جوان آنلاین: در سالهای نه چندان دور، فرزند داشتن در ذهن بسیاری از زوجهای جوان به معنای لبخند یک کودک، گرمای حضور در خانه، امیدی برای آینده و سرمایهای برای سالهای دور بود، اما صد افسوس امروزه این معانی زیر محاسبه و دو، دو تا چهارتاهای اقتصادی و تغییر سبک زندگی دفن شده است. امروز داشتن فرزند، پیش از آنکه یک آرزو یا افتخار باشد، یک «هزینه» تلقی میشود.
امروز مصرف گرایی و فردگرایی شانه به شانه یکدیگر در حال سبقت هستند و توانستهاند تا حدی زندگی خانوادگی را تحتتأثیر خود قرار دهند و مطلوب زندگی را در نگاه اکثر جوانان و زوجهای جوان به خانهای شیک و ساکت با کمترین صدا، حداقل دغدغه و بیشترین آزادی شخصی تغییر دهند. به همین دلیل کودک، با همهشگفتیها و زیبایی هایش، به موجودی شلوغ، پردردسر، هزینه بر و مانع برنامه ریزی برای پیشرفتهای فردی! تبدیل شده است. تصور غلط، اما شایعی که ذهن بخش قابل توجهی از جامعه امروزمان را درگیر کرده است.
این روند تلخ، آرامآرام، در قلب خانهها نفوذ کرده است. خانهای که باید محل رشد و پرورش نسل آینده باشد به ویترینی از وسایل برند و دکورهای اینستاگرامی تبدیل شده است. کودکان در این سبک زندگی، جایی در تقویمهای شلوغ، در خانههای کوچک، در حسابهای بانکی و حتی در ذهن والدینی که بیشتر به داشتن سفر سالانه به اروپا فکر میکنند تا شنیدن صدای گریه شبانه یک نوزاد، ندارند. امروز، بخش مهمی از جامعه، به ویژه طبقه متوسط، فرزند را نه به عنوان بخشی از هویت و آینده بلکه بهعنوان مانعی برای توسعه فردی و اجتماعی میبیند. تبلیغات رسانهای (البته بیشتر از سوی رسانههای خارجی فارسی زبان) به این نگاه دامن زدهاند. تصویر زن موفق، عمدتاً زنی مستقل، خوش پوش، بدون دغدغه تربیت و مراقبت از کودک ترسیم میشود و در بسیاری از سریالها و فیلمها نقش والدین یا به حاشیه رانده شده یا با چهرهای خسته، ناراضی و ناکام به نمایش درآمده است. در چنین فضایی، طبیعی است که نسل جدید میلی به تجربه نقشهای مادری و پدری نداشته باشد، چراکه این نقشها برایشان نه افتخار بلکه بار
منفی دارند.
بهتر است بگوییم در چرخشی عجیب از ارزشها قرار گرفتهایم چراکه نگهداری از یک حیوان خانگی تحسین میشود! اما پرورش یک انسان کوچک نگران کننده همراه با اضطراب و ترس به نظر میرسد! جایی که برای مدل ماشین و محل سفر، ماهها برنامهریزی میشود، اما هیچ زمان و وقتی برای پدرومادر شدن در نظر گرفته نمیشود...
ناگفته نماند، شرایط اقتصادی و مشکلات معیشتی در کاهش میل به فرزند آوری نقش دارند، اما عمده مشکلات به بخش فرهنگی و سبک زندگی برمیگردد که برای نجات از چاله جمعیتی، پیش از وام فرزندآوری، نیاز به بازسازی فرهنگی دارد. فرهنگی که پدرومادر شدن را عزت بداند نه بار اضافی بر دوش. فرهنگی که فرزند را رحمت بداند، نه تهدیدی برای آینده. فرهنگی که زن را نه فقط در قابهای شغلی بلکه در آغوش گرم مادری زیبا ببیند.
اگر امروز از کاهش جمعیت نگرانیم، باید نگران کاهش معنا در خانوادهها بود. خانوادههایی که باید با فرزند شکل بگیرند، با عشق رشد کنند و با تربیت فرزندان آینده را بسازند. آیندهای که خیلی دور نیست و برای آنکه نخواهیم در آن تنها بمانیم باید به «پدر شدن» و «مادر بودن» با افتخار نگاه کنیم. خانههایی که با صدای کودک گرم میشوند، شاید پرهزینه باشند.
اما گرانقدرند.