کد خبر: 1298734
تاریخ انتشار: ۰۱ خرداد ۱۴۰۴ - ۰۴:۲۰
دکتر حامد علی اکبرزاده، استاد دانشگاه و پژوهشگر فلسفه:
جامعه‌ای که جمعیت آن جوان، پرانگیزه و در تعامل با یکدیگر باشد، آمادگی پذیرش مسئولیت‌های اجتماعی ازجمله تربیت نسل آینده را نیز خواهد داشت. در مقابل، جامعه‌ای که با پیری، خستگی، بی‌انگیزگی و انزوا روبه‌روست، نمی‌تواند بستری مناسب برای رشد نسل‌های آینده و خلق دستاورد‌های مادی و معنوی باشد

جوان آنلاین: چرا امروزه بسیاری از زوج‌ها فرزندآوری را به تعویق می‌اندازند و این تأخیر چه تأثیراتی بر کمال انسانی و سلامت فرهنگی جامعه دارد؟ حامد علی اکبرزاده، استاد و پژوهشگر فلسفه معتقد است هدف اصلی از زندگی و ازدواج، رسیدن به کمال انسانی است که این کمال از طریق فرزندان و حضور فعال در جامعه تحقق می‌یابد. او تأکید می‌کند فرزندآوری نه تنها یک مسئولیت اجتماعی بلکه فرصتی برای پرورش نسل صالح و تضمین میراث معنوی انسان‌هاست. به گفته وی، تأخیر در فرزندآوری می‌تواند انسان را از حرکت به سوی کمال باز دارد و جوامعی که جمعیت‌شان پیر و منزوی است، توانایی لازم را برای مسئولیت پذیری اجتماعی و رشد فرهنگی از دست می‌دهند، بنابراین توجه به اولویت‌های زندگی و فرزندآوری در سنین جوانی، گامی اساسی برای حفظ سلامت فرهنگی و اجتماعی جامعه است. متن زیر ماحصل گفت‌وگوی ما با وی است که می‌خوانید. 

