با گذشت چند روز از توقف موقت درگيريهاي نظامي ميان جمهوري اسلامي ايران و رژيمصهيونيستي، بسياري گمان ميكنند دورهاي از آرامش فرارسيده، اما واقعيت اين است كه اين آرامش صرفاً غبار پنهانكننده نبردي ديگر است؛ نبردي كه در جبهه رسانه و افكار عمومي جريان دارد و اتفاقاً ميتواند بيش از گلوله و موشك، مسير تحولات را رقم بزند.
«صداي ايران» روزنامه اينترنتي رسانه KHAMENEI. IR، در سرمقاله شماره 8 خود نوشت: اين روزها جنگ شناختي و عمليات رواني در امتداد نبرد نظامي در جريان است. رسانههاي اصلي غربي و بازوهاي فارسيزبان آنها، از همان ساعاتي كه پاسخ نظامي ايران آغاز شد، بلافاصله صفآرايي كردند تا دو كار اصلي را پيش ببرند: نخست، فراموشي تلفات انساني تجاوزات صهيونيستها به خاك ايران و دوم، القاي روايتهاي مبتني بر ترس، ترديد، تفرقه و بياعتمادي در جامعه ايراني.
نمونههاي اين جنگ روايتها آشكار است. در طول ۱۲روز درگيري، دستكم ۷۲زن و كودك ايراني شهيد شدند. از اين تعداد، چهار زن باردار بودند كه با فرزندان خود قرباني شدند. بيمارستانها و آمبولانسها و حتي پايگاههاي امدادي هلالاحمر كه طبق قواعد بينالمللي نبايد هدف حمله قرار بگيرند، مورد تجاوز قرار گرفتند، با اين حال در كدام يك از رسانههاي مدعي آزادي و حقوق بشر بازتابي در شأن اين فجايع ديديم؟ همين شبكههايي كه در ماجراي يك حادثه مشكوك در داخل ايران خود را به آب و آتش ميزنند، در برابر اين جنايتهاي آشكار، سكوت كامل را برگزيدهاند.
اين سكوت، بخشي از همان عمليات رواني است: «ناديدهانگاري» به عنوان يك تكنيك روايتزدايي. وقتي خبر قربانيان و جنايتها بازگو نشود، وجدان عمومي جهاني كمتر بيدار و مظلوميت مردم ما به حاشيه رانده ميشود. در مقابل، همان رسانهها با شدت تمام تلاش ميكنند چتر حمايتي رسانهاي بر سر مزدوراني بگسترانند كه در بزنگاه جنگ با دشمن همكاري و به ايران خيانت كردهاند. تلاش براي قهرمانسازي از خائنان و نفوذيها، يك شگرد كهنه براي تضعيف اعتماد عمومي و مخدوش كردن مشروعيت دفاع است.
وجه سوم اين جنگ رسانهاي، القاي بياعتمادي به مسئولان كشور است. شايعات و خبرسازيهاي برنامهريزيشده- مانند ادعاي تماس رژيم اسرائيل با خانواده برخي مسئولان امنيتي براي هشدار پيش از حمله- نمونهاي از اين تاكتيك است. اين روايتها طوري طراحي ميشود تا مردم احساس كنند در حساسترين لحظات تنها رها شدهاند و مقامات اولويت را به حفظ امنيت شخصي دادهاند. نبايد فراموش كنيم اين ميدان جنگ نرم، امتداد همان خصومتهاي ديرينه است. اگر در جبهه نظامي موشك و پهپاد استفاده ميشود، در اين جبهه «شايعه»، «سانسور»، «تحريف» و «بمباران رسانهاي» ابزار اصلي است. هدف هم روشن است: تغيير محاسبات تصميمگيران و سلب اعتماد افكار عمومي.
در چنين شرايطي، وظيفه فعالان و رسانههاي مستقل و ملي بيش از هميشه سنگين است. ما بايد روايت دقيق قربانيان را جمعآوري كنيم، اسامي و داستانهايشان را زنده نگه داريم و اجازه ندهيم انسانهاي بيگناه به يك عدد در خبرها تقليل يابند. اين همان جايي است كه رسانه، نقش حافظ حقيقت را ايفا ميكند. بايد رسانه را جديتر بگيريم. روايت درست، بخشي از جهاد ماست. اين ميدان جنگي است كه هر ايراني آزاده بايد در آن، سهم خود را ادا كند.