جوان آنلاین: با نگاهی گذرا به برخی خانههای ایرانی هنوز کنار سفره ها، ظرفها و اشیایی از جنس صنایع دستی دیده میشود که مادر خانواده آنها را برای استفاده روزمره در اختیار اعضای خانه قرار میدهد. ظروفی که جنبه صرفاً تزئینی ندارند بلکه کاربردیاند و هویت فرهنگی و ایرانی را در فضای خانه به نمایش میگذارند. امروز بیش از هر زمان دیگری احساس میشود صنایع دستی باید از حالت نوستالژیک و تزئینی فراتر رفته و به بخشی از سبک زندگی ایرانی - اسلامی تبدیل شود. این رویکرد نه تنها حفظ و استمرار هنرهای سنتی را ممکن میسازد، بلکه به توسعه اقتصادی، اشتغالزایی و تقویت خانوادهها در مسیر فرهنگ اصیل ایرانی - اسلامی نیز کمک خواهد کرد. از طرفی چند سالی است مقام معظم رهبری (مدظله العالی) با نامگذاری سالها با محوریت «تولید داخلی» توجه ویژهای به رونق این نوع از تولید و اقتصاد مقاومتی داشتهاند، بنابراین، این فرصت میتواند با حمایت از صنایع دستی کاربردی و مبتنی بر سبک زندگی ایرانی - اسلامی، این شعارها را به واقعیت نزدیکتر کند. در این باره با مجید فیضیراد، دستیار مدیرکل حمایت از تولید معاونت صنایع دستی وزارت میراث فرهنگی، صنایع دستی و گردشگری گفتوگو کردهایم. در ادامه متن کامل مصاحبه با این کارشناس را میخوانید.
صنایع دستی در میراث فرهنگی کشور چه جایگاهی دارد و چه نقشی در حفظ هویت ملی ایفا میکند؟
یکی از مهمترین عناصر بصری که در طول تاریخ بشر از روی آن تمدن، تاریخ و فرهنگ یک ملت مورد بررسی قرار میگیرد، همین آثار به جا مانده از ادوار تاریخی است. در واقع ملموسترین و نزدیکترین عناصر بصری که مورد توجه قرار میگیرند و اولین چیزی که سراغش میروند، همین آثار تاریخی است. این آثار معمولاً به دو صورت دیده میشوند یا به شکل بناهای تاریخی هستند یا به صورت اشیای تاریخی. این اشیا هم در صنایع دستی جای میگیرند و هم در ابنیه تاریخی و هنرهای وابسته به آن، از جمله حجاری، سنگ تراشی، گچبری و نقاشی. در واقع این هنرها هم جزء رشتههای صنایع دستی به حساب میآیند و هم اشیایی هستند که افراد در زندگی روزمره از آنها استفاده میکردهاند. از طرفی، افراد متمولتر اشیای فاخرتر و مستعملتری داشتهاند یا بعضاً اشیای تزئینی که از آنها برای فخر فروختن به دیگر کشورها یا تمدنها استفاده میکردهاند. در این میان، صنایع دستی نقش اصلی را ایفا میکنند، چراکه نقشها، موتیفها و کاربردها بر اساس فرهنگ و قومیتها متفاوت بوده و این تفاوتها ارزشمند است. احترام به این پیشینه و توجه به صنایع دستی در دوره معاصر با توجه به چنین سابقهای باید بیش از پیش مورد توجه قرار گیرد، چون در گذشته، تهدیدی به نام صنعت وجود نداشت، اما امروزه صنعت و تکنولوژی در برخی جاها کمک کننده است. به طور مثال در ابزارآلات و وسایلی که روند کار را تسهیل میکنند، اما در برخی موارد باعث تهدید و نابودی این میراث میشود. در واقع میتوان گفت تکنولوژی برای صنایع دستی، حالتی شبیه به تیغ دو لبه دارد.
