جوان آنلاین: برای ما دهه شصتیها جنگ واژه ناآشنایی نیست. جنگ ناجوانمردانهای که از شهریور ۱۳۵۹ درست دو سال پس از پیروزی انقلاب به ما تحمیل شد و سرانجام در سال ۱۳۶۷ با پیروزی ایران به پایان رسید، بخشی از عمر دهه شصتیها را با خود درگیر کرده بود؛ جنگی که حتی به بازیهای دوران کودکی ما هم راه پیدا کرد و حکایت بازی عمو زنجیر باف با «توپ تانک مسلسل، دیگر اثر ندارد» به هم بافته شد.
هر چند در آن دوران تصویر مبهمی از همراهی و همدلی مردم و نقش آفرینی بسیار پررنگ و ویژه زنان در نبرد هشت ساله با دشمن تا بن دندان مسلح در ذهنمان بود، اما این بار که دوباره جنگی ۱۲ روزه را تجربه کردیم این تصویر از همراهی و همدلی و نقش آفرینی زنان در زندگی عادی و روزمره زیر اضطراب باران موشک و پهپادها برای مان آنچنان روشن و ملموس بود تا یک بار دیگر چهره زنانه جنگ را ببینیم و بفهمیم چرا زن ایرانی الگوی سومی از زن را به دنیا عرضه داشته است.
همیشه وقتی صحبت از جنگ و نبرد به میان میآید تصویر زنان ناتوان و رنجوری که اشک ریزان در پی پناهی از این سو به آن سو میدوند و میکوشند با همراهی همسر و فرزندشان در گوشهای از آسیبهای جنگ در خود را مصون دارند در اذهان بسیاری از انسانهای جهان شکل میگیرد.
اما انگار جنگ برای زنان در دنیای شرق و غرب چهره متفاوتی دارد. زنانی که عادت کردهاند جنس دوم باشند، در هنگامه سختی و زیر باران آتش و گلوله انگار جلوهگریشان را از دست میدهند! زنانی که با عنایت به ویژگیهای زنانه شاید به نظر برسد خیلیهایشان فقط برای زنده ماندن دست و پا بزنند و تقلا کنند. زنانی که ملتمسانه از همسر و پدر و برادر خود میخواهند به میدان نبرد نروند و با مرگ یا مجروحیت عزیزانشان میشکنند و فرو میریزند.
اما این تصویر وقتی به ایران میرسد به یک باره دگرگون میشود!
«زن ایرانی» اسطوره صلابت و نجابت
زن ایرانی چه مادر باشد، چه همسر و چه خواهر فرقی نمیکند، او یاد گرفته که نه «جنس دوم» بلکه محور و مبنا و قلب خانه و خانواده باشد؛ قلب تپندهای که اهل مصالحه و مصلحت جوییهای معمول نیست.
اهل تدبر و اقتدار است به همین خاطر هم شجاعت و صلابت در کنار نجابت و عفت نخستین صفتی است که از زنان ایرانی میشناسیم و چنین زنی وقتی مادر میشود همین شجاعت و صلابت را به ریشه جان فرزندانش میریزد.
چنین زنی مرد ایرانی را در دامنش شجاع و نترس پرورش داده است. همان مردانی که در هشت سال دفاع مقدس، ترس برایشان معنا نداشت؛ مردانی که با دستان خالی و به پشتوانه شیر پاک مادر و نان حلال پدر در جبهههای جنگ علیه رژیم بعثی صدام حماسه آفریدند و زنانی که مادر بودند یا همسر، بال پرواز همسرانشان را نمیبستند که هیچ خودشان انگیزه و همت مردانشان میشدند تاراهی جبهههای نبرد شوند و از کیان مملکت، ارزشها و باورهایشان دفاع کنند.
همان زنانی که خودشان ساک و توشه جبهه همسران و فرزندانشان را میبستند و آماده میکردند و سربند یازهرا و یاحسین را به پیشانی عزیزشان گره میزدند تا معنایی فراتر از عاطفه مادری و عشق همسری را خلق کنند و مردانی که دلشان به همراهی و همدلی زنانشان آنچنان قرص بود که در میدان، شجاعتی علی گونه را قم میزدند و همچون حسین (ع) و یارانش به قتلگاه میرفتند و باکی نداشتند که از سوی یزیدیان زمان کشته شوند چراکه میدانستند این مرگ نابترین نوع وصال خالق است.
کسی که شهادت را باور دارد، مگر از مرگ میهراسد؟! و زنانی که مادر بودند یا همسر، دختر یا خواهر، وقتی خبر شهادت عزیزشان را میشنیدند، باز هم اسطورهای از شجاعت و صلابت بودند و سر به سجده میساییدند تا شکرگزار شهادت عزیزشان باشند و صبری زینبی از خالقشان طلب میکردند. چقدر سرافراز و سربلند از این میدان خارج شدند زنانی که همسر و فرزندشان را راهی جبهه و تا گلزار شهدا بدرقهشان کردند.