انسان‌ها به دنبال «تکامل» هستند. آیا فرزندآوری می‌تواند بخشی از این فرایند تکاملی باشد و به تکامل فرد و جامعه کمک کند؟
فیلسوفان از زمان ارسطو تاکنون دو تعریف معروف از انسان ارائه کرده‌اند، یکی از آنها که بسیار شناخته شده است، تعریف انسان به عنوان «حیوان ناطق» و دیگری تعریف انسان به عنوان «حیوان اجتماعی» است. اگر بخواهیم روی تعریف دوم یعنی «حیوان اجتماعی» بودن انسان تمرکز کنیم، می‌توانیم درباره کمال انسانی از آن جهت که موجودی اجتماعی است سخن بگوییم و در این میان راهی به سوی تولید و پرورش نسل بازکنیم. 
ما وقتی انسان را «حیوان اجتماعی» در نظر بگیریم، یعنی همان چیزی که فیلسوفان مسلمان «مدنی بالطبع» می‌نامند، این تعبیر به معنای آن است که انسان موجودی دارای روابط اجتماعی است و ذاتاً باید در اجتماع زندگی و ارتباط برقرار کند، از اجتماع تأثیر بگیرد و بر آن تأثیر بگذارد. او توانایی نظر دادن و مشارکت در رأی جمعی را دارد. همه این ویژگی‌ها زمانی تحقق پیدا می‌کند که بعد اجتماعی فعلیت داشته باشد. هر چه این اجتماع گسترده‌تر و نقش انسان‌ها در آن پررنگ‌تر باشد، آن اجتماع کامل‌تر خواهد بود و هرچه اجتماع کامل‌تر باشد فرد انسانی نیز به کمال نزدیک‌تر می‌شود. اگر انسان بخواهد به سمت کمال حرکت کند، باید ویژگی‌هایی را که در ذات او به نحو بالقوه نهفته است به فعلیت برساند، به عبارتی، انسان باید بتواند هر روز بیشتر از گذشته، ذاتیات خود را به ظهور برساند. یکی از این ویژگی‌های ذاتی بر اساس تعریف «انسان به عنوان حیوان اجتماعی»، اجتماعی بودن اوست. این ویژگی اجتماعی بودن با مسئله فرزندآوری مرتبط می‌شود. جامعه‌ای که دارای جمعیت متکثر و تنوع انسانی است، جامعه‌ای است که در آن نظرات و دیدگاه‌های گوناگون وجود دارد و طبیعتاً چنین جامعه‌ای رو به رشد و تکامل خواهد بود. در نتیجه، انسان نیز در چنین جامعه‌ای فرصت بیشتری برای رشد و رسیدن به کمال خواهد داشت. از سوی دیگر اگر بپذیریم کمال انسان در فکر و تعقل است و تعریف دیگر و مشهور انسان یعنی «حیوان ناطق» را هم در نظر بگیریم، باید توجه داشته باشیم که این تعقل و تفکر نیز در نسبت با پیرامون انسان و جهان اطراف و جامعه است که تقویت می‌شود. انسان با دریافت‌هایی که از اطرافش دارد امکان تفکر و تعقل بیشتری می‌یابد و قوه عقل او بارورتر می‌شود. انسان منزوی از امکان تفکر کمتر برخوردار است. به همین دلیل انبیا وقتی به کمال عقلی ظاهری خویش می‌رسیدند به رسالت اجتماعی خویش مبعوث می‌شدند، یعنی زمانی که عقلانیت در بالاترین شکل آن در آنها بروز و ظهور می‌یافت. بنابراین هر طور انسان را تعریف کنیم، ارتباط او با جامعه امری مهم تلقی می‌شود. اما این ارتباط اجتماعی چه زمانی محقق می‌شود؟ زمانی که جامعه‌ای متنوع، پرنشاط و دارای جمعیت پویا وجود داشته باشد. نشاط، تنوع و کثرت در جامعه زمانی شکل می‌گیرد که فرزندآوری و پرورش نسل در آن جامعه جایگاه و اهمیت داشته باشد. البته باید به این نکته هم توجه داشت که تأکید بر فرزندآوری، یک تأکید مطلق و بی‌قید و شرط نیست. فرزندآوری نیازمند شرایط خاصی است و این شرایط صرفاً هم اقتصادی نیستند، بلکه جنبه‌های متنوع تری دارد که باید در نظر گرفته شوند، بنابراین وقتی از اهمیت فرزندآوری صحبت می‌کنیم، منظور ترویج بی‌برنامه و بی توجه به شرایط نیست. در نظر نگرفتن این شرایط می‌تواند نتیجه را متفاوت کند، اما به طور کلی تحقق حیث اجتماعی انسان وابسته به پرورش و ازدیاد نسل است. 


در فلسفه‌های اخلاقی، اهمیت «مسئولیت‌پذیری» همیشه مورد تأکید قرار گرفته است. آیا فرزندآوری نوعی مسئولیت اخلاقی و اجتماعی است و چرا این مسئولیت در جوامع امروزی باید پذیرفته شود؟
اگر انسان را موجودی اجتماعی بدانیم، در این صورت انسان‌ها نسبت به یکدیگر مسئولیت اجتماعی دارند. یکی از این مسئولیت‌های اجتماعی آن است که انسان‌ها کمک کنند تا جامعه‌ای که در آن زندگی می‌کنند، به جامعه‌ای رشد یافته تر، پرنشاط‌تر و خلاق‌تر تبدیل شود. البته چنین جامعه‌ای بدون حضور فعال انسان‌ها به وجود نمی‌آید. انسان‌ها باید با یکدیگر تعامل داشته باشند و این تعامل است که زمینه رشد جامعه را فراهم می‌کند. اما این تعامل تنها در شرایطی رخ می‌دهد که به موضوع جمعیت نیز توجه شود. جوامعی که با پیری جمعیت مواجهند، جوامعی که افراد آن در انزوا زندگی می‌کنند یا ارتباطات انسانی و عاطفی در آنها ضعیف و سرد شده است، نمی‌توانند جوامعی مسئولیت‌پذیر نسبت به یکدیگر باشند. وقتی مردم از حال یکدیگر بی خبرند، پیوند‌های اجتماعی تضعیف و حس مسئولیت جمعی نیز کمرنگ می‌شود. مثالی ساده از این موضوع را می‌توان در گذشته و حال جامعه خودمان مشاهده کرد. زمانی در همین ایران، در شهر‌هایی مانند تهران مردم ارتباطات گسترده‌تر و عمیق تری با یکدیگر داشتند. همسایه‌ها از حال هم باخبر بودند و واقعاً نسبت به یکدیگر احساس مسئولیت داشتند، اما امروز می‌بینیم که این روابط تا حدی تضعیف شده است. البته این مسئله دلایل مختلفی دارد، اما یکی از علت‌های مهم آن می‌تواند پیر شدن جامعه ما باشد. وجود کودکان و نوجوانان خود به خود ارتباطات را گسترش می‌دهد. این روند فعلی، مسیری است که می‌تواند جامعه ما را تهدید کند و موجب کاهش پیوند‌ها و مسئولیت‌پذیری‌های اجتماعی شود. 