چگونه میتوان صنایع دستی را با سبک زندگی ایرانی- اسلامی امروزی متناسب و حضور آن را پررنگ کرد؟
بخشی از حمایتها در خصوص صنایع دستی مربوط به اقدامات و برنامههایی است که از سوی بخشهای دولتی و غیردولتی انجام میشود. وزارت میراث فرهنگی، گردشگری و صنایع دستی برنامههایی را در این راستا تدوین کرده و در حال اجراست. به ویژه نقش نهادهایی مثل صداوسیما، عناصر بصری و گرافیک شهری میتواند بسیار مؤثر باشد، چراکه اینها میتوانند تداعیگر و ادامه دهنده مسیر ترویج صنایع دستی باشند. بخش ترویج و آموزش صنایع دستی نیز نقشی بسیار مهم و کلیدی ایفا میکند. به ویژه در حوزهصنایع دستی. با توجه به اینکه برخی نیازها نسبت به گذشته ثابت مانده یا تغییر کردهاند باید صنایع دستی را بر اساس کاربردهای امروزی بازطراحی کنیم، یعنی در برخی حوزهها لازم است تغییراتی ایجاد شود تا این محصولات با سبک زندگی امروزی متناسب باشند. در این میان، یکی از مهمترین عواملی که میتواند به این روند کمک کند ولی مغفول مانده بحث طراحی محصول برای سبک زندگی امروز است. ما افراد زیادی را در دوره معاصر میبینیم که با عنوانهایی نظیر «کاربردی سازی» یا «طراحی» وارد این حوزه میشوند، اما در واقع مبانی ابتدایی طراحی محصول را نمیدانند. طرف ممکن است مدت کوتاهی طرحی زده باشد یا صرفاً از روی ذوق شخصی کار کرده باشد در حالیکه طراح واقعی کسی است که به صورت تخصصی در این حوزه آموزش دیده و فعالیت کرده باشد. چنین فردی باید طراح و دستی قوی در طراحی داشته باشد. تاریخ را بشناسد، سبک زندگی امروز و مکاتب فکری معاصر را بشناسد، ابزارها را به خوبی بداند و در قالب معاصرسازی اشیا بتواند مسیر درستی را طی کند. این طراح باید سالها در زمینه طراحی محصول کاربردی کار کرده باشد و سپس با افزودن ذوق شخصی خود بتواند ابزارآلات، اشیا یا فرمهایی را طراحی کند که واقعاً به درد زندگی امروز بخورند و بتوانند در قالب محصولات مختلف صنایع دستی ارائه شوند.
نگاه شما به نسل جدید چگونه است؟ آیا ارتباطی با صنایعدستی دارند و آن را میشناسند؟
نسل جدید به شدت به صنایع دستی اقبال نشان میدهد چه به لحاظ نوستالژیک و چه به این دلیل که خودش وارد عرصه کار در حوزه صنایع دستی شده است. من در میان اطرافیان خودم چه افراد عام و چه خاص، کمتر کسی را دیدهام که بگوید با صنایع دستی ارتباط برقرار نمیکند. وقتی در سبک زندگی امروز بخواهیم یک دوره گذار را در نظر بگیریم، حتی اگر خانهای که در آن زندگی میکنیم متعلق به خودمان نباشد، معمولاً در خانه پدر و مادرمان اشیایی از گذشته وجود دارد که باقی ماندهاند و ذهن و چشم ما به آنها آشناست. گاهی از این اشیا به عنوان دکور استفاده میکنیم و گاهی هم استفاده کاربردی از آنها داریم. به نظر من صنایع دستی اتفاقاً با نسل جدید ارتباط خوبی برقرار میکند، اما در کنار استفاده نسل جدید نیاز به نسلی جدید در بخش تولید و طراحی هم داریم؛ نسلی که وارد فرایند طراحی شود و بتواند عناصر سنتی را وارد زندگی امروز کند؛ همان موضوعی که در سؤال قبلی هم مطرح شد؛ طراحی محصول.
