری از سرمایه نیست، فشارها پابرجاست و حتی سختتر هم میشود. حال آنکه همان انرژی و توان کارشناسی اگر صرف خلق ابزارهای مالی مستقل شود، دستاوردی واقعی برای کشور به همراه دارد.
ملت با تمدن ایران اسلامی راه عبور از بحران را بلد است. پیشرفت در گرو نگاه به توانمندیهای داخلی است؛ دانشگاهها، مراکز پژوهشی، بانکهای داخلی، صنایع کوچک و بزرگ، همه با هم میتوانند چرخ اقتصاد را از مسیر امنتری بچرخانند. سازمانهای بینالمللی تنها ابزاری برای کسب اطلاعات و مهندسی تحریمو جنگند. این روزها صدای مطالبه مردم روشن است: دولت باید وقتش را برای کشف فرصتهای درونی خرج کند، نه برای حل معمای سازمانهای پر رمز و راز جهانی. امنیت امروز ایرانمان، حاصل همان دستانی است که سیمان را روی آجر گذاشتند، خاکریز ساختند، تونل زدند، خط لوله کشیدند و صنعت بومی را سرپا کردند. اگر قرار است امروز از فشار بگذریم و تحریم را بیاثر کنیم، راهش دل بستن به یک بند از برنامه اقدام FATF نیست؛ راهش ایستادن روی پای خویش و زندهکردن ظرفیتهای تولید ثروت است.
نباید فراموش کرد که بحث FATF و CFT فقط یک پرونده فنی نیست. درون این مباحث، مسیری پنهان شده که در سالهای گذشته بارها امتحان شد و هر بار دست خالی بازگشتیم. حامیان این پیوستها اغلب با واژههایی، چون «استانداردسازی» و «اعتمادسازی» افکار عمومی را همراه میکنند، اما تجربه ثابت کرده است که این واژههای زیبا در عمل چوبی است که به پای اقتصاد کشور بسته میشود تا زمینگیرش کند. کافی است به تحولات یک دهه گذشته بنگریم. از برجام گرفته تا مذاکرات پالرمو و لوایح مختلف مرتبط با پولشویی و تأمین مالی تروریسم؛ هربار امتیاز از طرف ایران داده شد، اما در ازای آن یا تحریمی لغو نشد یا چند ماه بعد با بهانهای تازه دوباره برگشت. غرب و متحدانش عادت کردهاند مسیر پیشرفت ملت ایران را با کاغذبازیها و امضاها سد کنند.
امروز اقتصاد کشورمان به سمت تابآوری حرکت میکند؛ زنجیره تولید در حوزههای گوناگون از صنعت دفاعی گرفته تا کشاورزی و انرژی، روز به روز جان تازه میگیرد. در چنین شرایطی اگر بخشی از توان کارشناسی و دیپلماتیک دولت صرف پیگیری شروط یک سازمان پرابهام جهانی شود، چیزی جز اتلاف منابع انسانی نیست؛ عصر جدیدی آغاز شده است. دشمنان ملت ایران دیگر نمیتوانند معادلات منطقه را بدون محاسبه قدرت ایران طراحی کنند. وقتی شریان انرژی جهان زیر نگاه موشکهای ایرانی است، وقتی صنایع بومی هر روز گامی تازه برای قطع وابستگی برمیدارند، چه ضرورتی دارد برای کسب رضایت همان قدرتها، اطلاعات بانکی و مالیمان را دو دستی تقدیم کنیم؟ آیا منطقی نیست همین توان چانهزنی، صرف پیوند با اقتصادهای نوظهور منطقه، تقویت پیمانهای پولی دوجانبه و گسترش صادرات شود؟ مگر تجربه روسیه، چین، هند و سایر اقتصادهای مستقل نشان نداد که میتوان بدون دیکتههای FATF، تجارت خارجی را مدیریت کرد و تحریم را دور زد؟ اینک بیش از هر زمان دیگری، ملت ایران به وحدت کلمه نیاز دارد. وحدتی که اجازه نمیدهد امید ساختگی به گرهگشایی خارجی، اراده ملی برای پیشرفت را تضعیف کند. مسیر پیشرفت از دل خاکریزهای امید، ابتکار و خودباوری میگذرد؛ همان خاکریزی که سالها پیش، دشمن را از دروازههای این سرزمین عقب راند و امروز میتواند تحریم را نیز به خاک تاریخ بسپارد.