برخی افراد به دلیل چالش‌های اجتماعی و اقتصادی به فرزندآوری نمی‌پردازند. از دیدگاه فلسفی، چه مفهومی می‌تواند باعث شود که انسان‌ها حتی در شرایط سخت، از این مسیر دست نکشند؟ 
وقتی جامعه با چالش‌های اجتماعی و اقتصادی مهم و اساسی روبه‌رو باشد، طبیعتاً تمایل به فرزندآوری کاهش پیدا می‌کند. ما نمی‌توانیم در جامعه‌ای که مسائل اجتماعی در آن پیچیده و وضعیت اقتصادی بغرنج است، مردم را به فرزندآوری تشویق کنیم حتی اگر فرزندآوری از جهات مختلف منطقی به نظر برسد، اما در واقعیت، چنین اتفاقی رخ نمی‌دهد. در جامعه‌ای که با مشکلات اقتصادی مواجه است، تمایل مردم به فرزند آوری کم می‌شود. همین طور در جامعه‌ای که در آن مشکلات روانی و اجتماعی زیاد است، باز هم میل به فرزندآوری کاهش می‌یابد. باید برای این مسائل نیز فکر جدی داشت. در سال‌های اخیر اقداماتی شده که البته کافی نیست. 


در بسیاری از فلسفه‌ها، داشتن فرزند به‌عنوان یک عامل انتقال «میراث فرهنگی» و «ارزش‌ها» معرفی شده است. از نظر شما، چگونه نسل‌آوری می‌تواند به نگهداری و گسترش فرهنگ‌ها و ارزش‌های انسانی کمک کند؟
فیلسوفان دوره باستان در یونان مانند افلاطون و دیگران تأکید می‌کردند فرزندان باید به چه نحوی تربیت شوند. آنها درباره تربیت فرزندان صحبت می‌کردند و به این مسئله می‌پرداختند که برای پرورش نسلی فرهیخته، چه کسانی باید با چه کسانی ازدواج کنند و چگونه فرزندانی را به دنیا بیاورند. در واقع جامعه‌ای که می‌خواهد فرهیخته باشد و رشد فرهنگی داشته باشد، طبیعتاً باید به مسئله تربیت فرزند توجه بیشتری کند. فیلسوفان به این موضوع اهمیت می‌دادند و از این جهت به فرزند توجه داشتند که فرزند می‌تواند کمک کننده و ضامن به وجود آمدن یک جامعه فرهیخته باشد. یکی از شعب حکمت عملی در گذشته «تدبیر منزل» بود و در تدبیر منزل یکی از مسائل تربیت فرزندان بود. خواجه نصیر و ابن مسکویه و دیگران مطالب ارزشمندی در این زمینه دارند. علمای ربانی ما نیز به اینگونه مباحث توجه داشته‌اند. کتاب تذکره‌المتقین مرحوم شیخ محمد بهاری از جمله این آثار ارزشمند است. در جهان مدرن تربیت به علوم مختلفی تبدیل شد و خیلی جزئی‌تر از گذشته به تربیت توجه شد، البته اینکه چرا انسان مدرن از جهات تربیتی نسبت به انسان سنتی کاستی‌هایی دارد، بحث دیگری است. به هر حال پدر و مادر‌ها وظیفه دارند فرهیختگی جامعه و سلامت فرهنگی و اجتماعی آن را با فرزندآوری و همچنین با پرورش و تربیت درست فرزندان تأمین کنند. 