این نسل جدیدِ طراح باید بتواند با صبر و دقت، طراحی انجام دهد و برخی عناصر سنتی را به گونهای وارد زندگی امروز کند که با شرایط امروزی همخوانی داشته باشد. شاید با همان حجم و شکل قبلی نتوان کار کرد، اما طراحی باید آزادسازی شود تا با سبک زندگی معاصر هماهنگ گردد. من بعید میدانم کسی از چنین محصولی که ریشه در گذشته دارد، اما متناسب با زندگی امروز طراحی شده بدش بیاید یا نخواهد از آن استفاده کند. این موضوع نه تنها برای افراد داخلی، مصداق دارد بلکه توریستهای خارجی نیز وقتی به ایران میآیند اگر قرار باشد چیزی از فرهنگ ما با خود ببرند، چه بهتر که آن شیء، قابل استفاده هم باشد. این خیلی بهتر از آن است که صرفاً بگویند ایران آمدیم و یک شیء صرفاً تزئینی با خود ببرند. به نظر من این مسئله میتواند بسیار کلیدی باشد، چون ارتباط نسل جدید واقعی و نزدیک است.
با توجه به توضیحات جنابعالی میتوان این استنباط را داشت که استفاده از صنایع دستی در قالب وسایل کاربردی، فرهنگ و هویت ایرانی را در میان اعضای خانواده پایدارتر میکند؟
بله همانطور که در سؤال قبلی اشاره کردم صنایع دستی باید از حالت صرفاً نوستالژیک و تزئینی خارج شود. وقتی یک شیء فقط جنبه تزئینی و نوستالژیک داشته باشد، در ذهن خانواده به عنوان یک کالای مازاد و غیرضروری شناخته میشود و جایگاه اولویتدار در زندگی روزمره پیدا نمیکند. مثلاً من به عنوان یک فرد عادی، حتی اگر علاقهمند به صنایع دستی باشم تا زمانی که کاربرد عملی برای آن نداشته باشم، آن را در اولویت خرید یا استفاده قرار نمیدهم. ما هر روز صبح که از خواب بیدار میشویم و میخواهیم چای یا صبحانه بخوریم، سراغ اشیایی میرویم که کاربردی باشند. مثلاً یک لیوان، فنجان، پیشدستی یا حتی چاقویی برای خوردن مربا. اینها ابزارهای مصرفی هستند که میتوانند اساس صنایع دستی را تشکیل دهند. در گذشته قبل از دوران موبایلهای هوشمند، اشیایی مانند تلفن همراه یا تجهیزات جانبی آن وجود نداشتند ولی امروز این وسایل بخش مهمی از زندگی روزمره ما شدهاند. همینطور میتوانیم صنایع دستی را به گونهای تعریف کنیم که در قالب وسایل کاربردی مانند ظروف چوبی، فلزی، سفالی یا قاشق و چاقو و ظرف چایخوری ارائه شود.
اگر بخواهیم به جای یک گلدان تزئینی یا تابلوی صرفاً لوکس از محصولات کاربردی بهره ببریم، میتوانیم به راحتی به تداوم فرهنگ و هنر صنایع دستی کمک کنیم. این محصولات هم نیازهای روزمره را پاسخ میدهند و هم بخشی از هویت ایرانی - اسلامی را منتقل میکنند. البته محصولات بسیار فاخر و تزئینی هم مشتریان خاص خودشان را دارند، اما اینها معمولاً برای زندگی روزمره مردم عادی نیستند و قیمت بالای آنها باعث میشود تعداد مخاطبان محدود باشد. با توجه به اینکه هزینهها و قیمت مواد اولیه روز به روز افزایش مییابد و توان خرید مردم کاهش پیدا میکند، بهترین راهکار این است که صنایع دستی را در قالب اشیای کاربردی و با عصارهای از هویت فرهنگی ارائه دهیم نه صرفاً به عنوان کالاهای لوکس و تزئینی. بدین ترتیب، میتوانیم ضمن حفظ اصالت و فرهنگ، این رشته هنری را در زندگی روزمره مردم جاری و به ادامهدار بودن صنایع دستی و هویت ایرانی- اسلامی کمک کنیم.