حماسه زنان در دفاع از حرم
جلوه دیگر زنان قهرمان ایران، همسران، مادران و خواهران خانواده مدافعان حرم بودند؛ زنان و دخترانی که همان مسیر را پیش گرفتند تا نشان دهند اگر رهبری میگوید، زن مسلمان ایرانی الگوی سوم زن نه شرقی نه غربی را به عنوان الگویی تمام عیار از زن به دنیا معرفی میکند و معتقد است ما در مسئله زن از غرب طلبکاریم، این الگوها چگونه زنانی هستند و دلیل طلبکاری ما از غرب در مسئله زن و خانواده چیست.
مادران و همسران شهدای مدافع حرم در روزها و روزگاری که به نظر میرسید فضای ارزشی جامعه با دوران دفاع مقدس فاصله عمیقی گرفته است، نشان دادند که جامعه ایرانی هنوز هم مسیرش را گم نکرده است و در همان جادهای قدم میگذارد که زنان مبارز ایرانی در طول تاریخ و تمدن چند هزار ساله این سرزمین همواره حضوری با صلابت داشتند و حماسه آفریدند؛ همسرانی که عاشقانه زندگی شان را آغاز کرده بودند، اما طول زندگی مشترکشان چند سالی بیشتر نبود و در راه حفاظت از جغرافیای مقاومت و در مسیر دستیابی به حق و حقیقت از جان مایه گذاشتند و از خود و منافع و آرامششان عبور کردند.
جلوه کمنظیر دیگری از زن ایرانی
حمله ناجوانمردانه اسرائیل به کشورمان و شکل گرفتن جنگی ۱۲ روزه یکی از کم نظیرترین جلوههای زن ایرانی را به تصویر کشید. زنان و دخترانی از تمام نسلها که همه در کنار هم با هر ظاهر، هر عقیده و هر باوری حول یک محور واحد جمع شده بودند. مفهوم والای «وطن» و جغرافیای خاک پاک «ایران» پیوند دهنده این زنان و دختران از تمامی نسلها با هر پوشش و نگاهی در کنار یکدیگر بود؛ زنان و مادرانی که در راهپیمایی میلیونی غدیر دست همسر و فرزندانشان را گرفتند و بیتوجه به احتمال حمله ناجوانمردانه صهیونیست ها، آمدند تا دشمن بداند ایرانی جماعت میدان را خالی نمیکند و در هر شرایطی همیشه پای کار است؛ زنان و مادرانی که اصلاً بخش اصلی تدارکات این مراسم همبستگی بر دوش آنها بود. لقمههای نان و پنیر، سالاد الویه، بسته بندی شکلاتها و میوهها، شیرینی، اسباب بازی و بادکنک برای کودکان به طرز عجیبی با سلیقه زنانه آمیخته شده بود، همچنانکه که در تمامی تجمعات همبستگی حضوری فعال داشتند، هر چند این حضور مؤثر فقط در شرکت در تجمعات و راهپیماییها نبود.
نبض جریان عادی زندگی در دست زنان
زنان در جنگها و بحرانها اصلاً نیازی نیست کار خارقالعادهای انجام دهند. همین که مانند روزهای عادی جریان زندگی را در دست بگیرند کافی است! پیچیدن عطر غذا در خانه و سفره سادهای که پهن میشود و همه اعضای خانواده را گرد هم جمع میکند، کافی است تا نشان دهد زندگی جریان دارد، حتی در دل بحرانیترین روزهای زندگی مانند روزها و لحظاتی که شیپور جنگ نواخته شده و در غرش جنگندهها و سفیر موشکها و پهپادها میکوشد نبض زندگی را از جریان بیندازد و در کنار جنگ فیزیکیجنگ روانی هم به راه بیندازد، صدای قلقل آب کتری و سماور و عطر چای تازه دم لاهیجان کافی است تا دوباره زندگی را حتی در کنار ویرانههای جنگ جاری کند.
زنان به خصوص زن ایرانی که نسل اندر نسل بارها جنگها و فتنههای دشمنان را دیده و طعم گسش را چشیدهاند، چقدر خوب بلدند در اوج سختیها و ناملایمات دوباره از جا برخیزند و نه فقط خود که اهل و عیال و خانواده، همسایهها و هممحلهایها، اصلاً تمام مردم شهر و حتی مردم کشورش را برخیزانند و به زندگی بازگردانند.
در طول هشت سال دفاع مقدس و در طول همین ۱۲ روزی که پشت سر گذاشتیم زنان، مادران، همسران، دختران و خواهران با دستان هنرمند و قلبهای مهربان و گرمشان زندگی را خانه به خانه در رگ میهنمان جاری ساختند.