آیا به ازدواج باید به عنوان یک مسئولیت نگاه کرد یا فرصت؟
اساس ازدواج، مسئولیت است. در تعالیم دینی ما نیز همین طور است. بحث از زوجیت در متون دینی و در روایاتی که درباره ازدواج و روابط زن و شوهر وارد شده، همه بر مسئولیت دو طرف نسبت به یکدیگر تأکید دارند. حالا اگر از «فرصت» بودن ازدواج و فرزندآوری صحبت می‌کنیم، باید ببینیم منظور از فرصت چیست. اگر فرصت به معنای امکانی برای پرورش یک نسل خوب، سالم و صالح باشد، بله، از این جهت ازدواج و فرزندآوری یک فرصت ارزشمند است. اما در عین حال، همین فرصت خودش یک مسئولیت نیز است، یعنی در برابر چنین فرصتی، انسان مسئولیت دارد و باید بتواند این مسئولیت را به خوبی انجام دهد و از عهده اش برآید. 
اگر در فلسفه‌های انسان گرایانه، هدف از زندگی یافتن «معنی» باشد، آیا فرزندآوری می‌تواند به‌عنوان یک جست‌و‌جو برای معنا در زندگی فردی و اجتماعی تلقی شود؟ 
انسان نسبت به فرزند خود وابستگی عمیقی دارد، به گونه‌ای که گویی فرزند، پاره‌ای از وجود اوست. در متون دینی نیز چنین نگاهی وجود دارد. تعبیراتی مانند «جگرگوشه بودن فرزندان برای والدین» نشان دهنده شدت این پیوند عاطفی است و این احساس به گونه‌ای ا‌ست که انسان، فرزند را جزئی از خود می‌داند. از این رو، وقتی از معنای زندگی سخن می‌گوییم، باید توجه داشت که وجود فرزند می‌تواند موجب تقویت روحی انسان شود، در حالی‌که فقدان او، احساس تضعیف را در پی دارد. در ادعیه امام سجاد (ع) در صحیفه سجادیه نیز مضامین ارزشمندی درباره نقش و جایگاه فرزندان آمده است. حضرت از خداوند می‌خواهد به وسیله فرزندان، پشت او را محکم گرداند، یاری‌اش دهد و با کثرت فرزندان او را کمک کند. این تعابیر نشان می‌دهد وجود فرزند، پشتوانه‌ای مهم برای انسان است. فرزندان جایگاه و اولویت می‌آورند، نشاط می‌آفرینند و موجب تحکیم موقعیت انسان در زندگی می‌شوند و دقیقاً از همین جهت به زندگی معنا می‌بخشند. از نگاه فلسفی نیز برخی متفکران بر این باورند که معنای زندگی در گرو داشتن نوعی التزام و تعهد است، یعنی انسان باید در زندگی‌اش به چیزی پایبند باشد تا معنا را تجربه کند. حتی اگر به موضوع از منظر دینی هم نگاه نکنیم، همین پایبندی و مسئولیت پذیری در برابر فرزند، به زندگی انسان معنا می‌بخشد، بنابراین می‌توان گفت فرزندآوری و پدر یا مادر بودن می‌تواند به تنهایی بخشی از معنای زندگی انسان را شکل دهد و روح او را از درون غنا بخشد. 