پیشنهاد شما برای نهادینه کردن این مهم چیست و چه تدابیری باید اندیشیده شود؟
آنچه امروز به عنوان اشیای تزئینی یا فاخر در موزهها و مکانهای فرهنگی میبینیم، در واقع در گذشته کاربردی بودهاند. بسیاری از این اشیا، نه صرفاً برای تزئین بلکه برای استفاده روزمره ساخته میشدند. اگر بخواهیم به درستی نگاه کنیم، باید بین هنرهای سنتی و صنایع دستی تفاوت قائل شویم. هنرهای سنتی ممکن است در قالب اشیای فاخر و هنری ارائه شود در حالیکه صنایع دستی بیشتر اقلام کاربردی زندگی روزمره را شامل میشود. در گذشته چه افراد فقیر و چه ثروتمند، هر دو از صنایع دستی استفاده میکردند. مثلاً فردی که شغل نانوا یا کارگری داشت، از ظروف سفالی ساده و کاربردی بهره میبرد. این ظرف، کاسه یا ظروف سادهتر، متناسب با توان مالی او تهیه میشد، اما افراد ثروتمند یا شاهزادگان، سفارشهای خاص با طرحها و تزئینات متنوع و زیباتر میدادند که از سوی استادکاران ماهر ساخته میشد. این یعنی یک نوع درجه بندی در کیفیت و زیبایی اشیا، اما هر دو گروه از همان نوع ظروف استفاده میکردند فقط تفاوت در تزئینات و ظرافت کار بود، بنابراین آنچه امروز در موزهها به عنوان اشیای فاخر میبینیم، در واقع مربوط به اقلیت ثروتمند جامعه بوده و اکثریت مردم از اشیای سادهتر و کاربردیتر بهره میبردند. از این رو نمیتوان گفت اشیای تزئینی به شکل امروزی در گذشته وجود نداشتند بلکه باید گفت کاربرد اصلی آنها همیشه اهمیت داشته و تزئین و پیچیدگیها بسته به توان مالی و جایگاه اجتماعی افراد متفاوت بوده است. امروز هم اگر به اشیای سفالی یا صنایع دستی ساده نگاه کنیم، شاید به راحتی بتوانیم آنها را از دل خاک پیدا کنیم، چراکه ارزش مادی کمی دارند، ولی وقتی روی آنها تزئیناتی انجام شده باشد، ارزش و بار هویتی آنها بیشتر میشود و به همین دلیل مورد احترام و نگهداری قرار میگیرند.
نگاهی به حوزه کودک و نوجوان داشته باشیم. از چه سنی باید آنها را با صنایع دستی آشنا کنیم؟
همانطور که در تربیت کودکان گفته میشود، تربیت از زمانی آغاز میشود که کودک هنوز به دنیا نیامده است، یعنی ریشهدار بودن این موضوع در بستر خانواده بسیار مهم است. به نظر من، خود والدین باید دغدغه فرهنگ و تربیت را در منزل داشته باشند چه از لحاظ پوشش و چه از نظر سبک زندگی. بخشی از این سبک زندگی، ارتباط بیشتر با فرهنگ و استفاده از اشیایی است که در منزل وجود دارد. با بزرگ شدن کودکان، این تأثیرگذاری بیشتر میشود. اصلاً تربیت فرهنگی یک امر جهانی است که البته با توجه به فرهنگ و هویت هر منطقه تغییر میکند. پایه بسیاری از تکنیکها تقریباً در همه تمدنها مشترک است، مثلاً در سنین پایینتر، بچهها خیلی با فعالیتهایی مانند خمیربازی یا سفالگری ابتدایی ارتباط برقرار میکنند. در برخی رشتههای ایرانی- اسلامی نیز ظرفیتهای زیادی وجود دارد، مثل نقشهای کوفی بنایی که در مساجد استفاده میشود و میتواند به شکل یک بازی جورچین به بچهها ارائه شود. با چنین روشهایی میتوان فرهنگ و هویت ایرانی را به کودکان منتقل کرد. این آموزشها را میتوان با توجه به سن و تواناییهای دستورزی و تفکر کودکان در قالبهای مختلف صنایعدستی در مدارس گنجاند. با این هدف که وقتی او از مدرسه فارغالتحصیل شد، هم فرهنگ خودش را به خوبی بشناسد و هم به نوعی با آن زندگی کند. البته من چندان علاقهای به واژه فارغالتحصیل ندارم، چون بار منفی دارد و انگار که تا اینجا یاد گرفتم و از این به بعد دیگر یاد نمیگیرم در حالی که ما در روایات اسلامی مانند حدیث نبوی داریم که یادگیری و ارتقای دانش باید تا پایان عمر ادامه داشته باشد. همانطور که ما زبان انگلیسی را تمرین میکنیم تا فراموش نکنیم یا قرآن را مرور میکنیم تا حفظش کنیم، فرهنگ هم باید تداعی و مرور شود تا از یاد نرود.
در این میان، بیتردید نقش خانوادهها نیز مانند بسیاری از حوزههای دیگر تأثیرگذار است. به نظر شما آنها چه اقدامات عملی و مؤثری میتوانند برای آشنایی و علاقهمند کردن فرزندان خود به صنایع دستی انجام دهند؟
خانوادهها معمولاً با برگزاری آیینها و مناسبتهایی مثل شب یلدا و عید نوروز دغدغه فرهنگ و هویت را در میان خودشان زنده نگه میدارند. مثلاً در شب یلدا، خانوادهها بسیار روی این موضوع تأکید میکنند که حتماً باید این مراسم برگزار شود. در عید نوروز سعی میکنند هفت سین را به شیوهای ایرانی بچینند و حتی اشیایی که در این سفره قرار میگیرد، معمولاً از ظروف دستی و صنایع دستی انتخاب میشوند. اینجا نقش خانواده در بازشناسی فرهنگ و هویت بسیار پررنگ است. حتی در برنامههای تفریحی خانواده مانند بازدید از موزهها، اماکن تاریخی و فرهنگی، اهمیت زیادی قائل میشوند. به اندازهای که خانوادهها علاقهمندند فرزندانشان زبان انگلیسی یاد بگیرند و در کلاسهای ورزشی یا مهارتی شرکت کنند، به همان میزان هم باید به فکر ارزشهای فرهنگی و هویتی کودکان باشند و آنها را در معرض فرهنگ و هویت خود قرار دهند. این دغدغهها و علاقهمندیها در بزرگسالی کودک شکل میگیرد و زمانی بروز میکند که فرهنگ و هویت در بستر خانواده جاری باشد. مثلاً من در خانوادهای بزرگ شدم که پدرم صحافی سنتی انجام میداد، ولی تا دوره دبیرستان نمیدانستم دقیقاً شغلش چیست. حتی فکر میکردم فقط در چاپخانه کار میکند، اما چیزی که همیشه درگیرش بودم، داشتن یک قفسه پر از کتابهای مختلف با جلدهای گوناگون بود که به مرور زمان و با بزرگتر شدن، متوجه ارزش آن شدم. گاهی آدم تصور میکند چیزی که خودش دارد، همه دارند، اما وقتی بزرگتر شدیم و به خانوادههای دیگر نگاه کردیم، دیدیم بعضی خانهها اصلاً کتابخانه ندارند. برای من پذیرفتنی نبود که خانهای بدون کتاب باشد، درست مثل تلویزیون، اما این نیز بستگی به ساختار خانواده دارد. امروز، هر کدام از فرزندان خانواده ما به نوعی با کتاب بازی کردهاند و در عین حال همه دانشگاهی شدهایم و علاقه به مطالعه داریم. این علاقه به شکل ناخودآگاه و بدون اجبار ایجاد شده است. هیچگاه به ما گفته نشده بود حتماً باید کتاب بخوانیم، ولی زیبایی و جذابیت جلد کتابها از کودکی برای ما جلب توجه میکرد و به طور غیرمستقیم فرهنگ مطالعه در ما شکل گرفت. این تجربه در قالب تمام رشتههای صنایع دستی هم قابل تعمیم است. با توجه به ظرفیتها و دغدغههای خانوادهها، صنایعدستی میتواند به عنوان یک الگو و نماد فرهنگی عمل کند تا هر خانواده و نسل بتواند از این طریق تأثیرگذار باشد و فرهنگ را به نسل آینده منتقل کند.