تأخیر در فرزندآوری گاهی به دلیل فشار‌های اقتصادی و اجتماعی است. می‌توان راه‌حل‌هایی برای ایجاد تعادل بین زندگی شخصی، اقتصادی و مسئولیت‌پذیری در قبال نسل‌های بعدی پیشنهاد داد؟
هدف اصلی زندگی، دستیابی به کمال انسانی است؛ مسیری که در متون دینی و اخلاقی نیز مورد تأکید قرار گرفته و یکی از بستر‌های تحقق آن، ازدواج و فرزندآوری است. به‌عبارتی انسان در بستر خانواده با پذیرش مسئولیت‌های عاطفی، اجتماعی و تربیتی به کمال نزدیک‌تر می‌شود. فرزندان، نه تنها امتداد وجودی پدر و مادر هستند، بلکه زمینه‌ساز رشد روحی، اجتماعی و معنوی انسان نیز به شمار می‌آیند. تأخیر و تعلل در فرزندآوری از این منظر به نوعی پنهان مانع حرکت به سوی رشد و کمال انسانی است. یکی از چالش‌های جامعه امروز ما نیز همین تغییر در اولویت‌هاست. بسیاری از زوج‌ها به دلیل نگرانی‌های اقتصادی، اشتغال، تحصیل یا تلاش برای رسیدن به رفاه بیشتر، فرزندآوری را به مراحل بعدی زندگی موکول می‌کنند غافل از آنکه شور و انگیزه‌ای که انسان در دوران جوانی برای تربیت فرزند دارد، در سنین بالاتر ممکن است کاهش یابد. بی تردید، برخورداری از امکانات زندگی مطلوب، حق طبیعی هر انسانی ا‌ست، اما قرار دادن این اهداف مادی در صدر اولویت‌ها می‌تواند موجب غفلت از برخی مسئولیت‌های مهم‌تر، مانند فرزندآوری در سنین مناسب شود. هرچه این تصمیم مهم دیرتر گرفته شود، چالش‌ها و آسیب‌های ناشی از آن بیشتر خواهد بود هم در بعد روانی و جسمی والدین و هم در بعد تربیتی فرزند. فرزند داشتن، صرفاً یک مسئولیت نیست بلکه راهی برای گشودن افق‌های جدیدی در زندگی است. افقی که در آن، انسان به واسطه حضور نسل آینده، معنا و انگیزه‌ای تازه برای ادامه مسیر می‌یابد. 


بسیاری از فلسفه‌ها از «میراث» به عنوان یک عنصر ارزشمند یاد می‌کنند. از نظر شما، چگونه می‌توان فرزندآوری را به عنوان فرصتی برای ایجاد یک «میراث» معرفی کرد که نه تنها بر فرد، بلکه بر جامعه نیز تأثیر بگذارد؟
یکی از ارزشمند‌ترین سرمایه‌هایی که انسان می‌تواند در زندگی از خود به جا بگذارد، فرزند صالح است. در آموزه‌های دینی تأکید فراوانی بر تربیت فرزندانی شده که نه تنها برای خانواده خود بلکه برای جامعه نیز منشأ خیر باشند. چنین فرزندانی، میراثی هستند که اثرات آن فراتر از نسل خود تا نسل‌های آینده نیز امتداد می‌یابد. در ادبیات دینی فرزند صالح، باقیات الصالحات انسان است. فرزندی که تربیت یافته، اهل اخلاق، تعهد، خدمت و انسان دوستی باشد، می‌تواند چراغی روشن برای مسیر آینده جامعه باشد. بسیاری از شخصیت‌های بزرگ و تأثیرگذار در تاریخ، محصول چند نسل تربیت و دغدغه مندی خانواده‌هایی بوده‌اند که ایمان، اخلاق و خرد را از نسلی به نسل دیگر منتقل کرده‌اند، اما این سرمایه معنوی زمانی شکل می‌گیرد که جامعه‌ای زنده، بانشاط و پرتحرک وجود داشته باشد. جامعه‌ای که جمعیت آن جوان، پرانگیزه و در تعامل با یکدیگر باشد، آمادگی پذیرش مسئولیت‌های اجتماعی ازجمله تربیت نسل آینده را نیز خواهد داشت. در مقابل، جامعه‌ای که با پیری، خستگی، بی‌انگیزگی و انزوا روبه‌روست، نمی‌تواند بستری مناسب برای رشد نسل‌های آینده و خلق دستاورد‌های مادی و معنوی باشد. از این رو، فرزندآوری نه تنها تصمیمی فردی بلکه مسئولیتی اجتماعی است. هر خانواده با تربیت صحیح فرزندان، سهمی در آبادانی فرهنگی و اخلاقی جامعه دارد. همانطور که پیامبر اسلام (ص) فرمودند: «کُلُکم راعٍ وکُلُّکم مسئولٌ‌عن رَّعیتهِ؛ همه شما چوپان هستید و هر یک از شما در برابر رعیت خویش مسئولید.» این مسئولیت، از خانواده آغاز و به ساختن جامعه‌ای سالم، پویا و بالنده ختم می‌شود.

برچسب ها: فرزندآوری ، سلامت ، فرهنگی
نظر شما
جوان آنلاين از انتشار هر گونه پيام حاوي تهمت، افترا، اظهارات غير مرتبط ، فحش، ناسزا و... معذور است
captcha
تعداد کارکتر های مجاز ( 200 )
پربازدید ها
پیشنهاد سردبیر
آخرین اخبار