برای انتقال مؤثر مفاهیم هویتی و فرهنگی از طریق صنایع دستی به نسل جدید، چه ابزارها یا روشهایی را پیشنهاد میدهید؟
برای انتقال فرهنگ و هویت به نسل جدید، بخش مهمی از کار بر عهده آموزش خانوادههاست. این آموزش میتواند در سبد خانوار قرار گیرد و به مرور در زندگی روزمره خانوادهها جاری شود. بخش دیگر، نقش آموزش و پرورش است که بسیار مؤثر است، به ویژه اینکه نباید صرفاً کودکان را به دید تفریح به سمت این مسائل ببریم. گاهی بچهها به موزهها یا برنامههای فرهنگی میروند، اما نگاه آنها بیشتر تفریحی است و کمتر این تجربه به یک یادگیری عمیق تبدیل میشود. به نظر من در فضای آموزشی باید فراتر از تفریح عمل کرد به گونهای که در پایان هر برنامه یا بازدید، از دانشآموزان گزارش یا بازخورد گرفته شود. مثلاً بپرسیم کدام بخش برایشان جذاب بود؟ کدام توضیحات را بهتر فهمیدند؟ یا چه چیزی توجهشان را جلب کرد؟ این کار باعث میشود نگاه بچهها تیزتر شود و آنها جزئیاتی را ببینند که شاید حتی خود بزرگترها متوجه آن نشوند. ذهن بچهها به دلیل پاک بودن و نداشتن پیش فرضها بسیار حساس و آماده دریافت است. وقتی این نگاه همراه با فضای هنری، طرحها، فرمها و کاربردهای صنایع دستی و هنرهای سنتی باشد وجه فرهنگی این آموزش در ذهن بچهها حک میشود و تا پایان عمر همراهشان خواهد بود بدون اینکه نیاز به فشار یا اجبار باشد. این یعنی آنها خود به خود با فرهنگ و هویت خود آشنا میشوند. امروز ابزارهای جدیدی مثل فضای مجازی، وب سایتها، کانالها و برنامههای آنلاین نقش بسیار مهمی در این مسیر دارند. نسبت به گذشته، علاقه و آگاهی مردم نسبت به هنر و فرهنگ بیشتر شده است، اما نکته مهم این است که چگونه میتوان این علاقه را حفظ و تقویت کرد. برای این کار، بخش آموزشی خانوادهها و مدارس باید فعالتر باشد. در دنیایی که پر از اطلاعات و محتواهای مختلف است، لازم است به کودکان یاد دهیم چگونه گزینش کنند و از میان این همه داده، آنچه مفید و فرهنگی است را انتخاب کنند. چون همه چیز برای آنها مفید نیست و برخی محتواها ممکن است حتی ضد فرهنگ باشد، بنابراین آموزش باید چارچوبمند و مشخص باشد تا کودک بداند چگونه باید وارد این فضا شود و تصمیمهای درستی بگیرد. در این چارچوب، قوه تخیل و خلاقیت بچهها فعال میشود و آنها میتوانند به صورت خودجوش و با استفاده از امکانات موجود در مسیر آموزش فرهنگ و هویت قرار گیرند.